130 - شطرنج و فقاع - قصه های اسلامی و تکه های تاریخی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصه های اسلامی و تکه های تاریخی - نسخه متنی

گردآورنده: عمران علیزاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

130 - شطرنج و فقاع

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

فضل بن شاذاان ميگويد: از امام رضا عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: چون سر حسين عليه السلام را به شام
بردند يزيد (عليه اللعنه ) دستور داد سفره طعام گشودند و سر مطهر را وسط سفره نهادند، خود و يارانش
ميخوردند و آبجو مى نوشيدند، چون از طعام فارغ شدند، دستور داد سر حضرت را در طشتى زير تختى نهادند،
روى تخت (ميز) بساط شطرنج پهن كردند.

يزيد شطرنج بازى كرده و از حسين و پدرش و جدش ياد نموده و به ايشان استهزاء ميكرد، هر وقت به حريف خود
غلبه مى كرد جام آبجو را برداشته و سه جرعه مى نوشيد و بقيه را در كنار طشتى كه سر حسين در آن بود
بزمين ميريخت ، هركس از شيعيان ما باشد بايد از خوردن فقاع و بازى شطرنج خوددارى كند، و موقع ديدن
اينها يادى از حسين كرده و يزيد و اتباعش را لعنت كند كه خدا به اين وسيله گناهان او را محو ميكند.

مدرك

بحار الانوار ج 79 ص 237.

131 - آرزوى دم مرگ

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

از اتفاقات غريب است كه عبدالملك بن مروان در قصر خود كه مشرف بود به نهر بردى در حال احتضار بود، در
اين موقع چشمش به كازرى افتاد كه لباسهاى مردم را مى شست ، عبدالملك گفت : ايكاش من هم مانند اين كازر
بودم و روزى خود را روز بروز كسب ميكردم و متصدى امر خلافت نميشدم ، سپس اشعار اميه بن صلت را خواند:




  • كل حى و ان تطاول دهرا
    ليتنى كنت قبل ما قد بدى لى
    فى روس الجبال ارعى الوعولا



  • آيل امره الى ان يزولا
    فى روس الجبال ارعى الوعولا
    فى روس الجبال ارعى الوعولا



چون اين سخن به ابو حازم زاهد رسيد گفت : خدا را شكر كه ايشان (خلفاء) موقع مرگ آرزوى مقام ما ميكند،
ولى ما هيچ وقت آرزوى حال ايشان نميكنيم .

مدرك

حياه الحيوان دميرى ماده وعل .

عبدالملك بن مروان از خلفاء جبار بنى اميه ، قبل از رسيدن به خلافت دائما در مسجد نماز و قرآن
ميخواند و به او حمامه المسجد ميگفتند، روز يكشنبه اول ماه رمضان سال 65 هجرى به او بيعت كردند، روز
شنبه 14 شوال سال 86 هجرى از دنيا رفت .

132 - حضرت موسى را موعظه كرد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

نقل شده كه روزى حضرت موسى نشسته بود كه شيطان وارد شد، كلاهى رنگارنگ در سر داشت ، چون نزديك شد
بعنوان احترام كلاه از سر برداشت و جلو رفت و سلام كرد، حضرت موسى پرسيد: تو كيستى ؟ گفت : من ابليس
هستم ، آمده ام بپاس احترام مقاوم و تقرب تو نزد خدا ترا سلام كنم ، حضرت پرسيد: آنچه در سر داشتى چيست
؟ گفت : بوسيله آن دلهاى اولاد آدم را ميربايم ، پرسيد: كدام عمل است كه اگر اولاد آدم آنرا انجام دهند
به آنها چيره ميشوى ؟ گفت : زمانى كه خود پسند باشد و عمل خود را بسيار شمارد و گناهان خود را فراموش
كند.

يا موسى تو را از سه چيز بيم ميدهم : با زن اجنبى خلوت مكن چون هيچ مرد و زن نامحرم با هم خلوت نميكنند
مگر اينكه من همراه ايشان باشم تا آنها را به فتنه بياندازم ، اگر با خدا عهد و پيمان بستى آنرا
بفوريت انجام ده ، و اگر از مالت صدقه بيرون كردى بزودى آنرا به مصرفش برسان و الا منصرف ميسازم .

مدرك

مجموعه ورام ص 73.

/ 80