ترجمه الغدیر جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 15

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و بودن در برابر دشمن، هيچ ارتباطى به شكسته و تمام خواندن نماز ندارد و حالت ترس، و بودن در برابر دشمن، نمازها را به گونه اى ويژه در مى آرد و دستورهائى خاص بر آن بار مى كند و قواعدى را پيش مى كشد كه از آن دو مورد تجاوز نمى كند.

پس به گونه اى كه همه مسلمانان بر آن رفته اند، مقتضاى ادله شرعى آن است كه بازرگان و مامورخراج و كشاورز و دامدار و جز ايشان نيز چون- به همان اندازه مقرر- از وطن دور شدند، نماز را شكسته بخوانند و با ديگر مسافران يكسان
باشند و اگر به آن اندازه نرفتند چه اينان و چه ديگران حكم مسافر را ندارند و بايد نمازشان را تمام بخوانند بى آن كه هيچ فرقى ميان اصناف باشد و جدائى هائى كه خليفه درحكم اصناف نهاده فقط فتوائى خودسرانه است و نظريه اى ويژه خود او سخنى من در آورد كه نبايد به آن توجه كرد آن هم در برابر نصوص نبوى و همداستانى ياران وى و اجماع مسلمانان و پيشوايان و دانشمندان. ما نيز تنها از اين روى آن را ياد كرديم تا تو راهم از چون و چند بهره اى كه اين مرد از دانش دين داشته آگاه كنيم و هم ازشتابزدگى اش در فتوى دادن بى جستجوى دليل شرعى، يا بگو پرواى دليل نداشتن با وجود شناختن آن و در نتيجه، سخن بر روى سخن پيامبر "ص" گفتن:

همچون آن بز كوهى كه روزى سنگ خاره را پياپى شاخ زند تا آن را از جاى بركند و به آن زيانى نرساند و تنها شاخ خودش سستى گيرد

و تازه در گزارشى كه ابن جرير طبرى و جز او از راه على "ع" آورده اند به ويژه درباره بازرگانان مى خوانيم كه گروهى از ايشان از پيامبر "ص" پرسيدند: اى پيامبر خدا ما كه به مسافرت مى پردازيم چگونه نماز بگزاريم؟ پس خداوند اين آيه فرستاد: و هنگامى كه در سفر باشيد باكى براى شما نيست كه نماز راكوتاه بخوانيد.

و بوبكر بن ابو شيبه از وكيع و او از اعمش و او از ابراهيم گزارش كرده كه مردى بيامد و گفت: اى پيامبر من مردى بازرگانم و به بحرين رفت و آمد مى كنم، پس وى را فرمود تا به جاى چهار ركعت، دو ركعت بخواند.

/ 220