بررسی نظریه های نجات و مبانی مهدویت جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
نوع انسان بايد بر شالوده ى اصول «غربى» آزادى و دموكراسى استوار باشد.در دنياى آينده ى توين بى، حكومتى جهانى مبتنى بر همكارى جهانى پديد خواهد آمد. توين بى معتقد است كه پايه واقعى جامعه ى نوين كليسا است. جامعه ى جديد جهانى بايد با سنگ خاراى ايمان بنا شود، نه با كلوخه هاى اقتصاد. بازگشت به مسيحيت معجزه اى است كه مى تواند انسان و به ويژه تمدن غرب را كه از محتواى دينى خود تهى شده نجات دهد. كليسا بايد پايه (يا دست كم داربست) جامعه ى نوين جهانى باشد.وقتى امپراطورى جهانى رسالت خود را به انجام رساند، جاى خود را به خداسالارى جهانى مسيحى يا «جمهورى مسيحى» به رهبرى پاپ مى دهد. قلمرو آينده ى خليفه ى عيسى مسيح (پاپ) اگر تمام «ملكوت آسمان» نباشد، «لااقل ولايتى از ملكوت خدا» خواهد بود و در اين جا، از ديدگاه توين بى، تاريخ به خداشناسى تبديل مى شود. اما بعداً اين فكر را كه مسيحيت غربى تنها دين واقعى است، رها كرد و رفته رفته به اين فكر رسيد كه تمام «اديان والا» چون مسيحيت، اسلام، هندوييسم و بوديسم طرق شناخت پروردگار و پيوستن به او، كه هدف والاى تاريخ جهان به شمار مى رود هستند.او مى گويد تمدن ها فقط مرحله اى از سير اعتلاى انسان و صعود از مرحله ى جامعه هاى ابتدايى به سوى «اديان والا» هستند اكنون اديان والا ويژگى اساسى تمامى نقشه ى تاريخ مى شوند.به نظر او ويژگى عمده ى هندوييسم تفكر و ويژگى عمده ى مسيحيت احساس و ويژگى اسلام شور و ويژگى بوديسم، اشراق است. او معتقد است كه اين چهار دين والا هر يك شكلى از مضمونى واحد هستند، هماهنگى دارند و يكديگر را در راه شناخت پروردگار تكميل مى كنند. به نظر توين بى لازمه ى «معجزه»اى كه باعث وحدت و آن گاه «رستگارى» بشر مى شود، اين است كه مسيحا و منجى ديگرى