4 ـ خود كم بينى
كسانى كه به رذيله چاپلوسى آلوده اند، از شخصيت و ارزش خود بى اطلاع اند؛ چرا كه وقتىانسان قدر خود را شناخت و به ارزش انسانى خود پى بُرد، مى كوشد تا آن را به هيچ بهايىنـفروشد، ولو به فقر و حبس و
تنزلِ مقام ظاهرى دنيا مبتلا شود. انسان خليفه خدا بر روى زميناست و مسجود فرشتگان ؛ همه عالم براى
او خلق شده و گردش زمين و آسمان به خاطر وجود باارزش او است . انسان مى تواند با دورى از دنيا و با روى
آوردن به آستان حضرت حق ، دوبارهمورد تعظيم و تكريم همه موجودات قرار گيرد. از اين رو وقتى انسان خود
را شناخت و به ارزشخـود پـى بـرد، و بـدانـد كـه مـرغ بـاغ مـلكـوت است ـ هيچ گاه ـ و به ويژه براى
امور مادى ودنـيـايـى ـ تـن بـه ذلّت و حقارت و خفّت نمى دهد و زبان به مدح و ستايش بى جا براى
همنوعخود نمى گشايد!
مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك
چند روزى قفسى ساخته اند بهر تنم
چند روزى قفسى ساخته اند بهر تنم
چند روزى قفسى ساخته اند بهر تنم
پيامدها
هـر يـك از كـردار، گـفـتـار و صـفـات زشـت آدمـى ، اثرى نامطلوب در فرد يا جامعه بر جاى مىگـذاردكـه امكان دارد تند يا كند، گذرا يا ماندگار، وسيع يا محدود و دنيوى يا اخروى باشد.برخى از آثار
چاپلوسى نيز بدين قرار است :
1 ـ فاسد كردن افراد و اجتماع
تـمـجـيـد و سـتـايـش بـى جـا، مـوجب صحّه گذاردن چاپلوسانه بر كارهاى ديگران ، دفاع منفعتطلبانه و چشم پوشى از نواقص دوستان و آشنايان ، دروغ گويى و دورويى ، مى شود و گاهافـراد بـى هـويـّت ، بـا
مـدح بـى جـاى افـراد نـادان ، خـود را انـسـانـى وارسـتـه وكـامـل مـى پـنـدارنـد، از ايـن رو بـه
دنـبـال حـذف رذايـل و كـسـبفـضـايـل نـمـى رونـد. مـجموعه اين افراد، با اشغالِ مقام هاى اجتماعى
، جوّ اخلاقى جامعه را نيزمـسموم مى سازند چرا كه جامعه سالم ، جامعه اى است كه حقايق در آن بيان شود
و مسؤ وليت ها ورياست ها به افراد شايسته واگذار شود نه به چاپلوسان و متملقان !
2 ـ در بند شيطان شدن
گـر چه همه كارها و خصايل زشت را مى توان دام هاى (شيطانى ) توصيف كرد ولى برخى ازرذايل از جمله چاپلوسى ، دامى است كه رهايى از آن به سادگى امكان پذير نيست ، مولاى متقيان، امير مؤ منان (ع ) در اين
باره مى فرمايد:(حُبُّ الاِْطْر اءِ وَالْمَدْحِ مِنْ اَوْثَقِ فُرَصِ الشَّيْط انِ) (443)
خوش داشتن تملق و ستايش ، از مطمئن ترين فرصت هاى شيطان است .
3 ـ تخريب شخصيت
چاپلوس ، با دروغ و دورويى ، در عمل به تخريب شخصيت افراد مى پردازد و براى دستيابىبه اغراض خود، آبروى ديگران را قربانى مى كند. متملّق نخست با تمجيد و تعريف هاى بى جاشخصيت فرد را ملعبه قرار مى
دهد؛ چنان كه امام على (ع ) مى فرمايد:(م ادِحُ الرَّجُلِ بِم ا لَيْسَ في هِ مُسْتَهْزِءٌ بِهِ) (444)
ستايشگر ناحق ، مسخره كننده فرد است .و در نهايت به نابودى و ترور شخصيت او مى پردازد. به تعبير همان امام :(مَنْ مَدَحَكَ فَقَدْ ذَبَحَكَ) (445)
هر كس مدح تو را بگويد [در واقع ] سرت را بريده است .
4 ـ رسوايى
آفـتـاب حـقيقت براى هميشه پشت ابرهاى جو سازى و سالوسى پنهان نمى ماند و متملّق ممكن استچـنـد صباحى ديگران را با چرب زبانى و پشت هم اندازى سرگرم سازد و افراد نالايق و بىكفايت را شايسته ترين
معرفى كند ولى در نهايت ، عملكرد، اخلاق و گفتار شخصيت هاى كاذب ،پـرده هـاى تـزوير را مى درد و
چاپلوسان را رسوا مى كند. امام حقيقت پويان ، امير مؤ منان (ع )،اين واقعيت را چنين بيان مى كند:(اِيّ اكَ اَنْ تـُثـْنـِىَ عـَلى اَحـَدٍ بـِم ا لَيـْسَ فـي هِ فـَاِنَّ فـِعـْلَهُ يـُصـَدِّقُ
عـَنْ وَصـْفـِهِ وَيُكَذِّبُكَ) (446)از تملّق گويى درباره ديگرى بپرهيز چرا كه كردارش ، حقيقتش
راروشن و تو را تكذيب و رسوا مى كند.