ترجمه الغدیر جلد 15
لطفا منتظر باشید ...
3 - سعيد پسر جبير آورده است كه ابن عباس گفت پيغمبر در حال احرام بود كه نيم گورخرى برايش هديه آوردندو آن را رد كرد و به عبارت احمد: پيامبر "ص" در حال احرام بود كه صعب بن چثامه سرين گورخرى را به او هديه كرد و پيامبر "ص" همان گونه كه از آن خون مى چكيد آن را رد كرد.
و به عبارتى كه طاوس در حديث خود آورده: يك بازو از گوشت شكارى را به او هديه كرد و...
و به عبارت مقسم: گوشت گورخرى را...
و به عبارتى كه عطاء در حديث خود آورده: شكارى به او هديه شد و آن را نپذيرفت و گفت ما در حال احرام هستيم
و به عبارت نسائى: پيامبر "ص" در حال احرام بود كه در قديد، صعب بن جثامه پاى يك گورخرى كه از آن خون مى چكيد به او هديه كرد و او آن را به وى رد كرد
و به عبارت ابن حزم: پاى گورخرى به پيامبر "ص" هديه شد و او آن را رد كرد و گفت:ما در حال احرام هستيم و شكار نمى خوريم و به عبارتى: اگر نه اين بود كه در حال احرام هستيم البته اين را از تو مى پذيرفتيم
برگرديد به: صحيح مسلم 449/1، مسند احمد 290/1 و 338 و 341، مسند طيالسى ص 171، سنن نسائى 185/5، سنن بيهقى 193/5، المحلى از ابن حزم 249/7 كه مى نويسد: اين حديث را از طرقى كه همه آن ها صحيح است روايت كرده ايم، احكام القرآن از جصاص 586/2، تفسير قرطبى 322/6
شايان توجه: در برابر حديث بالا- كه همه صحت آن را پذيرفته اند- بيهقى در السنن الكبرى193/5 از طريق عمرو بن اميه ضمرى آورده است كه " صعب بن جثامه در جحفه سرين گورخرى براى پيامبر هديه آورد واو از آن بخورد و قوم نيز از آن بخوردند. " و سپس مى گويد: اين اسنادى درست است و اگر محفوظ بوده باشد ممكن است كه پيامبر شكار زنده را رد كرده و گوشت شكار را پذيرفته باشد و خدا داناتر است گمان نمى كنم بيهقى تا اين اندازه ها بى سواد بوده و راستى اين كه علاقه او به تبرئه كردن خليفه- در آن نظريه مخالف با قرآن و سنت پيامبر- وى را بر آن داشته كه حديث ضعيف را صحيح بشمارد و براى جمع ميان آن و حديث صحيحى كه قبلا گذشت به تفسيرى پردازد كه صريح لفظ، آن را نمى پذيرد. و در تعقيب همان هدف بيهقى است كه بخارى چون آن حديث صحيح مورد اتفاق را در جلد سوم صحيح خود ص 165 مى آورد كلمات: پا، سرين، بازو، يك نيمه، گوشت را كه به صورت مضاف در عبارات مختلف حديث آمده انداخته است و جصاص نيز در احكام القرآن 586/2 راه او را دنبال كرده كه خدا زنده بدارد درستكارى را!
و ابن تركمانى در شرح بر سنن كبرى در دنباله نظريه بيهقى درباره آن حديثى كه آورده مى نويسد: مى گويم: در سند اين حديث يحيى بن سليمان جعفى است كه آن را از ابن وهب روايت كرده و او نيز- به گونه اى كه يحيى بن ايوب مرا آگاه ساخت- همان غافقى مصرى است و درباره يحيى بن سليمان، ذهبى در الميزان و الكاشف مى نويسد:به گفته نسائى او مورد اطمينان نيست و به گفته ابن حبان: وى چه بسا احاديث غريب روايت مى كند و درباره غافقى نيز نسائى گويد: او آن قوى نيست و ابوحاتم گفته: به سخن وى استدلال نشايد. و احمد گفته: وى حافظه اى بد داشته و بسيار خطا مى كرده و مالك در مورد دو حديث، سخن وى را دروغ شمرده، بنابراين نبايستى به تاويل اين حديث پرداخت چرا كه سندش چنان است و با حديث صحيح نيز مخالف است و اين كه بيهقى گويد: شكار زنده را رد كرده و گوشت شكار راپذيرفته مردود است زيرا در حديث صحيح مى خوانيم كه پيامبر "ص" آن را رد كرده است
4 - عبدالله بن حرث ازابن عباس و او از على نقل كرده كه پيامبر "ص" در حال احرام بود كه گوشت شكار برايش آوردند و آن را نخورد.
مسند احمد 105/1، سنن ابن ماجه 263/2
5 - هشام بن عروه از پدرش روايت كرده است كه عايشه ام المومنين به وى گفت: خواهرزاده من اين ده شبى كه هست اگر در دلت گذشت كه چيزى بخورى آن را رها كن- و اين را درباره خوردن گوشت شكار گفت.
موطا مالك 257/1، سنن بيهقى 194/5، تيسير الوصول 273/1
6 - نافع آورده است كه آهوئى كه در مكه سر بريده بودند به ابن عمر هديه كردند وآن را نپذيرفت. و ابن عمر خوش نمى داشت كه كسى كه در حال احرام است به هيچ روى از گوشت شكار بخورد
اين روايت را هم ابن حزم در المحلى 250/7از طريقى آورده است كه همه رجال راوى آن مورد اطمينان اند.