ترجمه الغدیر جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 15

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و باز اگر عبيد الله- يا كسى كه آئين كيفرى را درباره او به كار نبست- چنين بهانه اى داشت البته آن را- در برابر توده پرخاشگر- آشكار مى ساخت و نه سرور ما فرمانرواى گروندگان مى گفت: اين تبهكار را بكش. و نه او را بيم مى داد كه چون بر وى دست يابد او را بكشدو نه در آغاز فرمانرواى اش او را مى خواست تا بكشد و نه عبيد الله از او به سوى معاويه مى گريخت و نه عثمان به اين دستاويز بسنده مى كرد كه " كار خونخواهى با من است و همه مسلمانان بازماندگان آن كشته هستند "و نه به چشم پوشى از گناه وى و درخواست بخشش براى او از مسلمانان مى كوشيد و نه ميان ياران پيامبر كه همان جا بودند گفتگو بر سر آن پيش آمد درمى گرفت و نه سعد پسر ابو وقاص به سوى او
برمى خاست وشمشير را از دست او مى ستاند و از مويش گرفته به زمين مى افكند و درخانه خويش زندانى مى كرد.

و تازه گرفتم كه چنين بهانه اى براى عبيد الله درباره هرمزان درست باشد ولى در كشتن دختر خردسال و تيره روز بو لولو و در ترساندن همه بردگان- به كشتن ايشان- چه بهانه اى براى او دست و پا توان كرد؟

2 - من نمى دانم=محب اين سرگذشت شگفت انگيز را از كجاآورده كه تيميان و عدويان بر پا خاسته و از كشتن عبيد الله جلوگيرى مى نمودند و توده امويان هم به گونه اى يك جا به سوى ايشان گرويدند تا فرمانرواى تازه از ايشان بترسد. و اين چه فرمانروائى است كه از نخستين روزش دستخوش بيم و هراس بوده؟ و اگردر آغاز فرمانروائى اش چنين سستى و ناتوانى اى از وى آشكار گردد پس از آن با كدام كر و فر و شكوه است كه كار توده را مى گرداند و آدمكشان را سزا مى دهد و آئين هاى كيفرى را بر پاى مى دارد؟ زيرا هر كس به سزاى تبهكارى اش كشته شود و هر كه آئين هاى كيفرى درباره او به كار بسته آيد ايل و تبارى دارد كه براى او به خشم مى آيند و آنان نيز هم پيمانانى دارند كه براى خشنود ساختن ايشان آماده مى باشند.

در نامه هائى كه سرگذشت ها و گزارش ها را بازگو مى كند هيچ گونه نشانه اى از آن لاف كه محب بهانه جوى آورده، نيست وگر نه سعد پسر ابو وقاص در روزى كه به سوى عبيد الله برخاست و مويش را گرفت و كشيد و در خانه خويش زندانى اش كرد سزاوارتر بود كه بترسد با آن كه در آن روز نه هيچ يك از تيميان ديده شد كه سر راه بر سعد بندد و نه هيچ كدام از عدويان بر او پرخاش نمود و نه هيچ يك از امويان- بر سر آن كار- دشمنى نمود. ولى محب مى خواهد كه آن استخوان پوسيده هارا به جنبش و تكان آرد!

وانگهى اگر راستى كسانى را كه او ياد كرده، در پامال كردن اين دستور كيفرى خدا، چندان پافشارى داشته اند كه خليفه ناچار شده براى پرهيز از تند و
تيزى خشم ايشان درخواستشان را بپذيرد، اين گناهى است كه با دادگرى ياران پيامبرنمى سازد با آن كه توده سنيان، در دادگرى ايشان همداستان اند. و باز اگر خليفه- در انجام آن چه مى خواست به جاى آرد- از پرخاش و نكوهش سرزنشگران مى هراسيد پس چرا از پرخاش هاى ياران پيامبر در سرانجام روزگارش- كه انگيزه اى جز پيش آمدهاى وابسته به خودش نداشت- پروا نكرد تا آن جا كه كار به نابودى خودش كشيد؟ آيا در آغاز ترسو بود و سپس دلير گرديد؟ ازمحب طبرى بپرس !

/ 220