ترجمه الغدیر جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 15

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و تازه به گونه اى كه تو را آگاه خواهيم ساخت ابوبكر دارائى اى نداشته كه با بخشيدن آن ها منتى بر پيامبر بنهد و داستان دوست گرفتن پيامبر را هم كه در دنباله اين فراز آمده در جلد سوم آورديم و ساختگى بودن آن را روشن كرديم گذشته از آن كه ناساز است با گزارش ساختگى ديگرى كه حافظ سكرى از راه ابى پسر كعب آورده كه او گفت: من ديرتر از همه مردم از پيامبر شما "ص" جدا شدم پنج شب پيش از درگذشت او بر وى درآمدم و او دو دست خود را مى گردانيد و مى گفت: به راستى هيچ پيامبرى نبوده مگر از ميان توده خود دوستى برگرفته و به راستى دوست من ازميان توده ام ابوبكر پسر ابو قحافه است آگاه باشيد كه خدا مرا همان گونه دوست خود گرفت كه ابراهيم را دوست خود گرفت
و هم با گزارش ساختگى ديگرى كه طبرانى از راه ابو امامه از زبان پيامبر آورده است: به راستى خداوند مرا همان گونه دوست خودگرفت كه ابراهيم را دوست خود گرفت و البته دوست من هم ابوبكر است. " كنزالعمال " 138/6 و هم با گزارش ساختگى ديگرى كه ابو نعيم از راه ابو هريره از زبان پيامبر آورده: هر پيامبرى،از ميان توده اش دوستى دارد و البته دوست من هم بوبكر است " كنز العمال "40/6

و چنين است كه گزارش هاى ساختگى، يكى با ديگرى ناساز در مى آيد چرا كه هر يك ازسازندگان از آنچه ديگرى ساخته و بافته ناآگاه است و هر كدامشان- در بافتن دروغ ها- توانائى و گشاده دستى اى ويژه خود دارند و خداوند نيز از آن چه انجام مى دهند ناآگاه نيست.

و پيش از همه اين ها بايد ميانجيان زنجيره آن گزارش را نگريست و آسيبى را كه با بودن اسماعيل "پسر عبدالله- ابو عبدالله- پسر ابو اويس و خواهر زاده مالك و گزارشگر و هم نژاد او" در آن هست پيش چشم داشت زيرا:

ابن ابى خيثمه مى گويد: او راستگو است و با خردى ناتوان، كه نتواند نيكو گزارشگرى نمايد و او را چنان كسى نمى شناسند كه آن چه بايسته اين كار است بگزارد يا جز از نگاشته اش برخواند.

معاويه پسر صالح نيز گويد: او و پدرش در كار گزارشگرى ناتوانند.

و ابن معين گويد: او و پدرش گزارش دزدى مى كرده اند، و ابراهيم پسر جنيد از زبان يحيى بن معين آورده كه او: دروغگو و بى ارزش و درهم گوى بوده است.

/ 220