شفاي مسلول
يکي از اهالي خلجستان قم دچار مرض سل مي شود، به اطبّاي قم مراجعه مي کند، نتيجه اي نمي گيرد، به تهران مي رود، مشغول معالجه مي شود، آنچه از مال و دنيا داشته خرج مي کند و هيچ نتيجه اي نمي گيرد، با يأس و نوميدي کامل به روستاباز مي گردد، اهالي روستا مي گويند: تو ديگر در اين روستا چيزي نداري، از آن طرف هم بيمري مُسري داري، چرا از اين روستا نمي روي؟!در برابر اظهارات اهالي روستا، با بدني رنجور و دلي شکسته و خاطري پريشان از روستا خارج مي شود و به آستانهء بي بي دو عالم ر وي مي آورد، به جهت رعايت حال زائران، به داخل حرم نمي رود درصحن مطهّر، در ايوان مقبره آقاي سيد مرتضي رضوي، واقع درقسمت جنوبي صحن نو به حضرت معصومه - سلام اللّه عليها - متوسّل مي شود و ديدگان را به گنبد مقدّس مي دوزد تا خوابش مي برد.
هنگامي که از خواب بيدار مي شود و مي بيند که هيچ دردي دربدنش، احساس نمي شود و هيچ اثري از بيماري برجاي نمانده است.(119)