را با اين نامها ناميدى ؟گفت : مردم فرزندان خود را با نامهاى خلفاء مينامند، چون موقع ناراحتى بانها لعن و فحش ميدهند به نام
خلفاء توهين ميشود، من فرزندانم را با اين نامها ناميده ام كه اگر بآنها فحش دادم در واقع بدشمنان
خدا فحش داده باشم (نعوذ بالله
مدرك
شرح نهج البلاغه ج 7 ص 159.104 - نقباء انصار
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْدر ليلة العقبه رسول اكرم دوازده نفر نقيب (سرپرست و رسيدگى كننده بامور اجتماعى قومى ) انتخاب نمود،و آنها عبارت بودند از:اسعد بن زراره ، سعد بن ربيع ، سعد بن خيثمه ، منذربن عمرو، عبدالله بن رواحه ، براء بن معرور،
ابوالهيثم بن تيهان ، اسيد بن حضير، عبدالله بن عمرو بن حرام ، عبادة بن صامت ، رافع بن مالك .
مدرك
الاستيعاب فى معرفة الاصحاب ج 1 ص 80.105 - تا زنده ام دشمن خواهم بود
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْصفيه همسر رسول خدا ميگويد: چون رسول خدا وارد مدينه شد و اقامت اختيار كرد: پدرمم حى بن اخطب و عمويمابو ياسر در تاريكى صبح خدمت او رفتند، روز را مانده پس از غروب خسته و كسل باز گشتند، عمويم از پدرم
مى پرسيد: اين همان است (پيغمبرى كه منتظرش بوديم ) گفت : بخدا قسم كه همانست ، گفت : كاملا او را
ميشناسى ؟ گفت : آرى ، پرسيد: چه تصميم دارى ؟ گفت : بخدا قسم تا زنده هستم با او دشمنى خواهم كرد.
106 - رهبر خوارج
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْابو سعيد خدرى گويد: رسول خدا مشغول تقسيم غنائم بود كه ابن ذى الخويصره (نامش حرقوس بن زهير بود) آمدو گفت : يا رسول الله با عدالت رفتار كن !! فرمود: اگر من با عدالت رفتار نكنم چه كسى اجراى عدالت
ميكند؟! عمر بن خطاب گفت : يا رسول الله اجازه دهيد تا گردنش بزنم ، فرمود: ول كن برود، او را يارانى
خواهند بود كه شما نماز و روزه خود را در مقابل نماز و روزه آنها حقير و ناچيز ميشماريد، از دين خارج
ميشوند مانند خارج شدن تير از كمان .
مدرك
تفسير روح المعانى ج 10 ص 106 تاليف ابوالفضل شهاب الدين سيد محمود آلوسى بغدادى متوفاى سال 1270 هجرىقمرى
107 - آرزوى يك روز آزادى
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْبنى اميه از اظهار فضائل على عليه السلام مانع شده و رواى فضائل او را شكنجه ميكردند حتى اگر شخصىچيزى را كه راجع به فضائل آن حضرت نبود بلكه به شرايع دين بود ميخواست از آن حضرت نقل كند نميتوانست
نام او را ببرد بلكه گفت : ابو زينب چنين گفت .عبدالله بن شداد ميگفت : دوست دارم كه اجازه دهند يك روز از صبح تا شب فضائل آن حضرت را بگويم سپس
گردنم را با شمشير بزنند.