56 - اهميت علم آموزى - قصه های اسلامی و تکه های تاریخی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصه های اسلامی و تکه های تاریخی - نسخه متنی

گردآورنده: عمران علیزاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عرض كردند: اين رسمى است كه بعنوان تعظيم بزرگان خود بجا مياوريم ، و ثاطرها را هم به شما هديه آورده
ايم ، ضمنابراى سربازان طعام و براى مركبهاى آنها علوفه تهيه ديده ايم .

حضرت فرمود: اين كارى كه براى تعظيم بزرگان انجام ميدهيد براى آنها هيچ نفعى ندارد جز اينكه شما خود
را بزحمت انداخته و خسته ميكنيد، بعد از اين همچو كارى نكنيد، و قاطرهاى شما را اگر مايل باشيد از
ماليات شما محسوب نموده و مى پذيريم ، اما طعام و علوفه كه تهيه ديده ايد ما بدون پرداخت قيمت از آن
استفاده نميكنم .

عرض كردند: شما از آن استفاده كنيد ما بعدا قيمت آنرا از شما ميگيريم ، فرمود: در آن صورت به قيمت
واقعى آن حساب نخواهيد كرد، مابه طعام ساده و كمتر از طعام شما قانع هستيم ، بدون استفاده از آن طعام
و علوفه با آنها وداع كرد و رفت .

مدرك

شرح نهج البلاغه ج 2 ص 203.

56 - اهميت علم آموزى

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

رسول اكرم در جنگ بدر از كفار مكه هفتاد نفر اسير گرفت ، پس از پايان جنگ از آنها بقدر امكان آنها
فديه گرفته آزاد ميكرد، جمعى از اهل مكه با خواندن و نوشتن آشنا بودند، ولى اهل مدينه بى سواد بودند،
آنهائى كه از اسيران قدرت مالى داشتند بى سواد بودند فديه داده آزاد شدند، و آنهائى كه باسواد بودند
حضرت ده نفر از جوانان مدينه را در اختيار او ميگذاشت كه به آنها خواندن و نوشتن ياد دهد، وقتى كه آن
ده نفر جوان در خواندن و نوشتن كامل ميشدند معلم اسير آزاد ميشد.

مدرك

طبقات كبرى چاپ دار بيروت ج 12 ص 14 تاءليف ابوعبدالله محمد بن سعد زهرى كاتب واقدى وى از فضلاء جليل
القدر بود، بسال 168 هجرى در بصره متولد شد، به بغداد مسافرت نموده مدتب ملازم خدمت واقدى شد، بر
مدينه و كوفه نيز سفر كرده با بعض شيوخ ملاقات نمود، بالاخره روز يكشنبه چهارم جمادى الاخرى سال 230
هجرى در بغداد از دنيا رفت .

57 - از اين مرد دست بردار

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

جمعى از بنى اميه نزد معاويه گرد آمده گفتند: تو به آرزوى خود - كه غصب خلافت بود - رسيدى خوب است از سب
و بدگوئى و لعن اين مرد (على عليه السلام ) دست بردارى ، گفت : نه بخدا قسم بايد اين كار آن قدر ادامه
يابد كه بچه ها با آن بزرگ شوند، و بزرگها پير شوند و هيچ گوينده اى از او فضيلتى نقل نكند.

مدرك

شرح نهج البلاغه ج 4 ص 57.

رسول خدا فرمود: هر كس على را سب كند مرا سب كرده و هر كس مرا سب كند خدا را سب كرده است .

مدرك

كنز العمال ج 11 ص 602.

58 - شبها به در خانه انصار ميرفت

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

ابو جعفر محمد بن على رضى الله عنه (امام باقر عليه السلام ) فرمود: على عليه السلام شبها فاطمه
عليهما السلام را سوار الاغى نموده به در خانه هاى انصار ميرفتند و از ايشان نصرت و يارى ميخواستند،
در جواب ميگفتند: اى دختر رسول خدا ما به اين مرد (ابوبكر) بيعت كرده ايم ، اگر پسر عمويت پيشدستى
ميكرد از او عدول نمى كرديم و به كسى غير از او بيعت نمى نموديم .

على عليه السلام ميفرمود: آيا جايز بود كه جنازه رسول خدا را بدون كفن و دفن روى زمين گذاشته و بيايم
درباره خلافت و جانشينى وى منازعه كنم ؟ فاطمه ميگفت : ابوالحسن آنچه را كه سزاوار او بود كرده است ،
و ايشان كارى انجام داده كه خدا به حساب آن خواهد رسيد.

/ 80