آيه: 62 أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاء الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ
ترجمه :
كيست كه هرگاه درمانده اي او را بخواند، اجابت نمايد و بدي و ناخوشي را برطرف كند، و شما را جانشينان (خود در) زمين قرار دهد? آيا با خداوند معبودي است ? چه كم پند مي پذيريد.نکته ها
در روايات و تفاسير نديدم كه درباره ي تلاوت آيه ي 62 براي استجابت دعا نقشي باشد، لكن مردم به خاطر تناسب محتواي آيه تبّركا آن را مي خوانند و مانعي ندارد.مناجات با خداي سبحان و راز ونياز با او كاري پسنديده و لازم است ، دعا به درگاه او و درخواست حل مشكلات خصوصا هنگام درماندگي ، براي همگان ضروري است .اين نياز مريمي بوده است و دردكان چنان طفلي سخن آغاز كرد هر كجا دردي دوا آن جا بودهر كجا فقري نوا آن جا بود هر كجا مشكل جواب آن جا رودهر كجا پستي است آب آن جا رود پيش حق ّ يك ناله از روي نيازبه كه عمري در سجود و در نماز زور را بگذار زاري را بگيررحم سوي زاري آيد اي فقير. (507) در روايات مي خوانيم : نمونه ي مضطرّ واقعي ، امام زمان (عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف ) است و بدترين سوء ((و يكشف السوء))، سلطه ي كفّار است كه در زمان آن حضرت برطرف مي شود و نمونه ي ((يجعلكم خلفاء)) حكومت صالحان در آن زمان است .. (508) هر جا كه دعاي ما مستجاب نشود، دليلي دارد، همچون :.الف : دعاي ما، طلب خير نبوده وما گمان مي كرديم خير است . (زيرا دعا، يعني طلب خير).ب : نحوه ي درخواست ، جدّي و همراه با درماندگي نبوده است .ج : در دعا اخلاص نداشته ايم ، يعني اگر به درگاه خداوند رو كرده ايم ، به ديگران نيز چشم اميد داشته ايم .البتّه گاهي به جاي استجابت آنچه مي خواهيم ، خداوند حكيم مشابه آن را به ما مي دهد و گاهي به جاي خواسته ي ما، كه نزد خداوند به مصلحت ما نيست ، خداوند بلائي از ما دور مي كند و گاهي به جاي برآوردن حاجت در دنيا، در قيامت جبران مي كند و گاهي به جاي لطف به ما، به نسل ما لطف مي كند كه همه ي اين مطالب در روايات آمده است .اجابت مضطرّ، كاري الهي است ولي سنّت الهي را تغيير نمي دهد. مثلا سنّت خداوند آن است كه مردم به نحوي بايد از دنيا بروند و همه ي انسان ها در لحظه ي احتضار، مضطرّند و اگر خداوند به همه جواب مثبت دهد، بايد قانون مرگ را لغو كند.ريشه ي ايمان به خدا.ريشه ي ايمان به خدا، عقل و فطرت است ; لكن مادّيون مي گويند: ريشه ي ايمان به خدا ترس است . يعني انسان چون خود را در برابر حوادث عاجز مي بيند، هنگام بروز حادثه اي تلخ ، قدرتي را در ذهن خود تصوّر مي كند و به آن پناه مي برد.مادّيون با اين محاسبه ، ايمان را زاييده ي ترس مي دانند;امّما اشتباه آنان اين است كه تفاوت رفتن به سوي خدا را با اصل ايمان به خدا نمي فهمند. مثلا ما هنگام ديدن سگ و احساس خطر، سراغ سنگ مي رويم . امّا آيا مي توان گفت : پيدايش سنگ به خاطر سگ است ? همچنين ما هنگام اضطرار و ترس رو به خدا مي رويم ، آيا مي توان گفت : اصل ايمان به خدا زاييده ي ترس است .?علاوه بر آنكه اگر سرچشمه ي ايمان ترس باشد، بايد هر كس ترسوتر است ، مؤمن تر باشد.در حالي كه مؤمنان واقعي ، شجاعترين افراد زمان خود بوده اند و بايد انسان در لحظاتي كه احساس ترس ندارد، ايماني هم نداشته باشد، در حالي كه ما در لحظه هايي كه ترس نداريم خدا را به دليل عقل و فطرت قبول داريم . در حقيقت ترس و اضطرار، پرده ي غفلت را كنار مي زند و مارا متوجّه خدا مي كند و لذا منكران خدا هرگاه در هواپيما يا كشتي نشسته باشند و خبر سقوط يا غرق شدن را بشنوند و يقين كنند كه هيچ قدرتي به فريادشان نمي رسد; از عمق جان به يك قدرت نجاتبخش اميد دارند. آنها در آن هنگام به يك نقطه و به يك قدرت غيبي دل مي بندند كه آن نقطه ، همان خداي متعال است .پيام ها:
1- از راه هاي شناخت خدا و يكتايي او، توجّه به يك قدرت نجاتبخش و بريدن از قدرت ها ووسايل ديگر در هنگام اضطرار است . (أمّن يجيب ) 2- شرط استجابت دعا، قطع اميد از ديگران واخلاص در دعاست . (يجيب المضطر)3- آنان كه با سكوت ، از خداوند حاجتي مي خواهند، خداوند از حالشان با خبر است ولي دوست دارد بندگانش حاجت خود را به زبان آورند. (اذا دعاه )4- انسان بر طبيعت حكومت دارد. (يجعلكم خلفاء الارض )5- آيا در حال اضطرار، به قدرت هاي مادّي توجّه مي كنيد!?(ء(اله مع اللّه )507-مولوي
508-تفسير نورا