كه جلودار است آنرا كه ميراند و آنرا كه سوار است لعنت كن ))
گفتم : تو خودت از رسول خدا اين را شنيدى ؟ گفت : بلى ، وگرنه گوشهايم كر باد همچنانكه چشمهايم كور شده
است .
مدرك
وقعه صفين ص 220 تاليف نصربن مزاحم منقرى متولد حدود 120 هجرى ، متوفاى سال 212.166 - از قيس بيعت ميگيرد
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْچون امام حسن عليه السلام با معاويه صلح كرد (( قيس بن سعد بن عباده )) با چهار هزار نفر سوار كنارگرفته و بيعت نكردند، معاويه متوسل به امام شد كه قيس و معاويه حاضر شدند معاويه روى تخت نشست و امام
حسن را كنار خود نشاند قيس رو به امام كرد و گفت : آيا مرا اجازه ميدهى كه به معاويه بيعت كنم ؟ فرمود:بلى
معاويه گفت : حالا بيعت ميكنى : قيس گفت : بلى ، سپس دست خود را روى زانويش نهاد، از تخت پائين آمد و رفت
و دست خود را بعنوان بيعت گرفتن بدست قيس ماليد (در صورتيكه بايستى قيس رفته دست معاويه را زيارت
ميكرد) ولى قيس دست خود را از زانويش حركت نداد.
مدرك
شرح نهج البلاغه ج 16 ص 48قيس بن سعد بن عباده انصارى از فضلاء صحابه و دهات و هوشمندان و كرماء عرب ، داراى شهامت و شجاعت ،شريف قومش بود، مناقب و فضائل علمى و خلقى و عبادتى بسيار داشت ، در ميان اصحاب رسول خدا بمنزله رئيس
شرطه و پرچمدار انصار بود، در خلافت على عليه السلام از ياران سرسخت و باوفاى آن حضرت بود و تا آخر
استقامت نمود، در خلافت چند ماهه امام حسن عليه السلام از روسا سپاه آن حضرت بود، بنابر مشهور سال 59
هجرى از دنيا رفت .
167 - اينها مسلمان نشده اند
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْحبيب بن ثابت گويد: مردى در جنگ صفين به عمار ياسر گفت : يا ابااليقضان مگر رسول اكرم نفرمود: با مردمبجنگيد تا مسلمان شوند، چون مسلمان شدند خون و مال خود را از من حفظ كرده اند، عمار گفت : بلى ، رسول
الله اين را فرمود ولى اينها مسلمان نشده اند بلكه ناچار به تسليم شده و كفر را در دل خود پنهان كرده
بودند چون براى خود مدد و ياور يافتند آنرا ظاهر كردند.
مدرك
شرح ابن ابى الحديد ج 4 ص 31.168 - به خدا كه اين قهرمان قوم است
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْشعبى مى گفت : عبدالله بن بديل خزاعى كه از ياران على عليه السلام بود در جنگ صفين دو شمشير بسته بود ودو زره بر تن داشت ، مردم شام را با شمشير درو ميكرد، و حمله مينمود تا خود را به نزديكى خيمه معاويه
رسانيد، معاويه به حبيب بن مسلمه فهرى پيغام فرستاد كه با تمام سربازانش به عبدالله حمله كند.ميسر شام بفرماندهى حبيب بن مسلمه با ميمنه عراق درهم افتادند، عبدالله همچنان بسوى خيمه معاويه
حمله برده و نزديكتر ميشد تا معاويه را از جايگاهش حركت داده و به عقب راند، و مرتب صدا ميكرد
(( يالثارات عثمان )) معاويه و طرفدارانش خيال ميكردند كه منظورش عثمان بن عفان است در صورتيكه
منظورش برادر خودش عثمان بود كه شهيد شده بود.عبدالله بن بديل در قتل معاويه اصرار داشت كه معاويه اهل شام را صدا زد: واى برشما او را با سنگ و كلوخ
بكوبيد، اهل شام از هر طرف با سنگ و تير او را در ميان گرفتند و بقدرى زخم وارد كردند كه از پا در آمد،
معاويه با عبدالله بن عامر كه قبلا با ابن بديل دوست بود كنار نعش ابن بديل آمدند، ابن عامر عمامه