ترجمه الغدیر جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 15

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و اين كه گفت: پرستشگاه ها را راه خود مگيريد مگر براى ياد خدا و نماز چه گمان مى برى بر پيامبر پاكيزه از هر گناه، كه پيش از برانگيخته شدن او نيز پروردگار پاك نگذاشت به شنيدن ساز و آواز پردازد و اين جلوگيرى از وى براى گرامى داشتن او بود و براى بزرگداشت پايگاهى كه در پاكى داشت. آن گاه آيا پس از برانگيختن او- به گرامى پايگاه پيامبرى- رهايش مى كندتا با دل آسوده و بى هيچ نگرانى به آوازه خوانى زنان بيگانه گوش دهد و آنان برايش دست افشانى و پايكوبى نمايند؟ پاسداران گزارش ها از زبان فرمانرواى گروندگان "ع" آورده اند كه گفت از برانگيخته خدا "ص" شنيدم مى گفت: از ميان برنامه هائى كه در روزگار نادانى پياده مى كردند من به هيچ يك از آن ها گرايش پيدا نكردم مگر دوبار كه هر دوبار خداوند برتر از پندار ميان من و خواسته ام جدائى افكند زيرا من شبى به كودكى از قريش كه بالاى مكه با من به چراندن چارمى پرداخت گفتم مى شود گوسفندان مرا نيز بپائى تا به مكه درآيم و از بگو بخندهاى شبانه جوانان برخوردار شوم او گفت برو پس من به اين خواست راه افتادم تا به نخستين خانه از خانه هاى مكه رسيدم آواى خوانندگان و نوازندگانى شنيدم كه دف مى زدند و ساز مى نواختند. گفتم اينهاچيست؟ گفتند فلان پسر فلان، فلان دختر فلان را به زنى گفته. پس من نشستم تا آنان را بنگرم و خداوند بر گوشم زد تا خوابم برد و بيدار نكرد مگر برخورد آفتاب. گفت: پس به نزد يار همراهم شدم او پرسيد چه كردى گفتم كارى نكردم- و گزارش را به او دادم- سپس شبى ديگر مانند آن چه بارگذشته از وى خواسته بودم، از وى خواستم، و او گفت
برو پس به راه افتادم و هنگامى كه به مكه آمدم مانند همان چه بار گذشته شنيده بودم شنيدم و آن شب هم كه به مكه گام نهادم نشستم تا نگاه كنم پس خداوند به گوش من زد و به خدا سوگند كه بيدارم نكرد مگر برخورد آفتاب پس به نزد يار همراهم برگشتم و گزارش را براى او بازگو كردم و ديگر هرگز خواست ناپسندى در من پديد نيامد تا خداوند مرا به پيامبرى اش گرامى داشت.

ماوردى در اعلام النبوه ص 140 مى نويسد هنگامى كه پيش از برانگيخته شدن، پاكدامنى و بركنارى اش از همه گناهان بدين گونه بوده و به اين اندازه از آلودگى هاى روزگار نادانى دورى مى گزيده بايستى پس از برانگيخته شدن، برتر از اين باشد و از آلودگى ها دورتر. و در بايستگى اين چگونگى ها براى او همين بس كه اگر بگذارند بايد از برترين برگزيدگان شود و اگر بر جاى خود رهايش كنند از پرهيزكاران نيكوكار و از بزرگ ترين پيامبران در نزد خداى برتر از پندار گردد. آنگاه كه برانگيخته شد سرشتى سره و پالوده داشت و ديدى والا و خداى برتر از پندار هنگامى او را فرستاد كه پيشترش او را سره و ناب و پالوده گردانيده واز آلايش ها پاك ساخته بود تا گمان هاى نادرست درباره او نرود و در چشم اين و آن كوچك و سبك ننمايد و تا مردمان با شتاب بيشترى سخن او را بپذيرند و فرمانبرى از او را بهتر گردن نهند.

/ 220