نجات از سرما
مرحوم آيت اللّه مرعشي نجفي مي فرمود: در يك شب زمستاني دچار بي خوبي شدم، خواستم حرم بروم ديدم هنوز وقت حرم نشده و درهاي حرم به اين زودي باز نمي شود. گرفتم خوابيدم و دستم را زير سرم نهادم كه اگر خوابم ببرد خواب نمانم.در عالم رؤيا به محضر حضرت معصومه _ سلام اللّه عليها _ رسيدم، فرمود: " بلند شو برو حرم، عدّه اي از زوّار من پشت در حرم از سرما هلاك مي شوند، آنها را نجات بده ".
مي فرمودند: از خواب بيدار شدم، با عجله لباس پوشيدم و به سوي حرم حركت كردم. ديدم عدّه اي زوّار كه لباس مخصوص هندي هها و پاكستانيها را بر تن داشتند، پشت درِ حرم از سرما مي لرزند. در را زدم، يكي از خدّام به نام حاج حبيب چون صداي مرا شناخت در را باز كرد، در معيّت آن زائران وارد حرم شديم، آنها مشغول زيارت شدند، من نيز آب خواستم وضو گرفتم و مشغول نماز و زيارت شدم.