ترجمه الغدیر جلد 15
لطفا منتظر باشید ...
امينى گويد: اگر- به گونه اى كه پنداشته اند- عثمان چنان سخنى را آشكارا در آن هنگام بر زبان مى راند و اگر- بر بنياد آئين اسلام- همسر گزيدن، انگيزه اى مى گرديد كه دستور ويژه براى مسافر را بى چون و چرا از ميان برمى داشت "كه چنين نبود" پس ديگر سخنى پشت پرده هاى پنهانى پوشيده نمى ماند تا اين نشانه جوى- باهزار زور و دوز و كلك- پرده از چهره آن برگيرد ، يا كسانى كه پرواى درست و نادرست سخن ندارند از پيش خود آن را ببافند.
وانگهى اگر چنين بوده است پس چرا ياران پيامبر، آن همه زبان به خرده گيرى از آن مرد دراز كردند؟ مگر هنگامى كه او آواز خود را به بازگوئى آن عذربجايش بلند كرده بود نمى شنيدند كه چه مى گويد؟ يا شنيدند و آن را به چيزى نگرفتند؟ يا اين سخنرانى از ريشه ساخته دروغ پردازانى است كه پس از گذشت روزگار او آمده اند؟
و تازه، بستن پيمان زناشوئى از ديدگاه اينان روا نيست مگر در نزد دو گواه درستكار، از زبان پسر عباس نيز آورده اند كه پيمان زناشوئى نمى توان بست مگر با بودن چهار كس: سرپرست زن، دو گواه، مرد خواستگار "يا نماينده او كه به سخنرانى و بستن پيمان زناشوئى مى پردازد" اينك بايد پرسيد. در روزى كه زبان خرده گيران به سوى خليفه دراز شد، كسانى كه استوانه بزم همسرگيرى اش به شمار مى رفتند كجا بودند تا در برابر اين فرياد و هياهو از وى پشتيبانى نمايند؟
و كى اين مرد، آن زن پندارى را به زنى گرفت تا دستور ويژه اى كه درباره نماز مسافر آمده از گردنش برداشته شود؟ و او كه احرام بسته براى حج پاى به مكه نهاد با پشتگرمى به كجا اين گونه زناشوئى را روا شمرد؟ چگونه كار ناروا را آشكار مى نمايد و مى گويد: هنگامى كه به مكه آمدم همسرى گرفتم، او كه حج خود را به عمره برنگردانده بود تااين كار بر وى روا باشد و او كه - چنان چه با گستردگى بيايد- پيرو كسى بود كه برگرداندن حج به عمره را سخت ناروا مى شمرد، پس نمى توان درباره اش گفت كه او ميان دو احرام و پس از انجام برنامه عمره همسر گزيده، زيرابايستى از هنگام راه افتادنش از مسجدشجره تا هنگام بيرون شدنش از جامه احرام و برنامه حج در منى، همچنان او را در حال احرام دانست. پس چنان چه بتوانيم گفت كه اگر كسى زن بگيرد، دستور ويژه نماز مسافر ازگردن او برداشته مى شود- و كجا توانيم گفت؟- تازه كسى كه به ديدارخانه خدا آمده هنگامى مى تواند زن بگيرد و نماز را شكسته نخواند كه برنامه حج او به انجام رسد، با آن كه عثمان در همان حال احرام و همراه با حاجيان در روزهائى كه برنامه هاى ويژه عرفات و منى را انجام مى داداز شكسته خواندن نماز در منى سر باز مى زد و اين گره كور ديگرى است كه هرگز گشوده نمى شود زيرا در گزارشى كه درست دانسته انداز زبان خود عثمان آورده اند كه برانگيخته خدا "ص" گفت: كسى كه در جامه احرام است نه براى خود مى تواند زن يگيرد و نه براى ديگرى مى تواند پيمان زناشوئى بندد و نه مى تواند به خواستگارى رود.