ترجمه الغدیر جلد 15
لطفا منتظر باشید ...
و نسائى گفته: در اين كار ناتوان است. و جاى ديگر مى گويد: سخن او شايسته پشتگرمى نيست. و لالكائى گفته: نسائى در نكوهش او چندان پيش رفته كه كارش به رها كردن گزارش هاى او انجاميده و شايد هم در پيرامون او زمين هائى براى وى آشكار شده كه براى ديگران آشكار نشده زيرا از سخن همه اينان برمى آيد كه او در اين كار ناتوان است.
وابن عدى گويد: او از زبان دائى اش گزارش هائى دور از باور بازگو كرده كه هيچ كس در زمينه آن ها از وى پيروى ننموده. امينى گويد: اين نيزاز همان گزارش هاى دور از باور است كه او از زبان دائى اش بازگو كرده است. و دولابى او را در جرگه كسانى ياد كرده كه در كار گزارشگرى ناتوان اند و مى گويد: از نصر پسر سلمه مروزى شنيدم مى گويد: پسر ابو اويس، دروغساز است كه از زبان مالك پرسش هاى ابن وهب را بازگو مى كرد.
و عقيلى نيز در نامه اى كه درباره همين ناتوانان پرداخته از زبان يحيى پسر معين آورده است كه ابن ابى اويس به دو پول نمى ارزد.
و دار قطنى گفته: در بازگوگرى گزارش هاى درست، او را بر نمى گزينم.
و اسماعيل نيز در " المدخل " او را ياد كرده و مى گويد:در سبكى او چيزها گفته اند كه يادآورى آن ها را خوش نمى دارم.
و برخى گفته اند: در پيروى از آئين نامه ها از او دورى گزيديم
و ابن حزم در " المحلى " مى نويسد: ابوالفتح ازدى گفت: سيف پسر محمد مرا گزارش كرد كه ابن ابى اويس، گزارش ساز بوده.
و نسائى از راه سلمه بن شبيب آورده است كه او گفت: از اسماعيل پسر ابو اويس شنيدم مى گفت: هرگاه مردم مدينه كارشان در پيرامون چيزى به چند دستگى مى كشيد براى "رهاندن" ايشان "از اين گرفتارى" به گزارش سازى مى پرداختم.
و خوب! با همه اين ها آيا گزافگوئى و ياوه سرائى نيست كه نووى در ديباچه نامه روشنگرش بر " صحيح مسلم " مى نويسد:دانشوران- كه خدايشان بيامرزاد- همداستان شده اند كه پس از قرآن گرامى درست ترين نامه ها، صحيح بخارى و مسلم است؟ آيا نگاشته اى كه گزارشش اين و سرگذشت بازگوگران گزارش هايش اين باشد- و تازه اين يكى از بهترين و كم آسيب ترين آن ها است- مى تواند درست ترين نامه ها پس از قرآن به شمار آيد: سهمناك است سخنى كه از دهان ايشان بيرون مى آيد و آن گاه اگر درست ترين نگاشته هاى ايشان كه همگى بر درستى آن همداستان اند چنين باشد ديگر نگارش هاشان به هنگام ارزيابى چگونه خواهد بود؟