اقسام ايثار
الف ـ ايثار مثبت
1 ـ مـقدم داشتن ديگران بر خود، هر چند به چيز اندك ، در روايات اسلامى امرى پسنديده شمردهشـده اسـت . (113) كـسى كه ديگران را به آسانى بر خود مقدم داشته و خود را براىآسـايـش ديـگـران بـه رنـج مـى
انـدازد، در صـورتـى كـه ايـثـار او سـبـب ناراحتى و فشار برفرزندان خودش نشود و نظام زندگى اش را
به خطر نيفكند، ايثار مثبت است .2 ـ مـقدم داشتن خواست الهى بر هواى نفس (114) نظير كار حضرت يوسف (ع ) كه بامـقـدم داشـتـن خـواسـت
خـدا، آبـروى خـود را حـفـظ كرد و زندان را بر ارتكاب معصيت ترجيح داد وفرمود:(رَبِّ السِّجْنُ اَحَبُّ اِلَىَّ مِمّ ا يَدْعُونَنى اِلَيْهِ) (115)
پروردگارا! زندان براى من دوست داشتنى تر از چيزى است كه زنان مرا بدان مى خوانند.امام باقر(ع ) فرمود: خداوند بزرگ مى فرمايد:به عزت و جلال و شرف و بلندى مقامم سوگند كه هيچ بنده مؤ منى خواست مرا بر خواست خود،در يـكـى از
امـور دنـيا برنگزيند، جز آنكه بى نيازى را در وجودش قرار دهم و همّتش را متوجهآخرت سازم و آسمان ها
و زمين را عهده دار روزى اش گردانم و خودم برايش پشت سَرِ تجارت هرتاجرى هستم .(116)3 ـ روح سـلحـشـورى ، فداكارى و از خودگذشتگى كه سربازان اسلام براى اعتلاى كلمه حق وآيين توحيدى از
خود نشان مى دهند، از موارد ايثار مثبت است . قرآن كريم نيز ايثارگران را كه ازهـمـه چيز دنيا گذشته ،
جان بر كف به ميدان نبرد مى شتابند، با بيان (... فَضَّلَ اللّ هُ الُْمجاهـِدي نَ عـَلَى الْق اعـِدي
نَ اَجـْراً عـَظي ماً) (117) ستوده و كارشان را يك معامله الهى مىداند.(118)نـيـروهـاى نـظـامـى و انـتـظـامى بايد در تشكيلات خود طورى باشند كه در صحنه هاى مختلف ،ايثار،
كرامت انسانى و گوهرهاى نفسانى خود را آشكار كرده و به پاسدارى و سربازى خويش، ارزش واقعى ببخشند و
زبان حالشان به اسلام و مسلمانان چنين باشد:بـه ايـثـار، مـردان ، سـبـق بـرده انـدنـه شـب زنـده داراندل مرده اند (119)
4 ـ ترجيح حق بر باطل گر چه به ضرر انسان باشد، يكى ديگر از جنبه هاى مثبت ايثار است .امام صادق (ع )
فرمود:(اِنَّ مـِنْ حـَقـي قـَةِ الاْ ي م انِ اَنْ تـُؤْثـِرَ الْحـَقَّ وَ اِنْ ضـَرَّكَ عـَلَى الْب
اطـِلِ وَ اِنـْنَفَعَكَ...) (120)
از حـقـيـقـت ايـمـان ، آن اسـت كـه حـق را ـ گـر چـه بـه زيـان تـوسـت ـ بـرباطل ـ گرچه به سود توست
ـ ترجيح دهى .
ب ـ ايثار منفى
1 ـ فـداكـارى و گـذشـتـن از جـان و مـال و... در جـبـهـهبـاطـل يـكـى از جـنـبـه هـاى مـنـفـى ايـثـار اسـت : گـمـراهـانـِباطل گرا نيز ممكن است در راه تقويت باطل ، ثروت خويش را صرف كنند و حتى
از جان هم مايهبـگـذارنـد و از ديـگـران نـيـز پـيـشـى گـيـرنـد، ولى چـنـيـن ايـثـارى نـه
تـنـهـا غـيـرمعقول و نادرست است ، بلكه مايه حسرت و ندامت نيز مى گردد. قرآن مجيد از اين واقعيت
چنين يادمى كند:(اِنَّ الَّذي نَ كـَفـَرُوا يـُنْفِقُونَ اَمْو الَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبي لِ اللّ هِ
فَسَيُنْفِقُونَه ا ثُمَّ تَكُونُعَلَيْهِمْ حَسْرَةً...) (121)
كـافران اموالشان را خرج مى كنند تا مردم را از راه خدا بازدارند. اموالشان را خرج خواهند كردولى
حسرت خواهند برد.2 ـ گـزيـنـش دنـيا و ترجيح مظاهر آن بر آخرت نيز ايثار منفى است . قرآن كريم در نكوهش چنينكارى مى
فرمايد:(فَاَمّ ا مَنْ طَغى وَ آثَرَ الْحَي وةَ الدُّنْي ا فَاِنَّ الْجَحي مَ هِىَ الْمَاءْوى ) (122)
هر كه طغيان كند و زندگى اين جهانى را برگزيند، دوزخ جايگاه اوست .3 ـ ايـثـار بـى مـورد؛ اگـر ايـثـار سـبـب نـاراحـتـى و فـشـار بر فرزندان انسان گردد و
نظامخانوادگى اش را به خطر افكند، ايثار منفى است و در صورتى كه هيچ يك از اينها تحقق نيابدايثار
بهترين راه است .(123)قرآن كريم مى فرمايد:(وَ لا تـَجـْعـَلْ يـَدَكَ مـَغـْلُولَةً اِلى عـُنـُقـِكَ وَ لا تـَبـْسـُطـْه ا كـُلَّ
الْبـَسـْطِ فـَتـَقـْعـُدَ مـَلُومـاًمَحْسُوراً) (124)
نه دست خويش را (از روى بخل ) به گردن ببند و نه به سخاوت يكباره بگشاى كه ملامت شدهو حسرت زده خواهى
نشست .4 ـ گزينش هواى نفس بر خواست الهى ؛ كه موارد آن براى افراد مختلف است .
فوايد ايثار
ايثار مثبت ، نتايج زيبا و گرانقدرى در پى دارد كه برخى از آنها بدين شرح است :1 ـ بروز گوهرهاى انسانى
در صـحـنـه هـاى ايثار، جوهره واقعى ، كرامت نفس ، پاكيزگى ، صفا و بلندى مرتبه انسانهاىبزرگوارآشكار مى شود و به تعبير امير مؤ منان (ع )؛
(عِنْدَ الاْ ي ث ارِ عَلَى النَّفْسِ تَتَبَيَّنُ جَو اهِرُ الْكُرَماءِ)
هنگام ايثار، گوهرهاى (شرافت و بلندى مرتبه ) كريمان آشكار مى شود.از حذيفه عدوى چنين نقل شده است :روز جـنـگ (يـرمـوك )) با خود آبى برداشتم تا پسر عمويم را كه در بيابان ، تشنه افتادهبود، سيراب سازم
. هنگامى به او رسيدم كه هنوز رمقى در بدن داشت ، خواستم به او آب بدهمكـه فـريـاد نـاله اى از پـشـت
سـر شـنـيدم . پسر عمويم به جاى نوشيدن آب با وجود تشنگىشـديـد نـاشى از نبرد و خونريزى زياد و حالت
احتضار، اشاره كرد كه آب را براى آن مجروحبـبرم . بر بالين او رفتم ، ديدم هشام بن العاص است . خواستم
به او آب بدهم ، ناله ديگرىبرآمد. او نيز اشاره به مجروح سوّم كرد. چون نزد سوّمين رسيدم ، جان داده
بود. به سوى هشامبرگشتم اما ديدم روح او نيز پرواز كرده است . به سوى پسر عمويم بازگشتم . ديدم او هم
ازدنيا رفته است . گفتم : سبحان الله ! از اين ايثار!(125)