عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل
نازيدن و خودنمائى و باليدن برمسلمان ببندد و براى او بار گران گناه خواهد بود آن دومى كه برايش پرده خواهد بود كسى است كه آن را در راه خدا ببندد و سپس آن چه را در راه خدا در پشت آن و گردن آن بايسته است فراموش نكند و براى او پرده اى خواهدبود و آن سومى كه برايش پاداش خواهد بود كسى است كه آن را در راه خدا براى مسلمانان ببندد. و در گزارش مسلم به جاى اين فراز " سپس آن چه رادر راه خدا درپشت... " چنين مى خوانيم " و آن چه را در راه خدا در پشت و شكم آن در سختى و آسانى بايسته است فراموش نكند " گزارش بالا را ابن تركمانى ماردينى در الجوهر النقى كه ذيل سنن بيهقى چاپ شده 120/4 دست آويز گردانيده و گويد: نماى سخن او كه گفته: " سپس آن چه را در راه خدادر... بايسته است فراموش نكند " مى رساند كه اسب هم زكات دارد زيرا در آغاز گزارش نيز همه جا سخن از زكات است: هيچ دارنده گنجى نيست كه زكات آن را نپردازد و هيچ دارنده شترى نيست كه زكات آن را نپردازد و هيچ دارنده گوسفندى نيست كه زكات آن را نپردازد. و ما نمى دانيم نماى آن سخن با پيوند زدنش به فرازهاى نخستين چگونه ما را به برداشت بوحنيفه راه مى نمايد؟ و ديگران نيز چنان كه بيهقى در السنن 119/4 مى نويسد نشانه اى بر بايستگى زكات اسب در آن نيافته اند. 2 - بيهقى در السنن الكبرى 119/4 از زبان ابوالحسن على پسر احمدپسر عبدان و او از زبان پدرش و او اززبان ابو عبدالله محمد پسر موسى استخرى و او از زبان اسماعيل پسر يحيى پسر بحر ازدى و او از زبان ليث پسر حماد استخرى و او از زبان بويوسف قاضى و او از زبان بو عبدالله غورك پسر حصرم و او از زبان جعفر پسر محمدو او از زبان پدرش آورده است كه جابرگفت برانگيخته خدا "ص" گفت براى هريك اسب كه خوراكش از چرا باشد بايد يك دينار داد. بيهقى گويد: اين گزارش تنها از راه غورك رسيده و بوبكر پسر حارث ما را آگاه ساخت كه حافظ عمر پسر على- دارقطنى را مى گويد- گفت: اين گزارش را تنها غورك از زبان جعفر آورده و گزارش هاى او بسيار سست است و فروتر ازاو نيز كسانى اند كه گزارش هاشان سست است. امينى گويد: يكى ازميانجيان زنجيره اين گزارش، احمد پسر عبدان است كه به گفته مسلمه پسر قاسم، ناشناس مانده و ديگران: 2 - محمد پسر موسى استخرى، استادى ناشناس است كه به گفته ابن حجر گزارشى ساختگى از زبان شعيب بازگو كرده است. 3 - اسماعيل پسر يحيى ازدى به گزارش ابن حجر، دارقطنى گزارش هاى او را سست مى شمرده است. 4 - ليث پسر حماد استخرى: به گزارش ذهبى و ابن حجر، دارقطنى گزارش هاى او را سست مى شمرده است 5 - بويوسف قاضى. بخارى گويد: او را رها كرده اند. و از زبان پسر مبارك آورده اندكه راستى، او بسيار سست سخن است. واز زبان يزيد پسر هارون آورده اند كه گزارش كردن از وى روا نيست و فلاس گفت: هر چند كه او راستگوى بوده لغزشهاى بسيار دارد تا سرگذشتش كه در ص 50 و 51 گذشت 6 - غورك سعدى: به گزارش ذهبى در الميزان، دارقطنى گويد: گزارش هاى او بسيار سست است