بررسی نظریه های نجات و مبانی مهدویت جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
جامعه هاى غيرغربى بوده است. توازن قوا در ميان تمدن ها دستخوش تغييراتى شده است، غرب از لحاظ نفوذ سياسى، بطور نسبى افول كرده است، امّا تمدن هاى آسياسى قدرت اقتصادى، نظامى و سياسى خود را گسترش مى دهند. اسلام به لحاظ جمعيتى گسترش انفجارى دارد و همين امر هم براى كشورهاى مسلمان و هم براى همسايگان آن ها عواقبى داشته و موجب عدم ثبات شده است. تمدن هاى غيرغربى عموماً به طرح مجدد ارزش خاص فرهنگ هاى خويش روى آورده اند. نظمى جهانى بر شالوده ى تمدن ها در حال شكل گيرى است، مدعاى جهان گرايانه ى غرب باعث درگيرى فزاينده ى تمدن هاى ديگر، به ويژه تمدن هاى اسلامى و چينى، با غرب مى شود. بقاى غرب بسته به آن است كه آمريكايى ها هويت غربى خود را مورد تأكيد قرار دهند و غربى ها هم بپذيرند كه تمدن ايشان تنها مال خودشان است و جهانى نيست. اجتناب از جنگ جهانى تمدن ها بستگى دارد به اين كه رهبران جهان ماهيت چند تمدنى سياست جهانى را پذيرفته، براى حفظ آن با يكديگر همكارى كنند.غرب در حال حاضر قوى ترين تمدن هاست و در سال هاى آينده نيز قوى ترين تمدن ها خواهد ماند، اما قدرت غرب در مقايسه با تمدن هاى ديگر در حال افول است. جامعه هاى كنفوسيوسى و اسلامى مى خواهند قدرت اقتصادى و نظامى خود را افزايش دهند تا در برابر غرب مقاومت كنند و با آن به تعادل برسند. قدرت در حال جابجايى است و از غرب كه ديرى است آن را در اختيار داشته، به تمدن هايى غير غربى منتقل مى شود.سياست جهانى چند قطبى و چند تمدنى شده است. امروز شكل هاى گوناگونى از استبداد، ناسيوناليسم، كوپوراتيسم و كمونيسم بازار (نمونه چين) در جهان وجود دارد كه به حيات خود ادامه مى دهد. از اين ها مهم تر، راه حل هاى دينى هستند كه خارج از حوزه ى ايدئولوژى هاى سكولار قرار دارند. در جهان معاصر دين نيروى مهمى و شايد مهم ترين نيرويى است كه مردم را بر مى انگيزد و ايشان را بسيج مى كند. اين خوش بينى محض است كه تصور كنيم چون