اشاره تو است بايد شخصى مثل تو از غفلت بيدار باشد و توبه نمايد، و اگر بى اجازه تو است به شخصى مثل تو
برازنده نيست كه خائنانرا بيارى بگيرد و ستمكاران را بكار گمارد.معاويه گفت : براى ما در كارهاى رعيت خلل هائى پيش ميايد، و در سرخدها گرفتاريها رخ ميدهد كه احتياج
به جلوگيرى و جبران پيدا مى شود، گفت : سبحان الله ، خدا براى ما حقى كه مضر بديگران باشد مقرر ننموده
و اوست علام الغيوب ، معاويه گفت : هيهات اى اهل عراق ، على شما را بيدار كرده است ، شما قابل تحمل
نيستيد، سپس دستور داد كه صدقات آنها بخودشان صرف شود.
مدرك
العقد الفريد ج 2 ص 111157 - حالت چطور است اى دختر حام
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْمعاويه به حج رفته بود، در مكه از زنيكه در حجون سكونت داشت و سياه رنگ و پرگوشت بود و او ر (( دارميهحجونيه )) ميگفتند پرس و جو كرد، گفتند: زنده و سالم است ، دستور داد احضار كردند، گفت : حالت چطور است
اى دختر حام ؟ گفت : نسبت من به حام نميرسد بلكه من زنى هستم از بنى كنانه ، معاويه گفت : ميدانى چرا
احضارت كردم ؟ گفت : بجز خدا كسى غيبت نميداند، معاويه گفت : ترا بدانجهت احضار كردم تا بپرسم به چه
علت على را دوست و مرا دشمن داشتى ؟دارميه گفت : بهتر است كه مرا از جواب اين سوال معاف بدارى ، گفت : نه ، معاف نميدارم ، دارميه گفت : على
را دوست داشتم بخاطر اينكه ميان رعيت با عدالت رفتار ميكرد، وبيت المال را بالسويه تقسيم مينمود،
ترا دشمن داشتم بخاطر اينكه با كسى كه بخلافت از تو اولى بود جنگيدى ، و چيزى را مطالبه نمودى كه حق
تو نبود، على را بولايت پذيرفتم چون رسول خدا براى او پيمان ولايت گرفته بود، و او فقير را دوست
ميداشت ، و اهل دين را اخترام ميكرد، و با تو عداوت كردم چون خون ناحق ريختى و در قضاوت ستم كردى و از
روى هوى و هوس حكم ميكنى .معاويه گفت : بدان جهت است كه شكمت نفخ كرده و پستانهايت بزرگ شده و كفلهايت بالا آمده ، گفت : اى
معاويه مادرت در اينها كه گفتى مشهور و ضرب المثل بود نه من ، معاويه گفت : ناراحت نباش نظر بد نداشتم
، اگر شكم زن بزرگ باشد فرزندش تنومند و كامل ميشود، و اگر پستانهايش بزرگ باشد فرزندش از شير سيراب
ميشود، و اگررانهايش پرگوشت باشد موقع نشستن سنگين و با وقار ميشود.سپس معاويه كفت : على را ديدى ؟ گفت : بلى پرسيد: چگونه ديدى ؟ گفت : او را ديدم كه سلطنت و رياستى كه ترا
فريفته او را نفريفته بود، نعمتى كه تو را مشغول كرده او را مشغول نكرده بود.معاويه گفت : سخن او را شنيدى ؟ گفت : بلى ، دل را جلا مى بخشيد همچنانكه روغن زيتون زنگار طشت را از
بين ميبرد، گفت : راست گفتى ، اگر حاجتى دارى ازمن بخواه ، گفت : اگر بخواهم روا ميكنى ؟ گفت : بلى .دارميه گفت صد شتر سرخ مو با نر و ساربانش ميخواهم ، گفت : صد شتر را براى چه ميخواهى ؟ گفت : با شير
آنها بچه ها را غذا داده و پيران را زنده نگهداشته و ميان خويشاوندان صلح برقرار ميسازم .معاويه گفت : اگر خواسته هايت را بدهم من هم مانند على در قلبت جا پيدا ميكنم ؟ گفت : سبحان الله ! شايد
جايى كمتر از آن پيدا كنى ، معاويه گفت : اگر على زنده بود چيزى از اينها بتو نميداد، دارميه گفت : نه ،
و حتى يك موئى از مال مسلمين نميداد.
مدرك
العقد الفريد ج 2 ص 113حام نام يكى از پسران حضرت نوح عليه السلام است كه نسبت سياهان به او ميرسد.158 - اروى دختر عبدالمطلب
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْاروى دختر عبدالمطلب كه بانوى بسيار پير بود به معاويه وارد شد چون معاويه او را ديد گفت : خوش آمدىاى عمه ، پس از ما حالت چطور است ؟ گفت : برادر زاده ! كفران نعمت كرده و با پسر عمويت بد رفتارى نمودى و