ترجمه الغدیر جلد 15
لطفا منتظر باشید ...
13 - آورده اند كه ابراهيم گفت راستى اين كه عمر پسر خطاب "ض" نماز نيمروز را در مكه دو ركعتى خواند و چون روى بگردانيد گفت اى مردم مكه! ما گروهى مسافريم هر كدام از شما كه ميهنش در اين شهر است نماز را شكسته نخواند پس مردم آن شهر نماز خود را شكسته نخواندند.
الاثار از قاضى ابو يوسف ص 30 و 75 و برگرديد به همان چه در ص174 گذشت
14 - آورده اند كه انس پسر مالك گفت ما با برانگيخته خدا "ص" از مكه به سوى مدينه بيرون شديم و اونمازها را دو ركعتى دو ركعتى مى خواند تا به مدينه بازگشتيم.
صحيح بخارى 153/2، صحيح مسلم 260/1، مسند احمد 190/3، سنن بيهقى 136/3 و145
15 - آورده اند كه عبد الله پسر عمر گفت: به راستى برانگيخته خدا "ص" به سوى ما آمد و ما در گمراهى بوديم و ما را آموزش داد و از آموزش هائى كه به ما داد اين بود كه: خداى بزرگ و گرامى به ما دستور داده نماز را در سفر دو ركعتى بخوانيم.
گزارش بالا را- چنان چه در تفسير خازن 412/1 و نيل الاوطار 250/3 آمده- نسائى آورده است.
16 - آورده اند كه ابو الكنود عبد الله ازدى گفت: از پسر عمر پرسيدم نماز را در سفر چگونه بايد خواند؟ گفت: از آسمان دو ركعت فرود آمده اگر مى خواهيد آن را به همان جا برگردانيد. "يا نپذيريد"
گزارش بالا را طبرانى در المعجم الصغير گزارش كرده و حافظ هيثمى نيز در مجمع الزوائد 145/2 آن را از همان جا آورده و مى نويسد: ميانجيان گزارش آن، سخنشان شايسته پشتگرمى است.
17 - سائب پسر يزيد كندى گفت: نمازها در آغاز دو ركعت دو ركعت بود سپس براى كسى كه در ميهن خود باشد نماز افزوده شد و براى ديگران به همان گونه ماند.
هيثمى درمجمع الزوائد 155/2 مى نويسد: گزارش بالا را طبرانى در المعجم الكبير آورده و ميانجيان زنجيره آن از كسانى اند كه سخنشان پشتوانه گزارش ها و نگاشته هاى درست است.
18 - آورده اند كه پسر مسعود گفت: هر كه جز در ميهن خود نماز را چهار ركعتى بخواند بايد آن را دوباره بخواند.
چنان چه در مجمع الزوائد 155/2 آمده گزارش بالا را طبرانى آورده است.
19 - آورده اند كه حفص پسر عمر گفت: انس پسر مالك ما را- كه چهل مرد از انصار بوديم- به سوى شام به ديدار عبد الملك به راه انداخت تا درآمدى براى ما دست و پا كند و چون بازگشت و ما در راه گشاده اى كه براى گذشتن شتران است بوديم نماز نيمروز را با ما دو ركعتى خواندسپس به درون سرا پرده خود رفت و مردم برخاسته دو ركعت ديگر نيز به آن دو ركعت افزودند و او گفت: خدا زشت گرداند اين چهره ها را! كه به خدا سوگند نه در مرز برنامه پيامبر كار مى كنند و نه دستورى كه داده شده مى پذيرند گواهى مى دهم كه البته شنيدم برانگيخته خدا "ص" مى گفت: به راستى گروهى در كيش خود دور انديشى وژرف نگرى مى كنند و چنان از كيش به در مى روند كه تير ازچله كمان.
گزارش بالا را احمد در مسند 159/3 آورده و هيثمى نيز در مجمع 155/2 آن را ياد كرده است.