شفاي سکته اي - کرامات معصومیه (س) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کرامات معصومیه (س) - نسخه متنی

علی اکبر مهدی پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شفاي سکته اي

مرحومه عفّت صادقي، همسر حضرت حجّة الاسلام و المسلمين جناب آقاي حاج سيد محمّد حسن ابطحي، روز 28 ذيحجّه 1418 ه. در تهران، منزل پسرش آقا سيد مهدي سکته مي کند. فوراً او را به مطب دکتر سيد مسعود قوام (پزشک معالج مرحوم آيت اللّه مرعشي ) مي برند. دکتر بسيار ناراحت مي شود و مي گويد: قرار بود هر چهار ماه يکبار او را بياوريد ولي الآن هفت ماه شده، و پس از گرفتن نوار قلب مي گويد: اين مريض را خيلي زود در بخش " سي سي يو" بستري کنيد.

شب که آقا مهدي به منزل مي آيد، حاج آقا ابطحي مي پرسد: مادرت چه شد؟ مي گويد: فشارش کمي بالا رفته بود و به قلبش فشار مي آمد، دکتر هم صلاح ديد که در بيمارستان استراحت کند.

روز بعد که آقا مهدي با همسرش براي عيادت عازم بيمارستان مي شود، آقاي ابطحي هم مي خواهد با آنها همراه شود.

آقا مهدي براي اينکه او را از سکتهء همسرش مطلّع نشود، به مسائلي مي پردازد اورا متقاعد مي کند که وضع بيمارستان با ايشان تناسب ندارد.

چند روزي بيمار را درسي سي يو نگه مي دارند، حاج ابطحي به قم بازگشته، از خلوت خانه استفاده مي کند و به دعا و نيايش مي پردازد.

عصر روز سه شنبه اوّل محرم 1419 ه. دلش مي گيرد و گريهء زيادي مي کند، احساس عجيبي به او دست مي دهد، لذا تاکسي مي گيرد و به حرم مطهّر حضرت معصومه - سلام اللّه عليها - مشرّف مي شود و عرض مي کند:

" بي بي جان! من از خاندان شما هستم و جز شما پناهي ندارم. بيش از 20 سال است که همسر من هر شب چهارشنبه به مسجد جمکران مشرّف مي شود و در مدّت 20 سال، امشب اوّلين شبي است که ايشان در بيمارستان است و از مسجد مقدّس جمکران محروم مي باشد".

اشک بسيار مي ريزد و شفاي همسرش را از بي بي مسألت مي نمايد.

تصادفاً همان روز عصر دکتر در بيمارستان به پسرش مي گويد: نصف قلب و نصف ريهء مادرت از کار افتاده، و نيمي از ريه را آب فرا گرفته است. من تا به امروز هر چه تلاش کردم به نتيجه اي نرسيده ام، امروز ديگر مأيوس هستم و اگر بخواهيد مي توانيد او را به بيارستان قلب منتقل کنيد.

آقا سيد مهدي مي گويد: اگر خدا بخواهد شفا بدهد همينجا هم عنايت مي کند. امّا حاج آقا ابطحي از اين مسائل بي خبراست.

فردا معلوم مي شود که همان شب خواهر عروسشان در عام رؤيا مي بيند که خانم ابطحي در منزل ايشان است و چهار بانوي بزرگوار آنجا تشريف دارند. به حاج خانم مي گويد: الحمداللّه حالتان خوب است، و او مي گويد: " بلي، همين بانوان مکرّمه تشريف آوردند و مرا شفا دادند".

صبح روز چهارشنبه که آقا مهدي به بيمارستان مي رود، دکتر مي گويد: حال مادرت کاملاً خوب شده، ولي اين خوب شدن غير طبيعي است.

بعدها که حاج آقا ابطحي خدمت آقاي دکتر قوام مي روند تا از او تشکّر کنند، دکتر مي گويد: روز سه شنبه چه کردي؟ مي فرمايد:

به حر مطهّر کريمه اهلبيت رفتم و از او شفا خواستم.

دکتر مي گويد: لازم نيست از من تشکّر کنيد، ايشان شفا داده اند و الّا از نظر پزشکي درمانش غير ممکن بود.

نگارنده گويد: بخاطر سببي که آن مرحومه با ما داشت کاملاً در جريان کسالت و شفا يافتنش قرار داشتم. روزي که از بيمارستان مرخص شد، تلفني با ايشان تماس گرفتم و داستان شفايش را برايم نقل کرد.

آن مرحومه به زيارت عاشورا، دعاي توسّل و نماز استغاثه به حضرت فاطمهء زهرا - سلام اللّه عليها - مداومت داشت و هرشب چهارشنبه به مسجد جمکران مشرّف مي شد و غالباً با پاي پياده مي رفت، سرانجام در بين الطّلوعين روز يکشنبه 20 جمادي الثاني 1419 ه. وفات کرد.


/ 108