ترجمه الغدیر جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 15

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


بانگ مسلمانى افزوده شده است آرى ابن حجر در فتح البارى 315/2 مى نويسد: روشنگران همداستان اند كه خواست گزارشگر از اين دو واژه: " سومين بانگ مسلمانى " آن است كه دو تاى نخستين يكى بانگ مسلمانى است و ديگرى بانگ نماز و آن گاه آواى سومى را هم كه به دستور عثمان سر مى دادند" سومين بانگ مسلمانى " مى خواندند واين مى رساند كه پيشتر بايستى دوبارديگر بانگ مسلمانى سر داده شده باشد. و عينى در عمده القارى 290/2 مى نويسد: بانگ نماز كه در اين جا بانگ مسلمانى خوانده شده از اين روى است كه- همانند آن- آگهى هائى در بردارد و از همين روى است كه پيامبر "ص" گفت ميان هر دو بانگ مسلمانى،نمازى است براى كسى كه بخواهد و خواست او " ميان بانگ مسلمانى و بانگ نماز " است.

و تازه گيرم كه بسيار شدن مردم انگيزه اى باشد براى افزودن به برنامه آواز در دادن، باز هم چنانكه گفتيم بايستى برنامه آواز در دادن افزونى را در گوشه هاى شهر كه از پرستشگاه به دور است پياده كنند تا بگوش كسى رسد كه آواى مسلمانى ويژه پرستشگاه را كه- چنان چه در سنن ابوداود 171/1 آمده- در روزگار پيامبر و روزگار بوبكر و عمر بر در پرستشگاه سر داده مى شد نمى شنود نه در زوراء- كه چنانچه در القاموس و تاج العروس- آمده خانه اى در كنار پرستشگاه بوده خواه آن را خانه عثمان پسر عفان بشماريم كه حموى در معجم 412/4 يادى از آن كرده- و طبرانى نيز گويد: عثمان بفرمود تا آواز نخستين را از خانه اى از آن خود او كه زوراء خوانده مى شد سر دهند پس، از آن جا بانگ مسلمانى در مى دادند يا- به گونه اى كه نيز حموى ياد كرده- آن را جائى نزديك بازار مدينه و نزديك مسجد بگيريم يا- به گونه اى كه ابن بطال بى هيچ چون و چرا
پذيرفته و برداشت وى در فتح البارى 315/2 و عمده القارى 291/3 آمده- آن را سنگى بزرگ نزديك در پرستشگاه بدانيم، پس بانگ مسلمانى در دادن درزوراء- در رسانيدن آواز و چون و چند آگاهى ها- همچون آواز در دادن است بر در پرستشگاه، پس در اين افزونى ناساز با آئين نامه پيامبر چه سودى توان يافت؟

وانگهى اگر هم گرفتيم كه بسيار شدن مردم در مدينه، عثمان را در انجام اين برنامه ناگزير ساخت تازه بايد پرسيد كه آيا انبوهى ايشان پديده اى بود كه ناگهان در هفتمين سال از فرمانروائى او روى نمود؟ يا از همان هنگام كه اين شهر، پايتخت مسلمانان گرديد شماره مردمانش رو به فزونى رفت؟ بر اين بنياد، شماره مردمان به چند بايد برسد تا انگيزه اى براى سرپيچى از برنامه پيامبر گردد؟ و دست آويزى براى سومين بانگ مسلمانى؟ و آيا دستاويز اين شيوه من درآوردى را در همه شهرها و پايتخت هاى بزرگ كه مردم آن چندين برابر مدينه اند مى توان روا دانست و ده هاو صدها بار بانگ مسلمانى را از نو سرداد؟ اين را از خليفه بايد پرسيد و از ياوران او كه كارش را درست مى دانند.

و تازه اگر بسيار شدن مردم در مدينه انگيزه آن بود كه براى سومين بار آواى مسلمانى در دهند پس چرا مردم همه شهرها هم، كار خليفه را دست آويز گرفتند و برنامه او را به كار بستند؟ با آن كه در همه آن جاها چنان انبوهى اى نبود و خليفه مى بايد ايشان را از اين كار باز داشته و آگاهشان سازد كه اين افزونى كه بر برنامه خدائى بانگ مسلمانى در دادن روا شمرده شده تنها براى مدينه است و بس. يا دست كم بگويد كه اين فرمان ويژه شهرهائى است كه شماره مردم آن بسيار باشد.

آرى، اين بار خليفه نخستين گام را در راه گستاخى به خدا برمى دارد و پس از او نيز معاويه و مروان و زياد و حجاج مى آيند و هر گونه دلشان مى خواهد بر بنياد هوس هاى خود كيش خدا را به بازى مى گيرند. وآغاز كننده يك كار، ستمگرتر از ديگران است.

/ 220