ترجمه الغدیر جلد 15
لطفا منتظر باشید ...
موسى پسر ايوب غافقى آورده كه گرچه مى گويند ابن معين سخن او را شايسته پشتگرمى مى شمرده با اين همه داورى وى و ساجى، به ناستوده بودن گزارش هايش را نيز آورده اند و عقيلى نيز او را از كسانى كه گزارش هاشان سست است دانسته- و تازه او گزارش خود را از زبان:
يكى از فرزندان رافع آورده است كه شناخته نشده و دانسته نيست كيست پس اين گزارش زنجيره اش گسيخته و ميانجيان آن به گونه اى اند كه شايسته پشتگرمى نمى نمايند شوكانى درنيل الاوطار 280/1 مى نويسد: حازمى آن را نيكو شمرده و نيكو شمردن آن، جاى چون و چرا دارد چون يكى از ميانجيان زنجيره آن رشدين است كه گزارش هاى او نيكو نيست و يكى ديگر هم ناشناس است. و به اين گونه از وى ياد شده: از زبان يكى از فرزندان رافع پسر خديج. پس چنان مى نمايد كه گزارشى سست باشد نه نيكوى.
اين هم بسيار دور از باور است كه پنداريم عثمان آن پاسخ را به پرسشى داده بود كه يا پيش از رسيدن دستور غسل از وى شده بود يا پيش از نسخ فرمانى كه- در آغاز اسلام در روزگار پيامبر- بايسته نبودن غسل را مى رسانيد، و اين بهانه كه از گفتار قسطلانى در ارشاد السارى 332/1 برمى آيد نمى تواند دامن عثمان را پاك بنمايد زيرا در روزگار برانگيخته خدا كار پاسخگوئى به همه پرسش هاى دشوار درباره دستورها با خود او بود نه با ديگران. مگر آن هنگام عثمان كه بود تا درباره دستورى از وى پرسش شود كه چون در پاسخ درماند پرسنده به سراغ ديگران برود و سرانجام دست به دامن طلحه و زبير- ونه برانگيخته خدا- بشود؟ مگر آن روز بوبكر و عمر كجا بودند؟ با آن كه- چنان چه در الغدير ج 7 ص 182 چاپ دوم گذشت- خود اينان از پسر عمرگزارش مى كنند كه در روزگار برانگيخته خدا "ص" هيچ كس به روشنگرى دستورهاى خدا نمى پرداخت مگربوبكر و عمر. پس هيچ كس را نرسد كه چنان پندارى را پشتوانه پشتيبانى از خليفه گرداند.
آن گاه اگر به شگفت آئى، جا دارد كه از بخارى مى شنوى:" در اين جا غسل كردن به استوار كارى نزديك تر است و اين بازپسين سخن را از آن روى روشن نموديم كه ايشان برداشت هاى گونه گون دارند " و اين را كجا مى نويسد؟ پس از آوردن گزارش بوهريره كه در ص گذشت- و ديديم بايسته بودن غسل را مى رساند- و پس از دستور خودسرانه عثمان كه ياد شد وپس از گزارش همساز ابى با او- آرى پس از اين ها به برداشت عثمان گراييده و از آن چه پيامبر اسلام آورده و همه ياران او و پيرانشان و دانشمندان بر سر آن همداستان اند- كه گواهى قرطبى را در اين باره شنيدى- روى گردانيده. نووى در روشنگرى صحيح مسلم كه در كنار ارشاد السارى چاپ شده مى نويسد:- 425/
2 - پيروان كيش ما اكنون همه همداستان اند كه هركس با زن آميخت بايد غسل كند هر چند نطفه اى از وى بيرون نيايد و هر كس نيز نطفه از وى بيرون آمد بايد غسل كند "هر چند با زن نياميخته باشد"
و اين همداستانى از روزگار ياران پيامبر بوده و همچنان پا بر جاى مانده است و قاضى عياض مى گويد: پس از آن چند سخنى ياران پيامبر، هيچ كس را نمى شناسيم كه در بايسته بودن غسل، چون و چرا كند مگر آن چه از اعمش در اين باره گفته شده و پس از او نيز داود سپاهانى.
و قسطلانى در ارشاد السارى 333/1 مى نويسد: بدر دمامينى مانند سفاقسى گويد: وى گرايشى به آئين داود داشته و بر ماوى اين سخن را به اين گونه دنبال مى كند كه اين، تنها گرايشى به آئين داود بوده است و توده بر آن اند كه برخورد ختنه گاه مرد به ختنه گاه زن، غسل را بايسته مى گرداند و درست همين است.
و ابن حجر در فتح البارى 316/1 مى نويسد: ابن العربى گويد: ياران پيامبر و آيندگانشان همداستان اند كه در چنين جائى بايد غسل كرد و در اين باره هيچ كس به جز داود ناسازگارى ننموده و ناسازگارى وى نيز بى ارزش است و آن چه كار را دشوار مى نمايد ناسازگارى بخارى است و دستور او به اين كه غسل، نيكو است نه بايسته. و او خود يكى از پيشوايان كيش ما و از بزرگ ترين دانشمندان مسلمانان است.
از بخارى چه شگفتى دارد كه براى دستور دادن، برداشت كسى همچون عثمان را برآن چه برانگيخته خدا "ص" آورده و همه پيروان وى بر آن همداستانند برتربشمارد؟ مگر او همان نيست كه براى گزارش دادن، عمران پسر حطان- شورشى دشمن على- را ازپيشواى راستين- جعفر پسر محمد- شايسته تر مى شمارد؟ اگر تو از هوس هاى ايشان پيروى كنى- آن هم پس از آن كه دانشى برايت آمد- به راستى كه در آن هنگام از ستمگران خواهى بود.