ترجمه الغدیر جلد 15
لطفا منتظر باشید ...
با اين همه- چنان چه در ص 14 گذشت- توده مسلمان همداستان اند كه سوره برائت- كه اين فراز ارجمند را در خود دارد- بازپسين بخشى است كه از قرآن و پس از افتادن مكه به دست مسلمانان فرود آمده به اين گونه كه برانگيخته خدا ابوبكر رافرستاده سوره را نيز به او داد تا آن را بر مردم مكه بخواند سپس با دستور ديگرى كه از خداى پاك به او رسيد اين كار را از او پس گرفت و سرور ما فرمانرواى گروندگان را به اين كار برگماشت و گفت: جز من يا مردى از من هيچكس نبايد آن را برساند و در گزارشى درست كه آن را از چند راه در ص 20 آورديم آمده است كه دستور به خوددارى از آمرزش خواهى در سال نهم وپس از بازگشت برانگيخته خدا "ص" ازنبرد تبوك، فرود آمده پس با همه اين زمينه ها چگونه مى توان فرود آمدن آن را در هنگام درگذشت ابوطالب يا چند روز پس از آن دانست؟ و آن چه را بخارى و همانندان او در گزارش ياوه ها آورده اند كجا مى تواند درست باشد؟
6 - ساختمان و پرداخت اين فراز ارجمند كه درباره آمرزش خواهى است به جاى آن كه آشكارا دستور به خوددارى از اين كار بدهد نادرستى چنين كارى را مى رساند پس نشان نمى دهد كه برانگيخته خدا "ص" به اين كار دست زده و سپس دستورى به خوددارى به وى رسيده و تنها هنگامى آمرزش خواهى او با پرداخت آن فراز هماهنگ مى شود كه اين كار را با مسلمان شمردن عمويش به انجام رسانده و چون در ميان كسانى كه آن جا بودند برخى شان اين ويژگى ابوطالب را از نماى بيرون زندگى او- كه با قريش سازگار مى نمود- در نيافته بودند ازاين روى آمرزش خواهى پيامبر را به گفتگو نهاده يا آن را دست افزارى براى آن گردانيدند كه براى بت پرستان آمرزش بخواهند چنان چه بسا هنگام نيزكار ابراهيم "ع" را در اين پشتوانه خود گرفتند و آن گاه خداوند پاك آن فراز و فراز پس از آن را فرستاد كه هم پيامبر "ص" را از كار نادرست بركنار بشمارد و هم انگيزه ابراهيم "ع" را نيز در آن كار بازگو كند و كم و بيش بنمايد كه آن كس كه پيامبر "ص" براى اوآمرزش خواست، به گونه اى كه ايشان مى پندارند بت پرست نبود و پايگاه پيامبرى ازآمرزش خواهى براى بت پرستان سرباز مى زند، پس همان سرزدن اين كار از وى "ص" نشانه اى بس روشنگر است كه ابوطالب بت پرست نبوده چنان چه يگانه مردان توده نيز اين را دريافتند و در آمرزش خواهى براى پدران بت پرست خويش كار پيامبر "ص" را دستاويز نگردانيدند و براى گفتگو در اين زمينه كار ابراهيم "ع" را پشتوانه گرفتند و بس چنان كه درگزارشى درست از سرور ما فرمانرواى گروندگان "ع" گذشت كه گفت شنيدم مردى براى پدر و مادر بت پرستش آمرزش مى خواست گفتم: براى پدر و مادر بت پرستت آمرزش مى خواهى؟ گفت مگر ابراهيم چنين نكرد.00 تا گزارش برگرديد به ص 18 و 19
و اگر اين مرد ابوطالب را بت پرست مى شمرد، براى درست نمودن كار خود، آمرزش خواهى پيامبر اسلام براى ابوطالب را- كه بر هيچ كس پوشيده نبود- بهتر مى توانست پشتوانه گرداند تا آمرزش خواهى ابراهيم را براى پدرش با آن كه چنان نكرد و گفتگو را در همان مرز بسنده شمرد.
7 - ما گرفتيم كه گزارش بخارى درست و پذيرفتنى است و اين را هم نديده مى گيريم- كه چنان چه در ج 14 ص 318 و 319 از برگردان پارسى گذشت- به گواهى عباس، ابوطالب به يگانگى خدا و برانگيختگى محمد گواهى داده و برانگيخته خدا "ص" گفته: اى عمو ستايش خداى را كه تو را راه نمود و نيز اين را كه از سرورمان فرمانرواى گروندگان آورديم كه ابوطالب نمرد تا برانگيخته خدا رااز خويش خرسند گردانيد و نيز اين را كه ديديم پيامبر گفت: براى ابوطالب اميد همه گونه نيكوئى از پروردگارم دارم. و نيز سفارش ابوطالب را در هنگام مرگ به قريش و به فرزندان عبدالمطلب كه: " از محمد فرمان بريدو او را پيروى كنيد و دستورش را بپذيريد زيرا رستگارى و راه يافتگى در آن است و او در ميان قرشيان، درستكار خوانده مى شود و در ميان تازيان راست رو.00 " و نيز آن همه سروده ها و ديگر گفته هاى او در اين باره كه آشكارا گرايش هايش را مى نمايد، آرى با چشم پوشى از همه اين ها باز هم پذيرفته نيست كه ابوطالب "ع" در باز پسين دم هاى زندگى با گفتن اين كه: " من بر كيش عبدالمطلب هستم " از گرويدن به آئين راستين سرباز زده باشد زيرا بى هيچ گفتگو عبدالمطلب انديشه اش را بر بنيادى درست و بر همان كيش خدائى نهاده بود كه پروردگار جهانيان در آن روزگار براى مردم پسنديده داشت.
آغاز و انجام هستى را به گونه اى درست پذيرفته و كار برانگيختگى را كه فروغ آن بر چهره خودش تافته و دارنده و تاباننده آن در پشت خودش جاى گرفته بود مى شناخت و شهرستانى را در پيرامون سرور ما عبدالمطلب سخنى است كه پاره اى از آن را در ج 14 ص 281 و 282 و 292 از برگردان پارسى ياد كرديم بنگريد به ملل و نحل او و به نگاشته هاى سيوطى درباره پدران پيامبر "ص" تا چگونگى را به روشنى دريابى پس سخن ابوطالب "ع" كه: " من بر كيش عبدالمطلب هستم " به روشنى مى رساند كه او همه آن بنيادهاى انديشه را به گردن گرفته- گذشته از آن همه گفته هاى پياپى او كه تا بازپسين دم هاى زندگى اش درستى آموزش هاى محمد را آشكارا مى رسانيد.