كسي (به نام آصف بن برخيا) كه به بخشي از كتاب (الهي ) آگاهي داشت (سليمان ) گفت : من آن (تخت ) را قبل از آن كه پلك چشمت بهم بخورد نزد تو مي آورم . (سليمان پذيرفت و او تخت را آورد.) همين كه (سليمان ) آن (تخت ) را نزد خود مستقرّ ديد، (به جاي غرور وتكبّر) گفت : اين (توانايي وزير من كه مقداري از علم كتاب و اسم اعظم را مي داند،) از لطف پروردگار من است ، تا مرا (با اين نعمت ها) بيازمايد كه آيا شكرگزارم يا كفران مي كنم ? و هر كس شكر كند، قطعا به سود خويش شكر ورزيده و هر كس كفران نمايد (به ضرر خويش گام نهاده ، زيرا) پروردگار من (از شكر مردم ) بي نياز و كريم است . (بي نيازي و كرامت ، براي خداوند ذاتي است و هرگز وابسته به شكر يا كفران كسي نيست ).