177 - يوشع و صفوراء - قصه های اسلامی و تکه های تاریخی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصه های اسلامی و تکه های تاریخی - نسخه متنی

گردآورنده: عمران علیزاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كفروا اليثبتوك او يقتلوك ...) را نازل نمود.

روزيكه رسول خدا از دنيا رحلت نمود شيطان در صورت مغيره بن شعبه مجسم شد و به منافقان گفت : خلافت را
بصورت كسروانى و قيصرانى قرار ندهيد كه در خاندان بنى هاشم بماند و گاهى منتظر زنان حامله بمانيد كه
پسرى بزايد باو بيعت كنيد، بلكه آنرا وسعت دهيد تا وسعت يابد و هركه را خواستيد خليفه قرار دهيد.

مدرك

بحارالانوار ج 63 ص 233

177 - يوشع و صفوراء

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

از حضرت صادق عليه السلام نقل شده كه رسول خدا فرمود: دختر شعيب صفورا همسر حضرت موسى عليه السلام بر
وصى او (( يوشع )) خروج كرد، يوشع او را به اسيرى گرفت و براى حرمت موسى او را خلاص كرد، جمعى به يوشع
گفتند: كه او را تنبيه و شكنجه كند تا عبرت ديگران شود، يوشع گفت : (( ابعد مضاجعه موسى )) آيا پس از
همبسترى حضرت موسى او را شكنجه كنم ؟

سپس رسول خدا فرمود: مى ترسم كه پس از درگذشت من يكى از همسرانم بوصى من خروج نموده و با او بجنگد، وصى
من به او ظفر يافته و اسيرش ‍ كند و دراسارت با او خوشرفتارى كند.

اين خبر در ميان زنان رسول خدا فاش شد، همه پيش رسول خدا رفته و گفتند: ما چنين خبرى شنيديم ، براى ما
دعا كن كه چنين نباشيم ، فرمود: (( عليكن بتقوى الله و لا تركبن الجمل بعدى و قرن فى بيوتكن )) : تقوى
پيشه كنيد و پس از من سوار شتر نشويد و در خانه هاى خود بنشينيد. سپس حضرت فرمود: بحق آن خدائى كه مرا
برسالت مبعوث نمود جبرئيل مرا خبر داد كه : (( ان اصحاب الجمل ملعون على لسان كل نبى بعثه )) : بدرستى
كه اصحاب جمل نفرين و لعنت شده اند در زمان هر پيغمبرى كه پيش از من مبعوث شده اند.

مدرك

كامل بهائى ج 2 ص 149 تاليف حسن بن على بن محمد طبرى معروف به عماالدين طبرى .

178 - خليفه تو كيست ؟

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

ام سلمه رضى الله عنها بعايشه گفت ياددارى كه پيغمبر به سفر رفته و جامه او چركين شده بود على جامه او
را شست و جاى پاره شده آنرا دوخت و نعلين او را پينه ميكرد كه ابوبكر و عمر آمدند و گفتند ميخواهيم
بدانيم كه پس از تو خليفه تو كيست ؟ رسول خدا فرمود ميترسم كه اگر بگويم مانند بنى اسرائيل از او
متفرق شويد چنانكه ايشان از هارون متفرق شدند ابوبكر و عمر رفتند و تو گفتى يا رسول الله خليفه بعد
او تو كيست فرمود آنكه كفش پينه ميكند.

مدرك

كامل بهائى ج 2 ص 163.

ام سلمه نامش هند دختر امية بن مغيره است اول همسر ام سلمه عبدالله بود پس از درگذشت وى رسول خدا با
او ازدواج نمود وى پس از جناب خديجه عاقلترين و شرفترين همسران نبوى بود خود رسول خدا و اصحاب بعضا
در كارها با او مشورت ميكردند حتى عايشه موقع رفتن به بصره با وى مشورت كرد ولى سخن او را قبول نكرد
ام سلمه از حق على عليه عليه السلام و خاندانش دفاع ميكرد و بسال 63 هجرى از دنيا رفت .

179 - من دختر حاتم طائى هستم

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

چون اسراى قبيله طى را نزد رسول خدا آوردند دخترى جلو آن حضرت ايستاد كه مردم از زيبائى او به تعجب
آمدند، چون زبان به سخن گشود مردم از فصاحت او زيبائيش را از ياد بردند، گفت : يا محمد مرا آزاد كن من
دختر بزرگ قومم ، پدرم گرفتارها را نجات ميداد، و گرسنگان را سير ميكرد و برهنه ها را مى پوشانيد و حق
همسايه را مرعات ميكرد، و پيمان خود را محترم ميشمرد و حفظ ميكرد، و هيچ طالب حاجتى را دست خالى
برنميگرداند: من دختر حاتم طائى ميباشم . رسول خدا فرمود: اى دختر اينها كه گفتى صفت مؤمن واقعى است ،
اگر پدرت مسلمان بود او را رحمت مى فرستاديم ، بعد فرمود: او را آزاد كنيد كه پدرش اوصاف كريمه را

/ 80