159 - قيصر سوال ميكند - قصه های اسلامی و تکه های تاریخی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قصه های اسلامی و تکه های تاریخی - نسخه متنی

گردآورنده: عمران علیزاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

با غير نام خود (اميرالمومنين ) خود را نااميدى ، و غير حق خود را گرفتى بدون اينكه تو و پدرانت كار
خوبى انجام داده و سابقه اى در اسلام داشته باشيد، بعد از آنكه برسول خدا كافر شديد، خدا تلاشهاى شما
را هدر و روهاى شما را ذليل كرد و حق را با هلش برگردانيد و لو اينكه براى مشركان ناپسند باشد، كلمه
ما بالا و پيغمبر ما غالب شد.

شما بعد از پيغمبر خودرا بما فرمانروا كرديد و با خويشاوندى رسول خدا بمردم احتجاج ميكنيد در
صورتيكه ما نسبت برسول خدا از شما نزديكتر و بسرپرستى جامعه سزاوارتريم ، ما در ميان شما مانند بنى
اسرائيل مى باشيم در ميان فرعونيان ، و على بن ابيطالب بعد از رسول خدا مانند هارون است نسبت به موسى
، آخرين جايگاه ما بهشت و آخرين منزل شما آتش است .

عمروعاص گفت : بس كن اى پيروز گمراه كه عقلت را از دست داده اى لذا شهادت تو پذيرفته نيست ، گفت : تو هم
حرف ميزنى اى پسر نابغه ؟ مادر تو در مكه مشهورترين زن زناكار بود و اجرت بسيار ميگرفت ، پنج نفر تو
را بفرزندى ادعا كردند، مادرت گفت : هر پنج نفر با من همبستر شده اند ببينيد به كدامين آنها شباهت
زياد دارد باو ملحق كنيد، چون به عاص بن وائل شباهت زياد داشتى باو ملحق كردند.

مروان گفت : پيرزن بس كن و حاجتت را بگو، گفت : اى پسر زن كبود چشم تو هم حرف ميزنى ؟ سپس رو به معاويه
كرد و گفت : اينها را تو جرى و گستاخ كرده اى ، مادر تو بود كه در قتل حمزه گفت :




  • نحن جزينا كم بيوم بدر
    ما كان لى من عتبه من صبر
    و شكر وحشى على دهرى



  • و الحرب بعد الحرب ذات سعر
    و شكر وحشى على دهرى
    و شكر وحشى على دهرى



ما پاداش بدر را به شما داديم ، و آتش جنگ يكى پس از ديگرى شعله ور است ، در فراق عتبه (پدر هند) صبر و
شكيبائى نداشتم ، تا آخر عمر شكرگزار وحشى (قاتل حمزه ) خواهم بود.

دختر عمويم در جواب او گفت :




  • خزيت فى بدر و غير بدر
    يا بنت جبار عظيم الكفر



  • يا بنت جبار عظيم الكفر
    يا بنت جبار عظيم الكفر



در جنگ بدر و غير بدر ذليل و رسوا شدى اى دختر مرد جبار و كفر پيشه .

معاويه گفت : خدا از گذشته ها گذشته است ، اى عمه حاجتت را بگو، گفت : من بتو احتياجى ندارم .

مدرك

العقد الفريد ج 2 ص 120


 



159 - قيصر سوال ميكند

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

قيصر روم به معاويه نامه نوشت كه بمن خبر ده از آنچه قبله ندارد، و از كسى كه پدر ندارد، و از كسى كه
قوم و عشيره نداشت ، و از كسى كه با قبر (محبس ) خود سير و حركت كرد، و از آن سه چيزى كه در رحم مادر
آفريده نشدند، و از شيى ء و از نصف شيى ء، و لاشيى ء و در اين شيشه تخم هر چيز را برايم بفرست .

معاويه نامه و شيشه را خدمت عبدالله بن عباس فرستاد، ابن عباس گفت : آنچه قبله ندارد كعبه است ، آنكه
پدر ندارد حضرت عيسى است ، و آنكه قوم و عشيره نداشت حضرت آدم بود، و آنكه با قبر خود سير كرد حضرت
يونس بود، سه چيرى كه در رحم مادر آفريده نشده اند عبارتند از: قوچ حضرت ابراهيم ، ناقه حضرت صالح ، و

/ 80