ترجمه الغدیر جلد 15
لطفا منتظر باشید ...
و ابو داود طيالسى در ص 204 از مسند خود از گزارش عايشه آورده است كه او گفت: سياهان به پرستشگاه پيامبر در مى آمدند و بازى گرى مى نمودند و برانگيخته خدا "ص" مرا مى پوشانيد و من كه دختركى خردسال بودم به ايشان مى نگريستم پس عمر بيامد و از كار ايشان جلوگيرى كرد و برانگيخته خدا "ص" گفت عمر رهاشان كن. سپس گفت اينان دختران ارفده هستند.
4 - ابو نصر طوسى در اللمع ص274 گزارش كرده كه پيامبر "ص" به خانه عايشه "ض" درآمد و آن جا دو دخترى را ديد كه به آوازه خوانى و دف زنى مى پرداختند و ايشان را از كار بازنداشت و عمر پسر خطاب "ض" به هنگام خشم گفت: ساز اهريمنى در سرايى برانگيخته خدا "ص"؟ او "ص" گفت. عمر رهاشان كن كه هر گروهى را چشنى است.
امينى گويد: ما را نيازى به كاوش در زنجيره اين گزارش ها نيست زيرا خود آن ها- زمينه آن ها- چندان آكنده از رسوائى است كه ما را از بررسى زنجيره بى نياز مى دارد. پس بگذار كه ترمذى، زنجيره آنچه را گزارش كرده نيكو و درست بشمارد و بگذار كه پاسداران گزارش ها انبان دانش خويش را با كژى و كاستى هائى ازاين دست، مالا مال سازند و بگذار كه سراينده نيل به پيروى كسانى از پاسداران بى بهره گزارش ها، اين ها را از برترى هاى عمر بشمارد و زير نشانى " نمونه اى از شكوهمندى او " بگويد:
" شكوهمندى او چه در روزگار اسلام و چه پيش از آن در روزگار نادانى
رويدادهاى سهمگين را به زانو درآورد و باز دارندگانى كه ميان آنها بود وى را ازراه باز نگردانيد
در لابه لاى سختگيرى هاى او رازهاى مهربانى براى جهانيان بود.
هر چند كه آن را آشكار نمى ساخت
و ميان دو پهلوى او- در سرسخت ترين نمايش هايش به دليرى نيز
دل مادرى بود كه فرزندانش را مى پروريد
تازيانه ى او مردم را از شمشير آبدار بى نياز مى ساخت
و چه بسيار گمراه روانان و سركش جانان را مى هراسانيد.
و براى او همچون چوبدستى موسى بود در دست دارنده آن
كه نادرستى ها در مرز و بوم آن براى گذر كردن نيز فرود نمى آمد.
تا آن جا كه كودكان را نيز در بازى هاشان به هراس افكند.