ترجمه الغدیر جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 15

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گزارش ديگر را نيز همان دروغگوى ياد شده- ابوسهل سرى- آورده است آن هم از زبان دروغگوى ديگرى كه نيز يادش رفت- عبدالقدوس- و او از نافع، كه پسرعمر گفت: اين فراز: " تو نمى توانى هر كه را دوست مى دارى راه بنمائى... " در دم مرگ ابوطالب و درباره اوفرود آمد زيرا پيامبر "ص" بالاى سرش بود و مى گفت اى عمو بگو هيچ خدائى جز خداى يگانه نيست تا به يارى آن در روز رستاخيز به سود تو ميانجى گرى نمايم و ابوطالب گفت مبادا پس ازمن زنان قريش مراسرزنش كنند كه هنگام مرگ، ناتوانى نموده ام. پس خداى برتر از پندار اين فراز را فرو فرستاد: " تو نمى توانى هر كه را دوست داشتى راه بنمائى. " تا

گمان نمى كنم پسر عمر در بازگوگرى اين گزارش، لاف آن را زده باشد كه خود در آن انجمن بوده و البته نمى تواند چنان لافى هم بزند زيرا كه او در آن هنگام نزديك به هفت سال داشته و در سال سوم پس از برانگيخته شدن پيامبر زاده شده و روشن است كه كسى در آن گام از زندگى را به چنان انجمن پرشگوهى راه نمى دهند كه در آن، سرور مكيان را جامه مرگ پوشانده اند و پيامبر
بزرگوارى ها سرپرستى كارش را بگردن گرفته و بزرگان قريش نيز دوشادوش نشسته اند،پس پسر عمر ناگزير بايد گزارش آن جارا از زبان كسى ديگر بازگو كرده باشدكه وى آن جا بوده و از گفتگوها آگاه شده و آن كس نيز يا بايد فرزند آن درگذشته باشد كه سرور ما فرمانرواى گروندگان است و آن چه روشن شده و از زبان وى رسيده نيز در ج 14 گذشت، و ديگر فرزندان او- طالب، عقيل و جعفر- نيز در اين باره كوچكترين سخنى نگفته اند، يا بايد برادر آن درگذشته باشد كه آن چه را به درستى بايد از زبان وى دانست در ج 14 گذشت يا بايد برادرزاده او- بزرگ ترين پيامبران "ص" باشد كه سخنان او را نيز آورديم 0 پس پسر عمر آن گزارش رااز كه گفته و چرا نام او را انداخته؟ و چرا- در يكى از دو گزارشى كه اززبان وى آمده- ابوجهل را باابوطالب انباز گردانيده؟ با آن كه هيچ كس جزاو چنين كارى نكرده آيا در ميان بازگوگران سخن او كسى هست كه بتوان گفت همه اين ها را ساخته و بر وى بسته؟ گمان نيكو بدار و گزارش را مپرس!

آن گاه اين ها را بگذار روى گزارش هائى كه در پيرامون فرود آمدن اين فراز- آورده و از مجاهد و قتاده دانسته اند زيرا پشتوانه سخنان آن دونيز يا همين گزارش ها است يا آن ها را از زبان كسانى ناشناس شنيده اند پس گزارش هائى به اين گونه و بى زنجيره پيوسته نمى تواند دست افزار كارى سهمناك گردد مانند بيرون بردن ابوطالب از مرز آئين، آن هم پس از آن كه داور ارجمند با آواى خويشتن بستگى او را به كيش راستين نمايان ساخته و او خود در راه آن با پشتوانه اى نيرومند به جانفشانى و پاسدارى برخاسته است.

نمونه اى از روشنگرى سخن خداوند به گونه اى خودسرانه و لاف پرگزاف و بى پشتوانه را نيز مى توان در گفتارى يافت، كه بى هيچ زنجيره پيوسته اى از زبان قتاده و هم شيوه هاى او بازگو كرده، و آن فراز از سخن خداوند را ميان ابوطالب
و برادرش عباس بخش نموده اند، آغاز آن را درباره ابوطالب و دنباله اش را درباره عباس دانسته اند، همان عباس كه- چنان چه توده نگارندگان پذيرفته اند- سال هاپس از فرود آمدن اين فراز مسلمان شد!

و پس از اين ها مى توان هم ارزش سخن زجاج را دريافت كه: " همه مسلمانان بر آن رفته اند كه اين فراز درباره ابوطالب فرود آمده " و هم ارج و بهاى دنباله آن را كه قرطبى نگاشته: " درست آن است كه گفته شود: توده روشنگران نامه خدا همداستانند كه اين فراز درباره ابوطالب فرود آمده "

بنگر كه چگونه بر خداوند دروغ مى بندند و همين گناه آشكار برايشان بس است "نساء50"


/ 220