2 -آزاد شدن اسير جنگي
حضرت حجه الاسلام و المسلمين آقاي ابن الرّضا از حاج آقاي کشفي از خدمتگزاران بلند پايه حرم حضرت معصومه عليها السلام نقل کردند که در ايام جنگ، شبي از شبها گروهي از اسراي عراقي را به حرم مطهّر کريمه اهلبيت آورده بودند ، در طرف بالاي سر حضرت ميله هايي نهاده شده بود که اسرا در داخل ميله ها و ديگر زائران در بيرون ميله ها مشغول زيارت بودند . يکمرتبه ديديم که زني از ميان تماشاگران جيغ کشيد و بلافاصله يکي از اسرا نيز جيغي کشيد .معلوم شد که اين اسير از شيعيان عراقي بوده ، به خدمت سربازي رفته ، توسّط ارتش عراقي او را اجباراً به جبهه برده اند و آنجا به اسارت نيروهاي ايراني درآمده است .
مادرش نيز به جرم شيعه بودن از عراق اخراج شده ، به ايران آمده ، در قم اسکان داده شده ، و به کلّي از سرنوشت پسرش بي خبر مانده است .
اين مادر بيچاره ، هر شب به حرم مطهّر حضرت معصومه عليها السلام مشرّف مي شده ، به خدمت بي بي عرض مي کرده : بي بي جان من پسرم را از تو مي خواهم .
آن شب نيز چون شبهاي ديگر به حرم مشرّف شده ، براي پسرش دعا کرده ، به حضرت معصومه عليها السلام متوسّل شده است که يکمرتبه پسرش را در ميان اسيران ديده ، بي اختيار جيغ کشيده ، پسرش نيز متوجّه مادر شده ، متقابلاً جيغ کشيده و اينگونه از عنايات حضرت معصومه عليها السلام پس از سالها جدايي ، چشم مادر با ديدن ميوه دلش روشن گرديده است .
پس از اين رخداد جالب ، توسّط سازمان بين المللي ترتيبي داده شد که اين پسر از اسارت آزاد شده به کانون گرم خانواده برگردد .