بررسی نظریه های نجات و مبانی مهدویت جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
موعود كاركردى در امتداد اسطوره هاى بازگشت داشته و كسى است كه يك بار ديگر بشر را به عصر زرّينى(1) كه در ابتداى خلقت مى بوده، رهنمون خواهد شد.براى فهمِ چگونگىِ پديدارى انديشه ى موعود در ذهن بشر باستانى و درك تفاوت ماهوى آن با نگرش دينى، بايد زندگانى بشر را نگاهى دوباره افكند; زندگانى اى كه بى گمان آسان و بى دغدغه نيست: سيل و زلزله، پيرى و بيمارى، گرسنگى و تشنگى، جاه طلبى و زياده خواهى و بالاخره نيازهاى بغرنج عاطفى، همه و همه در كنار دل مشغولى هاى فلسفى و دينى، سبب شده اند تا در يك كلام، حيات خاكى به عرصه ى پيكار مانند شود; پيكارى براى بقا و دستيابى به آسايش توأمانِ جسمى و روانى. بدينسان، آدمى در ميانه ى كشمكشى دامنه دار براى تداوم حيات و كسب رضامندى از چند و چونِ آن قرار داشته است: او از يك طرف، دغدغه ى گرسنگى شكم و بيمارى تن خود داشته و از طرف ديگر، ذهن جوينده و پرسش گرش، به سوداى فهم حقايق و وقايع گرفتار آمده است.ناگفته پيداست كه اين همه در جاى خود، بر انديشهورزى نوع بشر بى تأثير نبوده است و نمى توانسته باشد. امّا انسان باستانى در عين همه ى اين دشوارى ها و مصايب، شاهد دَوَران و چرخشِ طبيعت در هيأت روز و شب، يا بهار و خزان، يا زوال و نوزايىِ ماه نيز بود و از اين روى دادهاى شگرفِ طبيعى نتيجه مى گرفت كه رنج ها هم چون تاريكى وحشت افزاى شب يا سرماى كشنده ى زمستان دوامى ندارند و عاقبت به روشنايى و شادكامى و گرمى مى رسند. او با ذهن شديداً فلسفه گراى خود چرخه ى دايمى طبيعت را تجلّى قانونى كيهانى مى ديد كه بر تمام شؤون زندگى حاكم است، قانونى كه به زشت كارى و شقاوت پايان مى دهد و نيكورزى را ارج مى نهد. او