آغاز وحى - حج و حرمین شریفین در تفسیر نمونه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حج و حرمین شریفین در تفسیر نمونه - نسخه متنی

ب‍ا م‍ق‍دم‍ه‌ ناصر م‍ک‍ارم‌ ش‍ی‍رازی‌؛ ب‍ه‌ ک‍وش‍ش‌: ع‍ل‍ی‌ ق‍اض‍ی ‌ع‍س‍ک‍ر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

«از آن روز كه مردم به دو گروه تقسيم مى شوند گروهى در بهشت اند و گروهى در آتش سوزان دوزخ»; { فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ .

تعبير «كَذلِكَ» ممكن است اشاره به اين معنى باشد كه همان گونه كه بر انبياى پيشين به زبان خودشان وحى فرستاديم، بر تو نيز به زبان خودت قرآنى عربى وحى كرديم (بنا بر اين «كذلك» اشاره به جمله: { ...وَ إِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ... .

نيز مى تواند اشاره به جمله بعد باشد; يعنى وحى ما بر تو اينگونه است: به صورت قرآنى عربى با هدف انذار.

درست است كه از ذيل آيه; يعنى جمله: { فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ }استفاده مى شود كه وظيفه پيامبر(صلى الله عليه وآله) هم انذار است و هم بشارت، ولى از آنجا كه تأثير انذار در نفوس مخصوصا در افراد نادان و لجوج عميق تر است، در آيه دو بار فقط روى انذار تكيه شده، با اين تفاوت كه در مرحله اول سخن از انذار شوندگان است و در مرحله دوم سخن از چيزى است كه بايد از آن بترسند; يعنى دادگاه قيامت.

روزى كه به خاطر اجتماع عموم انسان ها رسوايى اش بسيار دردناك و شديد است.

در اينجا سؤالى مطرح است و آن اينكه آيا از جمله: { ...لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها... استفاده نمى شود كه هدف از نزول قرآن، انذار مردم مكه و اطراف آن است؟ آيا اين تعبير با جهانى بودن اسلام تضاد ندارد؟!

پاسخ اين سؤال با توجه به يك نكته روشن مى شود و آن اينكه: كلمه «أُمَّ الْقُرى» كهيكى از نام هاى مكه است، از دو واژه تركيب يافته است، «أُمَّ» كه در اصل به معنى اساس و ابتدا و آغاز هر چيزى است و مادر را هم به همين جهت «أُمَّ» مى گويند كه اساس و اصل فرزندان است و «قرى» كه جمع «قريه» به معنى هرگونه آبادى و شهر است، اعم از شهرهاى بزرگ و كوچك يا روستاها و شواهد زيادى نيز در قرآن بر اين معنى وجود دارد.

[
(1)1ـ توجه داشته باشيد «انذار» به دو مفعول متعدى مى شود كه در آيه مورد بحث در جمله اول مفعول آن ذكر شده و در جمله دوم مفعول دوم. البته گاه مفعول دوم آن همراه «با» مى باشد و مى گويند انذره بذلك.]

نامگذارى مكه به ام القرى
اكنون ببينيم چرا مكه را امّ القرى ناميده اند؟ (مادر و اصل همه آبادى ها).

روايات اسلامى تصريح مى كند كه همه زمين نخست زير آب غرق بود و خشكى ها تدريجا سر از آب بيرون آوردند (علم امروز نيز اين معنى را پذيرفته است).

اين روايات مى گويد: نخستين نقطه اى كه از زير آب سر برآورد كعبه بود و سپس خشكى هاى زمين از كنار آن گسترش يافت كه از آن به عنوان دحو الارض (گسترش زمين) ياد شده است.

با توجه به اين تاريخچه روشن مى شود كه مكه اصل و اساس و آغاز همه آبادى هاى روى زمين است. بنا بر اين هرگاه گفته شود: { ...أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها... }پيداست كه تمام مردم روى زمين را شامل مى شود.

از اين گذشته مى دانيم اسلام تدريجا گسترش يافت، پيامبر(صلى الله عليه وآله) نخست مأمور بود بستگان نزديك خود را انذار كند، چنانكه در آيه 214 سوره شعرا مى خوانيم: { وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ اْلأَقْرَبِينَ تا هسته بندى اسلام محكم شود و آماده گسترش گردد.

سپس در مرحله دوم پيامبر(صلى الله عليه وآله) مأمور شد ملت عرب را تبليغ و انذار كند، چنان كه در آيه 3 سوره فصلت آمده است: { ...قُرْآناً عَرَبِيّاً لِقَوْم يَعْلَمُونَ ; «اين قرآنى است عربى براى قومى كه مى فهمند و درك مى كنند.»
در آيه 44 سوره زخرف نيز آمده است: { وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ... ; «اين قرآن مايه تذكر تو و قوم تو است.»
هنگامى كه پايه هاى اسلام در ميان اين قوم قوى و مستحكم شد، پيامبر(صلى الله عليه وآله)مأموريت گسترده ترى يافت و مأمور انذار جهانيان شد، چنان كه در آيه اول سوره فرقان مى خوانيم: { تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً ; «جاويد و پر بركت است خداوندى كه قرآن را بر بنده اش نازل كرد تا همه جهانيان را انذار كند.» (و آيات فراوان ديگر).

[
(1)1ـ اين تعبير در سوره انعام آيه 92، نيز آمده و ما توضيح بيشترى را در اين زمينه در ج5، ص44 داده ايم.

(2)2ـ آنچه در بالاگفته شده در صورتى است كه عربى را به معناى زبان عربى بگيريم اما اگر به معناى فصيح تفسير شود، آيه مفهوم ديگرى خواهد داشت.]

به خاطر همين مأموريت بود كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) نامه به سران بزرگ جهان آن روز در خارج از جزيره عربستان نوشت و كسرى ها و قيصرها و نجاشى ها را به اسلام دعوت كرد.

همچنين بر اساس همين خط و برنامه بود كه پيروانش براى تبليغ اسلام، بعد از او به همه جهان گام نهادند و تعاليم اسلام را در دنيا منتشر ساختند.

در اينكه چرا روز قيامت «يوم الجمع» ناميده شده، تفسيرهاى متعددى وجود دارد: گاه گفته اند به خاطر آن است كه ميان ارواح و اجساد جمع مى شود. گاه گفته اند از اين نظر است كه بين انسان و عملش جمع خواهد شد يا از اين نظر كه ميان ظالم و مظلوم اجتماع حاصل مى شود.

ولى ظاهر اين است كه منظور، اجتماع همه خلايق در آن روز بزرگ است، از اولين و آخرين، همان گونه كه در آيه 50 سوره واقعه آمده است: { قُلْ إِنَّ اْلأَوَّلِينَ وَ الاْخِرِينَ * لَمَجْمُوعُونَ إِلى مِيقاتِ يَوْم مَعْلُوم ; «بگو اولين و آخرين، همگى در موعد روز معينى جمع مى شوند.»
چون جمله: { فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ بيانگر تقسيم مردم به دو گروه بود، در آيه بعد مى افزايد: «اگر خدا مى خواست همه آنها را امت واحدى قرار مى داد و به حكم اجبار هدايت مى كرد و مؤمن مى ساخت»; { ...وَ لَوْ شاءَ اللهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً... .

اما ايمان اجبارى چه ارزشى دارد؟ چگونه مى تواند معيار كمال انسانى شود؟ تكامل واقعى آن است كه انسان با اراده خويش و در نهايت اختيار و آزادى طى كند.

آيات قرآن پر است از دلايل اختيار و آزادى اراده انسان، اصولا امتياز انسان از جانداران ديگر همين مساله است و اگر آزادى انسان از او گرفته شود، در حقيقت انسانيت او از او گرفته شده است! اين بزرگترين امتيازى است كه خداوند به او داده، و راه تكامل را به صورت نامحدود به روى او گشوده است، اين سنت غير قابل تغييرالهى است.

عجيب است كه گروهى بى خبر هنوز طرفدار مكتب جبرند و در عين حال دم از مكتب انبيا مى زنند. در حالى كه قبول جبر مساوى است با نفى تمام محتواى مكتب انبيا، نه تكليف مفهومى خواهد داشت، نه سؤال و جواب، نه اندرز و نصيحت و به طريق اولى نه ثواب و عقاب! نه انسان هرگز در كار خود ترديد مى كند و نه پشيمانى، و نه اصلاح



اشتباهات گذشته مفهومى نخواهد داشت.

سپس به مساله مهم ديگرى در اين رابطه مى پردازد و توصيف گروهى را كه اهل بهشت و سعادتند در برابر گروهى كه به دوزخ فرستاده مى شوند با اين عبارت بيان مى كند: «ولى خداوند هر كه را بخواهد در رحمت خود وارد مى كند و براى ظالمان ولى و ياورى نيست»; { وَ لكِنْ يُدْخِلُ مَنْ يَشاءُ فِي رَحْمَتِهِ وَ الظّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِيّ وَ لا نَصِير... .

با توجه به اينكه گروه دوزخى را با وصف ظلم مشخص مى كند، روشن مى شود كه منظور از «مَنْ يَشاءُ»; «هر كس را بخواهد» در جمله اول گروهى است كه ظالم نيستند.

به اين ترتيب عادلان بهشتى اند و غرق در رحمت خداوند، و ظالمان دوزخى اند.

اما بايد توجه داشت كه ظالم در اينجا و در بسيارى ديگر از آيات قرآن، معنى وسيع و گسترده اى دارد و تنها شامل كسانى نمى شود كه به ديگران ستم كرده اند، بلكه كسانى كه بر خود ستم كرده، يا آنها كه در عقيده منحرف اند، نيز ظالم اند و چه ظلمى برتر از شرك و كفر است؟ لقمان به فرزندش مى گويد: { ...يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ ;(1) «فرزندم چيزى را شريك خدا قرار مده كه شرك ظلم عظيم است»
در آيه ديگر مى خوانيم: { ...أَلا لَعْنَةُ اللهِ عَلَى الظّالِمِينَ * الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللهِ وَ يَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالاْخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ ; «آگاه باشيد لعنت خدا بر ظالمان است، همانها كه مردم را از راه حق باز مى دارند و آن را دگرگون مى سازند، و به آخرت ايمان ندارند.»
در مورد فرق ميان ولى و نصير بعضى گفته اند ولى كسى است كه بدون درخواست به انسان كمك كند، اما نصير مفهومى اعم دارد.

اين احتمال نيز وجود دارد كه ولى اشاره به سرپرستى است كه به حكم ولايت و بدون درخواست، حمايت و كمك مى كند و نصير فريادرسى است كه بعد از تقاضاى كمك به يارى انسان مى شتابد.

[

1 . لقمان : 13
(2)2ـ مجمع البيان، ج8، ص279، ذيل آيه 22 عنكبوت.

(3)3ـ تفسير نمونه، ج20، ص 354 تا 361
]







آغاز وحى

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ(1)

خَلَقَ اْلإِنْسانَ مِنْ عَلَق(2)

اقْرَأْ وَ رَبُّكَ اْلأَكْرَمُ(3)

الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ(4)

عَلَّمَ اْلإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ(5)

بنام خداوند بخشنده مهربان

1ـ بخوان به نام پروردگارت كه جهان را آفريد.

2ـ همان كس كه انسان را از خون بسته اى خلق كرد.

3ـ بخوان كه پروردگارت از همه بزرگوارتر است.

4ـ همان كسى كه به وسيله قلم تعليم نمود.

5ـ و به انسان آنچه را نمى دانست ياد داد.

شأن نزول:

همان گونه كه در شرح محتواى سوره نيز اشاره كرديم، به اعتقاد اكثر مفسران، اين سوره نخستين سوره اى است كه بر پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نازل شده است، بلكه به گفته بعضى،
[
(1)1 . علق
]

/ 96