ترجمه الغدیر جلد 15

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 15

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و باز در سال 654، شبانه زمين لرزه سختى در مدينه درگرفت و تا چند روز پايدارمانده در هر شبانه روز نزديك ده بار زمين مى لرزيد كه داستان دراز آن را در تاريخ ابن كثير 188 /13 و 192 و191 و190 مى توان خواند.

سخن رازى را كه شنيدى و گفتار سكتوارى را به دنبال آن خواندى- كه
مى نويسد: " آن نخستين زمين لرزه اى بود كه پس از آمدن اسلام درگرفت و خود بيست سال پس از كوچيدن پيامبر به مدينه روى داد. "- بايد بدانى كه به گفته تاريخ الخميس 565 /1 شش سال پس از كوچيدن فرخنده پيامبر، زمين لرزه اى در گرفت و او "ص" گفت: به راستى خداى گرامى و بزرگ از شما خشنودى مى خواهد پس او را خشنود سازيد.

درباره داستان سخن عمر: " ساريه كوه كوه " نيز سيد محمد پسر درويش الحوت در اسنى المطالب ص 265 مى نويسد: اين از گفتار عمر است در هنگامى كه بر فراز منبر پرده از پيش چشمش برداشته شد و ساريه را كه در نهاوند از سرزمين فارس بود ديد. داستان آن را واحدى و بيهقى با زنجيره اى ناتوان و سست آورده اند، زيرا در بازگوئى برترى ها دست و بالشان را باز مى بينند.

ما بر آن بوديم كه سيد پسر حوت، در سست شمردن زنجيره گزارش دادگرى ننموده و مى بايست آن را از بنياد ساختگى بخواند. تا سرگذشت نامه ها ما را آگاه ساخت كه ابن بدران "درگذشته درسال 1346" در زير نويس خود بر تاريخ ابن عساكر 46 /6 پس از ياد كردن گزارش از راه سيف پسر عمر آن را درست خوانده است. اين جا بود كه ديديم پسرحوت در آن گونه داورى بيش از يك درد سر درست نكرده. چه انگيزه اى ابن بدران را به آن دروغگوئى و گل آلود كردن آب واداشته؟ مگر آن همه سخنان را كه پيرامون سيف پسر عمر از دهان بزرگان دار و دسته اش درآمده درپيش روى ندارد؟ يامگر آن پاسداران گزارش ها نيستند كه- براى جدا كردن درستكار و نادرستكار ميانجيان از يكديگر- گواهى ايشان در هر زنجيره اى استوارترين پشتوانه است؟ ابن حبان گويد: سيف پسر عمر گزارش هاى ساختگى را از زبان ميانجيان استوار گوى بازگو مى كرد و هم گويد: او گزارش بافى مى كرد و خود از كسانى شمرده شده كه به گناه بد كيشى و بيرون شدن از آئين، آلوده بود و حاكم گفته: وى از كسانى شمرده شده كه به گناه بد كيشى و بيرون شدن از آئين، آلوده بود پس، از چشم گزارشگران افتاده
و ابن عدى گفته: پاره اى از گزارش هايش آوازه اى دارد و بيشتر آن ها ناستوده است كه از آن هاپيروى نشده و ابن عدى گفته: بيشتر گزارش هايش ناستوده است و برقانى از زبان دار قطنى آورده كه وى را رها كرده اند و ابن معين گويد: گزارش هاى وى سست است و هيچ نيكوئى اى از او نبايد خواست و ابو حاتم گفته: گزارش هاى او را رها كرده اند و گزارش او به گزارش واقدى مى ماند و ابو داود گفته: وى ناچيز است و نسائى گفته گزارش هايش سست است و سيوطى گفته: وى گزارش ساز است. و نيز گزارشى از زبان سرى از يحيى از شعيب پسر ابراهيم از سيف بازگو كرده و گفته: ساختگى است و در زنجيره گزارش هاى آن كسانى اند كه سخنانشان سست است و از همه بدتر سيف.

برگرديد به ميزان الاعتدال 438 /1، تهذيب التهذيب 295 /4، اللئالى المصنوعه 157 /1 و 199 و 429

درباره سوختن دهكده براى خوددارى آن مرد از برگرداندن نام خود نيز بايد گفت اين هم ياوه اى است كه خرد و آئين و منطق از پذيرفتن آن سرباز مى زند و چنان چه در ج 6 ص 308 تا 315 از چاپ دوم گذشت از برداشت هاى ويژه خليفه در زمينه نام ها و نيز نام هاى سرپوشيده سرچشمه مى گيرد كه هم، نام هاى سرپوشيده مردانى را كه برانگيخته خدا "ص" آن نام هاى سرپوشيده بر ايشان نهاده بود ديگرگون ساخت و هم نام هاى كسانى ديگر را كه نيز او "ص" آن نام ها براى ايشان برگزيده بود ديگرگون كرد و دست آويز بى پايه اش نيز اين بود كه " برانگيخته خدا "ص" درگذشت و آمرزيده شد و ما نمى دانيم كه با ما چه خواهد شد " و آن چه در آن جا آورديم نشان مى دهد كه دستور وى در اين گونه جاى ها نبايد هم به كار بسته شود نه اين كه خداوند، دهكده اى آسوده و آرام را به زير شكنجه كشد كه چرا دارنده آن يكى از فرمان هاى خليفه را كه گردن نهادن و ننهادن به آن يكسان بوده به كار نبسته. و اين ستمى آشكار است كه هم سوختن پاكان و بى گناهان را به همراه دارد و هم
نابود شدن دارائى ها را، اگر در كنار پشته اى كه تنها نشانه برجا مانده، از آن دهكده خاكستر شده است بايستى همچون زن بچه مرده بر آن زنان شيرخوار و چارزبان بسته خواهى گريست پروردگار ما، داور دادگر، بسى به دور است از اين ها. و بزرگان توده مابسى به دورند از پذيرفتن اين دروغ هاى رسوا. خداوند فريفتگى را نابود سازد كه چه مى كند و چه مى سازد و چه مى بافد؟


/ 220