خبر مرگ او را داده و از كارهاى شخص مرده سوال كرديم زن گفت : او آرد ميفروخت ، غذاى خانواده خود را از
خالص آن برميداشت ، سپس به ان مقدار كه برميداشت كاه و نى خرد كرده قاطى آرد نموده ميفروخت .
مدرك
حياة الحيوان ماده افعى نوشته : كمال الدين محمد بن مومسى مصرى شافعى مؤ لف شرح منهاج نووى ، شرح سننابن ماجه ، و حياة الحيوان متوفاى 808 هجرى در قاهره
34 - جاهل بود جواب نداد
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْابراهيم بن برادر هارون الرشيد بشدت از امير المومنين عليه السلام منحرف بود، روزى به مآمون گفت :على بن ابيطالب را در خواب ديدم و با او راه رفتم تا به پلى رسيديم ، خواست از من جلو افتد كه او راگرفتم و گفتم : تو ادعاى خلافت ميكنى بوسيله زنى (بعنوان اينكه همسر دختر پيغمبر ميباشى ) در صورتى كه
ما به خلافت از تو سزاوارتريم ولى او را در جواب بليغ و كامل نيافتم .ماءمون پرسيد: به تو چه جواب داد ؟ گفت : فقط در جوابم گفت : سلاما سلاما، مامون گفت : بخدا سوگند كه
جواب كامل داده ، ابراهيم پرسيد: چطور؟ مامون گفت : چون دانسته كه نادان ميباشى جواب نداده خداى
متعال ميفرمايد: و اذا خاطبهم الجاهلون قالو سلاما
مدرك
: سفينة البحار ج 1 ص 79ابراهيم بن مهدى عباسى برادر هارون شخص سياه چهره و تنومند شاعر و در غنا وارد، و به نواختن عود عاشقبود، ابوفاس حمدانى او را شيخ المغنين ناميده ، پس از قتل امين بسال 202 هجرى در بغداد با او بيعت كرده
و لقب (( المبارك )) دادند، در ذى الحجه 203 خلع كردند، پس از خلع مدت هفت سال مخفى ميزيست ، تا در سال 210
هجرى او را در لباس زنانه گرفته نزد ماءمون بردند، پس از سرزنش و سوال او را عفو نمود.عبدالله بن هارون معروف به مامون هفتمين خليفه عباسى بود، در خلفاء بنى عباس داناتر از او نبود، پس
از برادرش امين بخلافت رسيد، مدت بيست سال و پنج ماه خلافت نمود، در هيجده رجب سال 218 هجرى از دنيا
رفت .
35 - از حكميت بيزارى ميكرد
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْسويد بن غفله گويد: در زمان خلافت عثمان با ابوموسى اشعرى در كنار فرات بوديم كه ابوموسى گفت : ازرسول خدا شنيدم كه ميفرمود: بنى اسرائيل گرفتار تفرقه و اختلاف شدند، دو نفر را براى حكميت انتخاب
نمودند كه خود حكمين گمراه شده و مردم را گمراه نمودند، كار امت من نيز بدانجا خواهد كشيد كه دو نفر
را به حكميت برگزينند، ولى آن دو گمراه شده مردم را گمراه ميكنند.سويد گويد: به ابوموسى گفتم : مبادا تو يكى از آن دو حكم باشى ، ابوموسى با شنيدن اين سخن پيراهن خود
را از تنش بيرون آورد و گفت : من از حكميت بيزارم ، و فكر آنرا از سرم بيرون ميكنم همچنانكه از اين
پيراهن بيزارم و از تن خود بيرون كردم .
مدرك
شرح نهج البلاغه ج 13 ص 315.سويد غفله در زمان رسول خدا مسلمان شد ولى آن حضرت را نديد، صدقه خود را به ماءمور حضرت داد، روز دفنرسول اكرم وارد مدينه شد، در جنگ صفين در يارى على عليه السلام بود، صدو بيست و هشت سال در دنيا عمر
نمود تا در سال هشتاد هجرى از دينا رفت .عبدالله بن قيس معروف به ابوموسى اشعرى صحابى در زمان رسول اكرم به حكومت زبيد و عدن و سواحل يمن
منصوب شد، در زمان عمر و عثمان به حكومت بصره و كوفه نامزد شد، و در زمان خلافت على عليه السلام نيز
از طرف آن حضرت والى كوفه وبد كه با آن حضرت از طريق وفا و خوب رفتار نكرد، در جريان حكميت از طرف
ياران حضرت به حكميت منصوب شد، در عاقبت از عمرو عاص فريب خورده و مورد لعن دائمى على عليه السلام