دعوت عام براى حج!
وَ إِذْ بَوَّأْنا لاِِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ(26)وَ أَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى كُلِّ ضامِر يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِيق(27)لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ فِي أَيّام مَعْلُومات عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ اْلأَنْعامِ فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ(28)26ـ به خاطر بياور زمانى را كه محل خانه كعبه را براى ابراهيم(عليه السلام) آماده ساختيم (تا اقدام به بناى خانه كند و به او گفتيم) چيزى را شريك من قرار مده و خانه ام را براى طواف كنندگان و قيام كنندگان و ركوع كنندگان و سجودكنندگان (از آلودگى بت ها و از هرگونه آلودگى) پاك گردان.27ـ و مردم را دعوت عمومى به حج كن تا پياده و سواره بر مركب هاى لاغر از هر راه دور (به سوى خانه خدا) بيايند.28ـ تا شاهد منافع گوناگون خويش (در اين برنامه حيات بخش) باشند و نام خداوند را در ايام معينى بر چهار پايانى كه به آنها روزى داده است (هنگام قربانى كردن) ببرند (و هنگامى كه قربانى كرديد) از گوشت آنها بخوريد و بينواى فقير را نيز اطعام نماييد.به تناسب بحثى كه در آيه گذشته پيرامون مسجدالحرام و زايران خانه خدا آمد، در آيات مورد بحث نخست به تاريخچه بناى كعبه به دست ابراهيم خليل(عليه السلام) و سپس مسأله وجوب حج و فلسفه آن و بخشى از احكام اين عبادت بزرگ اشاره مى كند و يا به تعبيرديگر، آيه گذشته مقدمه اى براى بحث هاى گوناگون اين آيات بود ابتدا از داستان تجديد بناى كعبه شروع كرده، مى گويد: «به خاطر بياور زمانى را كه محل خانه كعبه را براى ابراهيم(عليه السلام) آماده ساختيم تا در آن مكان اقدام به بناى خانه كعبه كند»; { وَ إِذْ بَوَّأْنا لاِِبْراهِيمَ مَكانَ الْبَيْتِ...«بَوَّأَ» در اصل از ماده «بواء» به معناى مساوات اجزاى يك مكان و مسطح بودن آن است، سپس به هرگونه آماده ساختن مكان، اطلاق شده است.منظور از اين جمله در آيه فوق ـ طبق روايات مفسران ـ اين است كه خداوند مكان خانه كعبه را كه در زمان آدم(عليه السلام) ساخته شده و در طوفان نوح ويران و آثار آن محو گشته بود، به ابراهيم(عليه السلام) نشان داد، طوفانى وزيد و خاك ها را به عقب برد و پايه هاى خانه آشكار گشت يا قطعه ابرى آمد و در آنجا سايه افكند و يا به هر وسيله ديگر خداوند محل اصلى خانه را براى ابراهيم(عليه السلام) معلوم و آماده ساخت و او با هميارى فرزندش اسماعيل، آن را تجديد بنا نمود.سپس اضافه مى كند هنگامى كه خانه آماده شد، به ابراهيم(عليه السلام) خطاب كرديم: «اين خانه را كانون توحيد كن و چيزى را شريك من قرار مده و خانه ام را براى طواف كنندگان و قيام كنندگان و ركوع كنندگان و سجود كنندگان پاك كن»; { أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ لِلطّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ .در حقيقت ابراهيم(عليه السلام) مأمور بود خانه كعبه و اطراف آن را از هرگونه آلودگى ظاهرى و معنوى و هرگونه بت و مظاهر شرك پاك و پاكيزه دارد، تا بندگان خداوند در اين مكان پاك، جز به خداوند نينديشند و مهمترين عبادت اين سرزمين را كه طواف و نماز است، در محيطى پيراسته از هرگونه آلودگى انجام دهند.از ميان اركان نماز در آيه فوق به سه ركن عمده; يعنى قيام، ركوع و سجود، به ترتيب اشاره شده است، چرا كه بقيه در شعاع آن قرار دارد، هر چند جمعى از مفسران قائمين را در اينجا، به معنى مقيمين در مكه تفسير كرده اند، ولى با توجه به مسأله طواف و ركوع و سجود كه قبل و بعد از آن آمده است، شك نيست كه قيام در اينجا به معنى قيام نماز است و اين معنى را بسيارى از مفسران شيعه و اهل تسنن برگزيده يا به عنوان يك تفسير نقل كرده اند.ضمناً بايد توجه داشت كه ركع جمع راكع (ركوع كننده) و سجود جمع ساجد (سجده كننده) است و اينكه در ميان اين دو (الركع السجود) واو عطف نيامده، بلكه بهصورت توصيف ذكر شده، به خاطر نزديكى اين دو عبارت به يكديگر است.بعد از آماده شدن خانه كعبه براى عبادت كنندگان، خداوند به ابراهيم(عليه السلام) دستور مى دهد: «در ميان مردم براى حج اعلام كن تا پياده و سوار بر مركب هاى لاغر، از هر راه دور قصد خانه خدا كنند»; { وَ أَذِّنْ فِي النّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجالاً وَ عَلى كُلِّ ضامِر يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِيق .«أذّنْ» از ماده «اذان» به معنى اعلام و «رجال» جمع «راجل» به معنى پياده و «ضامر» به معنى حيوان لاغر، و «فج» در اصل به معنى فاصله ميان دو كوه و سپس به جاده هاى وسيع اطلاق شده و «عميق» در اينجا به معنى دور است.در روايتى كه در تفسير على بن ابراهيم آمده مى خوانيم: هنگامى كه ابراهيم(عليه السلام)چنين دستورى را دريافت داشت، عرض كرد: خداوندا! صداى من به گوش مردم نمى رسد، اما خداوند به او فرمود: «عَلَيكَ الاَذانُ وَ عَلىَّ الْبَلاغُ»; «تو اعلام كن و من به گوش آنها مى رسانم!» ابراهيم(عليه السلام) بر محل مقام بر آمد و انگشت در گوش گذارد و رو به سوى شرق و غرب كرد و صدا زد و گفت: «أَيُّهَا النَّاسُ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْحَجُّ إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ فَأَجِيبُوا رَبَّكُمْ»; «اى مردم حج خانه كعبه بر شما نوشته شده، دعوت پروردگارتان را اجابت كنيد».خداوند صداى او را به گوش همگان حتى كسانى كه در پشت پدران و رحم مادران بودند رسانيد و آنها در پاسخ گفتند: «لَبَّيكَ، اَلّلهُمَّ لَبَّيْكَ...» و تمام كسانى كه از آن روز تاروز قيامت در مراسم شركت مى كنند، از كسانى هستند كه در آن روز دعوت ابراهيم(عليه السلام)را اجابت كردند.اگر حجاج پياده را مقدم بر سواره ذكر كرده، به خاطر اين است كه مقام آنها در پيشگاه خدا افضل است، چرا كه رنج اين سفر را بيشتر تحمل مى كنند و به همين دليل در روايتى از پيامبر(صلى الله عليه وآله)مى خوانيم: «كسى كه پياده حج مى كند در هر گام هفتصد حسنه دارد، در حالى كه سواره ها در هر گام هفتاد حسنه دارند».يا به خاطر اين است كه اهميت زيارت خانه خدا را مشخص كند، كه بايد با استفاده از هرگونه امكانات به سوى او آيند و هميشه در انتظار مركب سوارى ننشينند.تعبير به «ضامر» (حيوان لاغر) اشاره به اين است كه اين راه، راهى است كه حيوانات را لاغر مى كند، چرا كه از بيابان هاى سوزان و خشك و بى آب و علف مى گذرد و هشدارى براى تحمل مشكلات اين راه است.يا اينكه حيواناتى را انتخاب كنند، ورزيده و چابك و پر تحمل، حيواناتى كه در ميدان تمرين، لاغر شده و عضلاتى سفت و محكم دارند كه در اينگونه راه ها، حيوانات پروارى به كار نمى آيد (انسان هاى پرورش يافته در ناز و نعمت نيز مرد اين راه نيستند).تعبير به { مِنْ كُلِّ فَجّ عَمِيق اشاره به اين است كه نه فقط از راه هاى نزديك، بلكه از راه هاى دور نيز بايد به سوى اين مقصد حركت كنند (كلمه كل در اينجا به معنى استقراء و فراگيرى نيست، بلكه به معنى كثرت است).مفسر معروف، ابو الفتوح رازى در ذيل اين آيه سر گذشت جالبى را از مردى به نام ابو القاسم بشربن محمد نقل مى كند كه مى گويد:در حال طواف پير مردى را ديدم در نهايت ضعف و ناتوانى كه آثار رنج سفر در چهره او نمايان بود و عصا به دست گرفته طواف مى كرد، نزديك او رفتم و از او پرسيدم از كجا مى آيى؟ گفت: از راهى بسيار دور و پنج سال است كه راه سپرده ام تا به اينجا رسيده ام! از رنج سفر، پير و ناتوان شده ام، گفتم: «به خدا سوگند اين مشقتى بزرگ و در عين حال اطاعتى نيكو و محبتى صادقانه در پيشگاه حق است».از شنيدن اين سخن شاد شد و لبخندى بر روى من زد و اين دو بيت را قرائت كرد:زر من هويت و ان شطت بك الدار و حال من دونه حجب و استار!لا يمنعنك بعد من زيارته انّ المحبّ لمن يهواه زوار!آن كس را كه دل به او بسته اى زيارت كن، هر چند خانه تو دور افتاده باشد و حجاب ها و پرده ها ميان تو و او جدايى بيفكند».دورى راه هرگز نبايد مانع تو از زيارتش شود، چرا كه دوست و عاشق به هر حال بايد به زيارت محبوبش رود! آرى جاذبه خانه خدا، آنقدر زياد است كه دل هاى سرشار از ايمان را از تمام نقاط دور و نزديك به سوى خود جلب و جذب مى كند، پير و جوان، كوچك و بزرگ، از هر نژاد و قبيله، از راه دور و نزديك لبيك گويان، عاشقانه به سوى او مى آيند تا جلوه هاى ذات پاك خدا را در آن سرزمين مقدس با چشم جان تماشا كنند و رحمت بى دريغش را در روح خود لمس نمايند.در آيه بعد در يك عبارت بسيار فشرده و پر معنى به فلسفه هاى مختلف حج پرداخته، مى فرمايد: «آنها به اين سرزمين مقدس بيايند تا منافع خويش را با چشم خود ببيند»; { لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ... .مفسران در تفسير كلمه منافع در اينجا سخن بسيار گفته اند، ولى كاملا روشن است كه هيچگونه محدوديتى در اين لفظ نيست. تمام منافع و بركات معنوى و نتايج مادى، فوايد فردى و اجتماعى، فلسفه هاى سياسى و اقتصادى و اخلاقى را شامل مى شود.آرى بايد مسلمانان از همه نقاط جهان، از ميان تمام قشرها به آنجا رو آورند، تا شاهد و ناظر اين منافع باشند، چه تعبير زيبايى؟ شاهد و ناظر باشند و آنچه را با گوششنيده اند، با چشم ببينند!لذا در كتاب كافى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: ربيع بن خثيم از امام(عليه السلام) تفسير اين كلمه را خواست، امام(عليه السلام)در پاسخ فرمود: «منافع دنيا و منافع آخرت را هر دو در بر مى گيرد».سپس اضافه مى كند: «و آنها بيايند و قربانى كنند و نام خدا را در ايام معينى بر چهار پايانى كه به آنها روزى داده است (به هنگام ذبح) ببرند»; { وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ فِي أَيّام مَعْلُومات عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ اْلأَنْعامِ .چون توجه اصلى در مراسم حج به جنبه هايى است كه با خداوند ارتباط پيدا مى كند و روح اين عبادت بزرگ را منعكس مى سازد، در آيه فوق از مراسم قربانى، تنها مسأله بردن نام خداوند را كه يكى از شرايط است بيان مى كند، اشاره به اينكه آنها به هنگام ذبح قربانى تمام توجهشان به خداوند و قبول در گاه او است و استفاده از گوشت آن تحت الشعاع آن قرار دارد.قربانى كردن حيوانات در حقيقت رمزى است براى آمادگى براى قربانى شدندر راه خدا، همان گونه كه در سر گذشت ابراهيم(عليه السلام) و اسماعيل(عليه السلام) و قربانى او آمده است، آنها با اين عمل اعلام مى كنند كه در راه او آماده هرگونه ايثار حتى بذل جان هستند.به هر حال قرآن با اين گفتار، برنامه شرك آلود بت پرستان را نفى مى كند كهبه هنگام قربانى نام بت ها را مى بردند و اين مراسم توحيدى را به شرك آلوده مى ساختند.در پايان آيه مى فرمايد: «از گوشت حيوانات قربانى، هم خودتان بخوريد و هم بينوايان فقير را اطعام نماييد»; { فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ .اين احتمال در تفسير آيه نيز وجود دارد كه منظور از بردن نام خداوند در ايام معلومات، تكبير و حمد و ثناى الهى در اين ايام است به خاطر نعمت هاى بى پايانش، مخصوصا به خاطر چهار پايانى كه روزى انسان ها كرده كه از تمام اجزاى بدن آنها در زندگى خود بهره مى گيرند.(168)و196ـ و حج و عمره را براى خدا به اتمام برسانيد! و اگر محصور شديد، (و مانعى مانند ترس از دشمن يا بيمارى، اجازه نداد كه پس از احرام بستن، وارد مكه شويد،) آنچه از قربانى فراهم شود (ذبح كنيد، و از احرام خارج شويد)! و سرهاى خود را نتراشيد تا قربانى به محلش برسد (و در قربانگاه ذبح شود) و اگر كسى از شما بيمار بود و يا ناراحتى در سر داشت، (و ناچار بود سر خود را بتراشد،) بايد فديه و كفاره اى از قبيل روزه يا صدقه يا گوسفندى بدهد! و هنگامى كه (از بيمارى و دشمن) در امان بوديد، هر كس با ختم عمره، حج را آغاز كند، آنچه از قربانى براى او ميسر است (ذبح كند)! و هر كه نيافت، سه روز در ايام حج، و هفت روز هنگامى كه باز مى گرديد، روزه بدارد! اين، ده روز كامل است.(البته) اين براى كسى است كه خانواده او، نزد مسجدالحرام نباشد [ اهل مكه و اطراف آن نباشد ]. و از خدا به بپرهيزيد و بدانيد كه او، سخت كيفر است!بعضى گفته اند كه جمله: { فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ ناظر به جريان حديبيه است كه در سال ششم هجرت واقع شد و مسلمانان از زيارت خانه خدا ممنوع شدند(172) در اين آيه، احكام زيادى بيان شده است:1ـ در ابتدا، يك دستور كلى براى انجام فريضه حج و عمره به طور كامل و براى اطاعت فرمان خدا داده و مى فرمايد:«حج و عمره را براى خدا به اتمام برسانيد»; { وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّهِ... .در واقع قبل از هر چيز به سراغ انگيزه هاى اين دو عبادت رفته و توصيه مى كند كه جز انگيزه الهى و قصد تقرب به ذات پاك او، چيز ديگرى در كار نبايد باشد و عمل نيز به مقتضاى «وَ أَتِمُّوا» از هر نظر كامل و جامع باشد.2ـ سپس به سراغ كسانى مى رود كه بعد از بستن احرام به خاطر وجود مانعى، مانند بيمارى شديد و ترس از دشمن، موفق به انجام اعمال حج عمره نباشند، مى فرمايد:«اگر محصور شديد (و موانعى به شما اجازه نداد كه پس از احرام بستن وارد مكه شويد) آنچه از قربانى فراهم شود ذبح كنيد و از احرام خارج شويد»; { فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ .به هرحال افرادى كه گرفتارمى شوندوتوانايى انجام مراسم حجوعمره راپيدا نمى كنند، مى توانند با استفاده از اين مسأله، از احرام خارج شده و به حال عادى باز گردند.مى دانيم قربانى ممكن است شتر يا گاو يا گوسفند باشد، كه آسان ترين آنها گوسفند است، و لذا جمله {فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ را غالباً اشاره به گوسفند دانسته اند.3ـ سپس به دستور ديگرى اشاره كرده، مى فرمايد: «سرهاى خود را نتراشيد تا قربانى به محلش برسد و در قربانگاه ذبح شود»; { وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَكُمْ حَتّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ .آيا اين دستور مربوط به افرادى است كه محصور و ممنوع از انجام مراسم حج مى شوند ودر واقع دستورى است براى تكميل دستور سابق، و يا همه حاجيان را مى گويد؟
بعضى از مفسران، معنى اول را بر گزيده اند و گفته اند، منظور از محل هدى (محل قربانى) حرم است و گاه گفته اند، منظور همان جا است كه مانع و مزاحم، حاصل مى شود و به فعل پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در داستان حديبيه كه محلى است بيرون حرم مكه، استدلال كرده اند كه حضرت بعد از ممانعت مشركان، قربانى خود را در همان جا ذبح كرد و به اصحاب و يارانش نيز دستور داد چنين كنند.مفسر عاليقدر مرحوم طبرسى مى گويد: به اعتقاد علماى ما، محصور اگر به خاطر بيمارى بوده باشد، قربانى او را در حرم بايد ذبح كنند و اگر به خاطر جلوگيرى از دشمن باشد در همان جا كه جلوگيرى شده است ذبح مى كنند.ولى بعضى ديگر از مفسران، اين جمله را ناظر به تمام حجاج مى دانند و مى گويند هيچ كس حق ندارد، تقصير كند (سر بتراشد و از احرام خارج گردد) مگر اينكه قربانى را در محلش ذبح كند (قربانى حج در منى و قربانى عمره در مكه).به هر حال منظور از رسيدن قربانى به محلش، آن است كه به آن محل برسد و ذبح شود، و اين تعبير كنايه اى از ذبح است.با توجه به عموميت تعبيرى كه در آيه وارد شده است تفسير دوم مناسبتر به نظر مى رسد كه هم شامل محصور است و هم غير محصور.4ـ سپس مى فرمايد: «اگر كسى از شما بيمار بود و يا ناراحتى در سر داشت (و به هر حال ناچار بود سر خود را قبل از آن موقع بتراشد) بايد فديه (كفاره اى) از قبيل روزه يا صدقه يا گوسفندى بدهد»; { فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ بِهِ أَذىً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيام أَوْ صَدَقَة أَوْ نُسُك... .نسك در اصل جمع نسيكه به معنى حيوان ذبح شده است، اين واژه به معنى عبادت نيز آمده است.لذا راغب در مفردات، بعد از آنكه نسك را به عبادت تفسير مى كند، مى گويد: اين واژه در مورد اعمال حج به كار مى رود، و نسيكه به معنى ذبيحه است.بعضى از مفسران نيز آن را در اصل به معنى شمش هاى نقره مى دانند و اينكه به عبادت نسك گفته شده به خاطر آن است كه انسان را خالص و پاك و پاكيزه مى كند.به هر حال ظاهر آيه اين است كه چنين شخصى مخير در ميان اين سه (روزه، و صدقه و ذبح گوسفند) است.در روايات اهل بيت(عليهم السلام) آمده است كه، روزه در اين مورد بايد سه روز بوده باشد، و صدقه به شش مسكين و در روايتى به ده مسكين و نسك يك گوسفند است.5ـ سپس مى افزايد: «و هنگامى كه (از بيمارى و دشمن) در امان بوديد، كسانى كه عمره را تمام كرده و حج را آغاز مى كنند، آنچه ميسر است از قربانى (ذبح كنند) »; { فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ .اشاره به اينكه در حج تمتع كه عمره قبلا انجام مى گيرد و بعد حج به جا آورده مى شود، قربانى كردن لازم است و فرق نمى كند كه اين قربانى شتر باشد يا گاو و يا گوسفند و بدون آن از احرام خارج نمى شود.درباره اصل هدى به گفته مرحوم طبرسى دو قول وجود دارد، اول اينكه از هديه گرفته شده است و چون قربانى در واقع هديه اى به سوى بيت الله است، اين واژه بر آن اطلاق شده است.ديگر اينكه از ماده هدايت گرفته شده است; زيرا حيوان قربانى را همراه مى بردند و به سوى خانه خدا و قربانگاه هدايت مى كردند.ولى ظاهر كلام راغب در مفردات اين است كه فقط از هديه گرفته شده و مى گويد: هدى جمع است و مفرد آن هديه است.در معجم مقاييس اللغه نيز دو ريشه براى اين لغت ذكر شده، هدايت و هديه، اما بعيد نيست هر دو به هدايت باز گردد.6ـ سپس به بيان حكم كسانى مى پردازد كه در حال حج تمتع قادر به قربانى نيستند، مى فرمايد: «كسى كه (قربانى) ندارد، بايد سه روز در ايام حج و هفت روز به هنگام بازگشت روزه بدارد، اين ده روز كامل است»; { فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيّام فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَة إِذا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ .بنابر اين اگر قربانى پيدا نشود، يا وضع مالى انسان اجازه ندهد، جبران آن ده روز روزه است، كه سه روز آن (روز هفتم و هشتم و نهم ذى الحجه) در ايام حج واقع مى شودو اين از روزه هايى است كه انجام آن در سفر مانعى ندارد و هفت روز ديگر را بعد از بازگشت به وطن انجام مى دهد.با اينكه معلوم است سه روز به اضافه هفت روز مجموعا ده روز مى شود، در عين حال، قرآن مى گويد: اين ده روز كامل است.بعضى از مفسران در تفسير اين جمله گفته اند اين به خاطر آن است كه واو گر چه معمولا براى جمع است نه براى تخيير، ولى چون گاه در معنى تخيير نيز استعمال مى شود،در اينجا خداوند براى رفع هرگونه ابهام، جمله تلك عشرة كاملة را فرموده است.اين احتمال نيز وجود دارد كه تعبير به كاملة، اشاره به اين است كه روزه ده روز مى تواند به طور كامل جانشين قربانى شود و زوار خانه خدا نبايد از اين بابت نگران باشند; زيرا تمام ثواب هايى كه براى صاحبان قربانى از سوى خداوند داده مى شود، به آنها داده خواهد شد.بعضى نيز گفته اند: اين تعبير اشاره به نكته لطيفى در مورد عدد ده است زيرا از يك نظر عدد ده كامل ترين اعداد است، چون هنگامى كه اعداد را از يك شروع مى كنيم تا ده سير صعودى خود را تكميل مى كند، و اعداد بعد از آن، تكرار و تركيبى است از ده و عددهاى ديگر مانند يازده و دوازده، عرب به عدد بيست، عشرين مى گويد (يعنى دو عدد ده) و به سى ثلاثين (سه عدد ده) و همچنين...7ـ بعد به بيان حكم ديگرى پرداخته، مى گويد: «اين برنامه حج تمتع براى كسى است كه خانواده او نزد مسجدالحرام نباشد»; { ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ .