بخش سوّم:
مكّه معظّمه
نخستين خانه مردم
إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمِينَ96فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً...96ـ نخستين خانه اى كه براى مردم (و نيايش خداوند) قرار داده شد در سرزمين مكه است كه پر بركت و مايه هدايت جهانيان است.97ـ در آن نشانه هاى روشن است (از جمله) مقام ابراهيم، و هر كس داخل آن شود در امان خواهد بود...{ إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً... يهود به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) دو ايراد داشتند كه پاسخ نخستين ايرادشان در آيات سابق آمد و پاسخ دومين ايراد كه در باره فضيلت بيت المقدس و برترى آن بر كعبه بود، در اين آيات آمده است.در آيه فوق قرآن مى گويد اگر كعبه به عنوان قبله مسلمانان انتخاب شده است، جاى تعجب نيست; زيرا اين نخستين خانه توحيد است و باسابقه ترين معبدى است كه در روى زمين وجود دارد، هيچ مركزى پيش از آن، مركز نيايش و پرستش پروردگار نبوده، خانه اى است كه براى مردم و به سود جامعه بشريت در نقطه اى كه مركز اجتماع و محلى پربركت است، ساخته شده است.تاريخ و منابع اسلامى هم به ما مى گويند كه خانه كعبه به دست آدم(عليه السلام) ساخته شد و
[
(1)1 . آل عمران
]
سپس در طوفان نوح(عليه السلام) آسيب ديد و به وسيله ابراهيم(عليه السلام) خليل تجديد بنا شد.(1) بنابراينانتخاب پرسابقه ترين خانه توحيد براى قبله، از هر نقطه ديگرى شايسته تر است.جالب توجه اينكه، در اين آيه خانه كعبه كه نام ديگرش بيت الله است، به عنوان خانه مردم معرفى شده و اين تعبير بيان كننده اين حقيقت است كه آنچه به نام خداوند و براى خداوند است، بايد در خدمت مردم و بندگان او باشد و آنچه در خدمت مردم و بندگان خداوند است براى خداوند محسوب مى شود.ضمناً از اين آيه اهميت سابقه داشتن در مسيرهاى الهى و سازنده، روشن مى شود و لذا در آيه فوق نخستين فضيلتى كه براى خانه كعبه ذكر شده، همان سابقه ممتد و طولانى آن است و از اينجا پاسخ ايرادى كه در مورد احترام حجر الاسود مى شود نيز روشن مى گردد; زيرا عده اى مى گويند يك قطعه سنگ چه ارزش و اهميتى دارد كه همه ساله ميليون ها مردم براى استلام آن (دست گذاشتن بر آن) بر يكديگر پيشى گيرند و به عنوان يك مستحب مؤكد در برنامه زايران خانه خدا گنجانيده شود؟
ولى توجه به تاريخچه اين سنگ مخصوص نشان مى دهد كه امتيازى در آن است كه در هيچ سنگ ديگرى در جهان نمى توان پيدا كرد و آن اينكه پرسابقه ترين چيزى است كه به عنوان مصالح ساختمان، در يك مركز عبادت و پرستش خداوند به كار رفته; زيرا مى دانيم تمام معابدروى زمين و حتى كعبه كه نخستين پرستش گاه است، بارها تجديد بنا شده و مصالحى كه در ساختمان آنها به كار رفته، تغيير يافته است. تنها همين قطعه سنگ است كه با مرور هزاران سال هنوز به عنوان مصالح ثابت در اين معبد پر سابقه پا بر جا مانده است. بنابر اين اهميت آن در واقع همان سابقه داشتن در مسير خدا و خدمت به مردم است.بعلاوه اين سنگ تاريخ خاموشى، از نسل هاى فراوان مؤمنان در قرون و اعصار مختلف است، اين سنگ زنده كننده خاطره استلام انبياى بزرگ و بندگان خاص خداوند است كه در كنار آن به نيايش پروردگار برخاستند.موضوع ديگرى كه توجه به آن در اينجا لازم است، اين است كه آيه فوق مى گويد: اين نخستين خانه اى بوده است كه براى مردم ساخته شده است، روشن است كه منظور
[1ـ براى توضيح بيشتر درباره مدارك اين موضوع از آيات و روايات به جلد اول تفسير نمونه ص330 مراجعه شود.]
نخستين خانه عبادت و پرستش است، بنابر اين هيچ مانعى ندارد كه قبل از آن خانه هاى مسكونى ديگر در روى زمين وجود داشته است و اين تعبير پاسخ روشنى است به آنها (مانند نويسنده تفسير المنار) كه مى گويند خانه كعبه نخستين بار به دست ابراهيم(عليه السلام)ساخته شد و ساخته شدن آن را به دست آدم، در رديف افسانه ها قلمداد مى كنند.در حالى كه به طور مسلم قبل از ابراهيم(عليه السلام) معبد و پرستشگاه در جهان وجود داشته و انبياى پيشين همچون نوح(عليه السلام) از آن استفاده مى كردند. بنابر اين چگونه ممكن است خانه كعبه كه نخستين معبد جهان است، به دست ابراهيم(عليه السلام) ساخته شده باشد؟
منظور از بكّه چيست؟
«بكه» در اصل از ماده «بكّ» (بر وزن فك) به معنى ازدحام و اجتماع است، و اين كه به خانه كعبه، يا زمينى كه خانه كعبه در آن ساخته شده است، بكّه گفته اند، به خاطر ازدحام و اجتماع مردم در آنجا است و بعيد نيست كه اين اسم از آغاز روى آن نبوده و پس از رسميت يافتن براى عبادت روى آن گذاشته شده باشد.در روايتى از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه مكّه نام مجموع شهر است و بكّه نام محلى است كه خانه كعبه در آنجا بنا شده است.بعضى از مفسران نيز احتمال داده اند كه بكّه همان مكّه بوده باشد كه «م» در آن تبديل به «ب» شده است نظير لازم و لازب كه هر دو در لغت عرب به ـ يك معنى است.براى نامگذارى خانه كعبه و محل آن به بكّه وجه ديگرى نيز گفته اند و آن اينكه ماده مزبور به معنى از بين بردن نخوت و غرور آمده است و چون در اين مركز بزرگ، همه تبعيضات برچيده مى شود و گردنكشان و مغروران همانند مردم عادى بايد به نيايش برخيزند و غرور آنها به اين وسيله درهم شكسته مى شود، به آن بكّه گفته شده است.
توسعه مسجدالحرام
از زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) به بعد هر قدر مسلمانان فزونى مى يافتند و طبعاً زايران خانه خدا بيشتر مى شدند، مسجدالحرام از طرف خلفاى وقت توسعه داده مى شد.در تفسير عياشى نقل شده كه در زمان منصور خليفه عباسى، بر اثر كثرت حجاجمى خواستند مسجدالحرام را بار ديگر توسعه دهند، منصور مردمى را كه در اطراف مسجد خانه داشتند طلبيد، تا خانه آنها را خريدارى كند، ولى آنها به هيچ قيمتى حاضر به فروش نشدند، منصور دربن بست سختى قرار گرفته بود (زيرا از يك طرف نمى خواست با اعمال زور، خانه هاى آنها را خراب كند چون انعكاس خوبى نداشت و از طرف ديگر آنها هم حاضر به واگذارى خانه خود نبودند) در اين باره از امام صادق(عليه السلام) سؤال كرد، امام(عليه السلام) فرمود:«غمناك مباش در اين باره دليل روشنى است كه مى توانى با آن استدلال كنى» پرسيد كدام دليل؟ فرمود: «به كتاب خدا»، پرسيد به كجاى كلام الهى؟ فرمود: به اين آيه: { إِنَّ أَوَّلَ بَيْت وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً... ; زيرا خداوند مى گويد: «نخستين خانه اى كه براى مردمان ساخته شد، خانه كعبه بود، بنابر اين اگر آنها پيش از بناى كعبه خانه ساخته بودند اطراف خانه كعبه مال آنها بود، ولى اگر خانه كعبه مقدم بوده، اين حريم (تا آنجا كه مورد نياز زايران خانه خداست) متعلق به كعبه است»!منصور دستور داد آنها را حاضر ساختند و به همين سخن در برابر آنها استدلال كرد، آنها در پاسخ فرو ماندند و گفتند: هر طور مايل باشى موافق خواهيم بود.باز در همان تفسير نقل شده كه نظير اين حادثه در زمان مهدى عباسى تكرار شد، مهدى از فقهاى وقت سؤال كرد، همه گفتند: اگر مالكان خانه ها راضى نباشند، ملك غصبى را نمى توان داخل مسجدالحرام كرد، على بن يقطين اجازه خواست تا اين مسأله را از موسى بن جعفر(عليه السلام)سؤال كند، مهدى به والى مدينه نوشت تا حل اين مشكل را از امام موسى بن جعفر(عليه السلام) بخواهد. حضرت فرمود: «بنويس، بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ». اگر خانه كعبه اول بنا شده و مردم سپس در كنار آن فرود آمده اند، فضاى اطراف آن متعلق به خانه كعبه است و اگر سكونت مردم در آنجا مقدم بر خانه كعبه بوده آنها سزاوارترند».چون پاسخ به مهدى عباسى رسيد، به قدرى خوشحال شد كه نامه را گرفت و بوسيد، سپس دستور داد خانه ها را خراب كردند، صاحبان خانه به خدمت امام موسى بن جعفر(عليه السلام) رفتند و تقاضا كردند نامه اى در اين باب به مهدى بنويسد تا قيمت خانه هاى آنها را رد كند، حضرت در نامه نوشت: «چيزى به آنان عطا كن» او هم آنها را راضى كرد.اين دو روايت استدلال لطيفى در بر دارد كه با موازين متداول حقوقى نيز كاملا قابل تطبيق است و آن اينكه معبدى همچون خانه كعبه به هنگامى كه در زمين بكرى
ساخته شود، تا شعاع احتياجات خود نسبت به آن زمين اولويت دارد، البته تا آن روز كه اين احتياج جنبه ضرورت پيدا نكرده، ديگران هم مى توانند از حريم آن استفاده كنند، اما آن روز كه نياز مبرم پيدا شد، از حق اولويت نخستين مى توان استفاده كرد.امتيازات خانه كعبه:در اين دو آيه براى كعبه علاوه بر امتياز نخستين پرستش گاه بودن، چهار امتياز ديگر ذكر شده است:1ـ مباركا
مبارك به معنى پر بركت و پر فايده است و كعبه از اين جهت مبارك است كه هم از نظر معنوى و هم از نظر مادى در يكى از پربركت ترين سرزمين هاى جهان است. بركات معنوى اين سرزمين و جذبه هاى الهى و تحرك و جنبش و وحدتى كه در پرتو آن مخصوصا در مراسم حج به وجود مى آيد بر هيچكس پوشيده نيست و اگر تنها به جنبه هاى صورى مراسم حج اكتفا نشود و روح و فلسفه آن زنده گردد، آنگاه بركت واقعى آن آشكارتر خواهد بود.از نظر مادى با اينكه سرزمين خشك و بى آب و علفى است و به هيچ وجه از نظر طبيعى مناسب شرايط زندگى نيست، اين شهر در طول تاريخ همواره يكى از شهرهاى آباد و پر تحرك و يك مركز آماده براى زندگى و حتى تجارت بوده است.2ـ هدى للعالمين
كعبه، مايه هدايت جهانيان است و مردم از نقاط دور و نزديك، صفحات خشكى و دريا را زير پا مى گذارند و به اين عبادتگاه بزرگ جلب مى شوند و در مراسم با شكوه حج كه از زمان ابراهيم(عليه السلام)همچنان رايج بوده شركت مى كنند، حتى عرب جاهلى نيز كعبه را گرامى مى داشت و مراسم حج را به عنوان اينكه آيين ابراهيم(عليه السلام) است، با اينكه با خرافات آميخته شده بود انجام مى داد و در پرتو همان مراسم ناقص خود تا حدود زيادى از كارهاى نادرست خود موقتا دست برمى داشت و به اين ترتيب همگان حتى بت پرستان از
هدايت اين خانه بزرگ بهره مند مى شدند، جاذبه معنوى اين سرزمين و اين خانه مقدسچنان است كه همه را بى اختيار تحت تأثير خود قرار مى دهد.3ـ فيه آيات بينات مقام ابراهيم
ابراهيم(عليه السلام) بعد از بناى خانه كعبه، امنيت شهر مكه را از خداوند درخواست نمود و گفت: { ...رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً ;(4) «خداوندا! اين سرزمين را سرزمين امن و امانى قرار
[1ـ هريك از جوانب چهارگانه كعبه را ركن مى نامند.2ـ «حطيم» به فاصله ميان حجرالاسود و درب خانه كعبه گفته مى شود. به اين جهت به آن حطيم مى گويند كه ازدحام در آن جا بسيار شديد است و محل توبه آدم است.3ـ «حجر اسماعيل» محل خاصى است كه به صورت يك قوس در ضلع شمال غربى كعبه ساخته شده.هر كدام تاريخ مجسمى از قرون و اعصار گذشته و روشنگر خاطره هاى عظيم و جاويدان است، از ديگر نشانه ها است.از ميان اين نشانه هاى روشن، مقام ابراهيم(عليه السلام) به خصوص ذكر شده; زيرا محلى است كه در آن ابراهيم(عليه السلام)ايستاد، به خاطر بناى كعبه و يا به خاطر انجام مراسم حج و يا براى دعوت عمومى مردم براى انجام اين مراسم بزرگ و در هر حال از مهمترين آيات مزبور است و خاطرات بى نظيرى از فداكارى ها، اخلاص ها، و اجتماع ها را زنده مى كند.در اين كه منظور از مقام ابراهيم(عليه السلام) خصوص آن نقطه اى است كه هم اكنون سنگ مخصوصى كه اثر پاى ابراهيم(عليه السلام)بر آن نمايان است در آنجا است، يا منظور از آن تمام حرم مكه و يا تمام مواقف حج است، در ميان مفسران گفتگو است، ولى در روايتى كه از امام صادق(عليه السلام) در كتاب كافى نقل شده، اشاره به همان احتمال اول شده است.4ـ و من دخله كان آمنا
4 . ابراهيم : 35
]
بده» خداوند دعاى ابراهيم(عليه السلام) را اجابت كرد و آن را يك مركز امن قرار داد كه هم مايه آرامش روح و امنيت اجتماع مردمى است كه به آن مى آيند و از آن الهام مى گيرند و هم از نظر قوانين مذهبى، امنيت آن آنچنان محترم شمرده شده كه هرگونه جنگ و مبارزه در آن ممنوع است.مخصوصا در اسلام، كعبه به عنوان يك مأمن و پناهگاه شناخته شده و حتى حيوانات اين سرزمين از هر نظر بايد در امنيت باشند و كسى مزاحم آنها نشود، افراد انسانى كه به آن پناه مى برند نيز در امان هستند حتى اگر قاتل و جانى باشند نمى توان متعرض آنها شد، ولى براى اينكه اين احترام خاص خانه كعبه مورد سوء استفاده قرار نگيرد و حق مظلومان پايمال نگردد، اگر افراد جنايتكار و مجرمى به آن پناهنده شوند، دستور داده شده آنها را از نظر آب و غذا در مضيقه قرار دهند، تا مجبور گردند آنجا را ترك گويند و آنها را به كيفر برسانند(1).
[1ـ تفسير نمونه، ج3، ص16
]