ترجمه الغدیر جلد 15
لطفا منتظر باشید ...
مگر چه مى شد كه بوبكر تا كار پاس انجمن پيامبر را نگاه مى داشت و براى ارج نهادن به آستان او همچنان بردبارى نموده همان شيوه نخستينش را به كار مى بست و به بدگوئى نمى پرداخت تا برانگيخته خدا "ص" ناآرامى ننموده و از نزد وى برنخيزد؟ نكند آن شكيبائى اش در آغاز نيز نه از سر خوشخوئى بلكه ناآگاهانه و بى هيچ خواست و آهنگى استوار بوده است؟
و مگر چه مى شد كه او نيز همراه پيامبربرمى خاست و ميرفت تا دنباله دشنام وكينه ورزى بريده شود؟ و چه مى شد كه در برابر واكنش پيامبر "ص" خاموشى مى گزيد و با پرخاش به برخاستن وى بى ادبى نمى نمود؟
و چه كاستى اى براى او بود كه مى گذاشت آن فرشته بماند وهمچنان او را ستمديده پندارد و- به نمايندگى از او- دشنام هاى آن مرد را پاسخ بدهد و نبيند كه او خود به برابرى و همسرى با ستمگر پرداخته تارهايش كند؟
شگفت از آن دارم كه درگزارش احمد مى خوانيم كه پيامبر به بوبكر گفت: " چون تو پاره اى از سخنان او را پاسخ دادى اهريمن در ميانه افتاد و... " چگونه تا هنگامى كه بوبكر زبان به پاسخ دشنام ها نگشود، آن انجمن تهى از اهريمن بود؟ كه تا آغاز به پاسخ گوئى كرد اهريمن در ميانه افتاد؟ مگر پيش ترش، آن مرد آن همه دشنام به ابوبكر نداد؟ مگر پاسخ هاى بوبكر انگيزه اى اهريمنى داشت و ناسزا گوئى آن مرد به او دور از اين انگيزه ها بود؟ و گويا كه بزرگ ترين پيامبران "ص" را هيچ پروائى از شنيدن دشنام هاى آن مرد به بوبكر نبوده و جز پاسخ ابوبكربه وى انگيزه اى پيامبر را بر سر خشم نمى آورد و اين بسيار شگفت انگيز است.
وانگهى آيا در جهان برين نيز كسى هست كه بد زبانى را با زشت گوئى پاسخ دهد؟ يا آن جا جهان پاكى است كه دشنام و ناسزا و ناروا گوئى- چون به خودى خود ناشايست است- راهى در آن ندارد؟ و آيا خداى پاك تر از پندار را فرشتگانى است كه كارگزار اين كار زشت گردانيده؟ و آيا اين كارگزارى، تنها براى ارج نهادن به بوبكر است يا هر يك از گروندگان به آئين راستين كه در برابر دشنام گوئى ديگرى خاموشى گزيند همين پاداش را دارد؟ و آيا فرشتگان وادار شدند كه پاسخ دشنام دهندگان به برانگيخته خدا از بت پرستان را بدهند؟ من در هيچ يك از اين زمينه هابه گزارشى برنخورده ام وبا يارى و داورى خرد به تنهائى نيز نمى توان پاسخى به آن ها داد. گذشته از آن كه خرد درست، دشنام گوئى را زشت مى شمارد و در اين نيز چون و چرائى نيست كه سزاى دشنام گوى- اگر از سر ستم بگويد- در روز رستاخيز داده مى شود، و پاسخ دادن به او به آن گونه كه نه ستمگر آن را بشنود تا هشيار شود و از دشنام گوئى باز ايستدو نه ستمديده بشنود تا دلش خنك شود ونه هيچ كس ديگر بشنود تا بدكردار رسوا گردد و شايد دست از زشت كارى بكشد، چنين پاسخ دادنى از واكنش هاى بيخردانه است. آرى خطيب در تاريخ خود از راه سهل بن صقين با زنجيره اى گسسته از زبان ابو هريره آورده است كه پيامبر گفت: راستى كه خداى برتر از پندار را در آسمان 70000 فرشته است كه دشنام گويندگان به بوبكر و عمر را نفرين مى فرستند. جز اين كه خود خطيب در دنباله اين گزارش مى نويسد: سهل، گزارش ساز بوده برگرديد به همان چه در ج 5 ص 280 از چاپ دوم آورديم.