عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل
مگر يك مشت هوس ها ودشمنى هاى به هم آميخته كه مبادا بيهوده اى از دارندگان آن تو را بفريبد. " آرى عثمان همه اين ها را ديد ولى پرواى هيچ كدام از آن ها را نداشت و گام در جاى پاى كسى نهاد كه پيش از وى بود، با آن كه درست آن بود كه از نامه خدا و برنامه پيامبر پيروى كند- و درستى براى پيروى كردن شايسته تر است و تازه به اين هم بسنده ننموده و آغاز كرده است به سرزنش فرمانرواى گروندگان على "ع"- كه روان برانگيخته خدا بود و دروازه شهر دانش او و داناترين پيروان او و استادترين ايشان در داورى- كه چرا با برداشت بى پشتوانه ما كه با فرمان خدا ناساز است هماهنگى نمى نمائى و آن گاه كار گفتگو ميان آن دو- در عسفان و در جحفه- به آن جا مى كشد كه چنان چه داستان آن در جلد ششم ص 205 از چاپ نخست و ص 219 از چاپ دوم گذشت چيزى نمى نماند كه فرمانرواى گروندگان على"ع" براى حج تمتع به جا آوردن، كشته شود. ما نمى دانيم اين مرد هنگامى كه سرور ما على "ع" به وى گفت: " به راستى تو مى دانى كه ما با برانگيخته خدا حج تمتع به جا مى آورديم " چه خواستى داشت كه پاسخ داد: آرى ولى ترسان بوديم؟ در آن سال كه مردم با برانگيخته خدا "ص" حج تمتع به جا آوردند چه ترسى در كار بوده؟ مگر نه اين همان بازپسين ديدار پاك ترين پيامبران از خانه خدابوده كه شماره همراهان او به صد هزاركس و بيشتر مى رسيدند؟ و تو خواهى يافت كه بزرگان توده نيز اين بهانه ناچيز و ساختگى را درنمى يافتند تا آن جا كه پيشواى حنبليان احمد پس از ياد كردن آن گزارش در مسند مى نويسد: شعبه به قتاده گفت: ترس ايشان از چه بوده؟ پاسخ داد نمى دانم. من نمى دانم آيا اندازه دانش خليفه اين بوده است؟ يا مرز خردمندى اش يا اندازه پافشارى اش در پياه كردن برنامه هائى كه مى خواسته؟ يا مرز پيروى اش از نامه خدا و آئين نامه پيامبر او؟ يا اندازه درستكارى اش در نگهدارى سپرده هاى كيش مسلمانان كه خود جانشين پيامبرشان بوده؟ اگر نمى دانيد از ياد دارندگان بپرسيد. و آن گاه آيا گزافه گوئى آشكار و ناروا نيست كه ابن سيرين- به گونه اى كه بلاذرى درالانساب 4/5 آورده- بگويد: در ميان همه ايشان، نخست عثمان به دستورهاى وابسته به ديدار خانه خدا از همه آگاه تر بود و سپس پسر عمر. اگر آگاه ترين توده شيوه اش اين و داستانش اين باشد اسلام را بدرود بايد گفت.