فلسفه و اسرار عميق حج! - حج و حرمین شریفین در تفسیر نمونه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حج و حرمین شریفین در تفسیر نمونه - نسخه متنی

ب‍ا م‍ق‍دم‍ه‌ ناصر م‍ک‍ارم‌ ش‍ی‍رازی‌؛ ب‍ه‌ ک‍وش‍ش‌: ع‍ل‍ی‌ ق‍اض‍ی ‌ع‍س‍ک‍ر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

11ـ يا اينكه شاهد پيامبر(صلى الله عليه وآله) و مشهود امير مؤمنان على(عليه السلام) است.

البته تناسب اين آيه با آيات قبل ايجاب مى كند كه اشاره به شهود روز قيامت باشد، اعم از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) يا ساير پيامبران نسبت به امت هاى خود، و ملائكه و فرشتگان و اعضاى پيكر آدمى و شب و روز، و مانند آنها، و مشهود انسانها يا اعمال آنها است.

و به اين ترتيب بسيارى از تفاسير فوق درهم ادغام مى شود و در يك مجموعه با يك مفهوم وسيع خلاصه مى گردد.

ولى تفسيرهايى مانند روز جمعه و روز عرفه و روز عيد از اين معنى جدا است، هر چند آنها نيز از شهود روز محشر و گواهان اعمال انسانها هستند، بلكه هر يك از اين ايام پر اجتماع خود صحنه اى از رستاخيز در اين دنيا محسوب مى شود.

با توجه به اين بيان روشن مى شود كه ميان تفاسير فوق تضادى وجود ندارد، و ممكن است در مفهوم گسترده شاهد و مشهود جمع باشد، و اين از نشانه هاى عظمت قرآن است كه مفاهيمى چنان گسترده دارد كه تفسيرهاى زيادى را در خود جاى مى دهد، چرا كه شاهد هرگونه گواه را شامل مى شود، و مشهود هر چيزى را كه بر آن گواهى مى دهند، و اينكه هر دو به صورت نكره ذكر شده است اشاره به عظمت اين شاهد و مشهود است كه در تمام تفسيرهاى بالا به خوبى منعكس مى باشد.

4ـ «برائت از مشركان در حج»
بَراءَةٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ(1)

فَسِيحُوا فِي اْلأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُر وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللهِ وَ أَنَّ اللهَ مُخْزِي الْكافِرِينَ(2)

1ـ اين اعلام بيزارى خدا و پيامبر او به كسانى از مشركان است كه با آنها عهد بسته ايد.

2ـ با اين حال چهار ماه (مهلت داريد كه) در زمين (آزادانه) سير كنيد (و هر جا مى خواهيد برويد و بينديشيد) و بدانيد شما نمى توانيد خدا را ناتوان سازيد (و از قدرت او فرار كنيد و نيز بدانيد) خداوند خوار كننده كافران است.

پيمان هاى مشركان الغا مى شود
در محيط دعوت اسلام گروههاى مختلفى وجود داشتند، كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) با هر يك از آنها طبق موضع گيريهاى شان رفتار مى كرد: گروهى با پيامبر(صلى الله عليه وآله) هيچ گونه پيمانى نداشتند، و پيامبر(صلى الله عليه وآله) در مقابل آنها نيز هيچ گونه تعهدى نداشت.

گروههاى ديگرى در حديبيه و مانند آن پيمان ترك مخاصمه با رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بسته بودند، اين پيمان ها بعضى داراى مدت معين بود، و بعضى مدتى نداشت.

در اين ميان بعضى از طوائفى كه با پيامبر(صلى الله عليه وآله) پيمان بسته بودند، يك جانبه و بدون هيچ مجوزى پيمانشان را به خاطر همكارى آشكار با دشمنان اسلام شكستند، و يا درصدد از ميان بردن رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بر آمدند، همانند يهود بنى نضير و بنى قريظه، پيامبر(صلى الله عليه وآله)هم در مقابل آنها شدت عمل به خرج داد، و همه را از مدينه طرد كرد، ولى قسمتى از پيمان ها هنوز به قوت خود باقى بود، اعم از پيمان هاى مدت دار و بدون مدت.

آيه اول مورد بحث به تمام مشركان (بت پرستان) اعلام مى كند كه: هرگونه پيمانى با مسلمانان داشته اند، لغو خواهد شد، و مى گويد اين اعلام برائت و بيزارى خداوند و پيامبرش از مشركانى كه با آنها عهد بسته ايد، ميباشد.

{ بَراءَةٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ .

سپس براى آنها يك مهلت چهارماهه قائل مى شود، كه در اين مدت بيانديشند، و وضع خود را روشن سازند، و پس از انقضاى چهار ماه يا بايد دست از آيين بت پرستى بكشند و يا آماده پيكار گردند، و مى گويد: «چهار ماه در زمين آزادانه به هر كجا مى خواهيد برويد (ولى بعد از چهار ماه وضع دگرگون خواهد شد) »; { ...فَسِيحُوا فِي اْلأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُر... . «اما بدانيد كه شما نمى توانيد خداوند را ناتوان سازيد، و از قلمرو قدرت او بيرون رويد»; { ...وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللهِ... .

و نيز بدانيد كه «خداوند كافران مشرك و بت پرست را سرانجام خوار و رسوا خواهد ساخت»; { ...وَ أَنَّ اللهَ مُخْزِي الْكافِرِينَ .

در اينجا به دو نكته بايد توجه كرد.

1ـ آيا الغاى يكجانبه پيمان صحيح است؟
مى دانيم در اسلام مخصوصا اهميت فوق العاده اى به مسأله وفاى به عهد و پاى بند بودن به پيمان ها ـ حتى در برابر كافران و دشمنان ـ داده شده است، با اين حال اين سؤال پيش مى آيد كه چگونه قرآن دستور مى دهد پيمان مشركان يك جانبه لغو گردد؟ پاسخ اين سؤال با توجه به امور زير روشن مى شود.

اولاً: به طوريكه در آيه 7 و 8 همين سوره (چند آيه بعد) تصريح شده، اين لغو پيمان بدون مقدمه نبوده است، بلكه از آنها قرائن و نشانه هايى بر نقض پيمان آشكار شده بود، و آنها آماده بودند در صورت توانايى بدون كمترين اعتنا به پيمان هايى كه با مسلمانها دارند، ضربه كارى را بر آنها وارد سازند.

اين كاملا منطقى است كه اگر انسان ببيند، دشمن خود را آماده براى شكستن پيمان مى كند و علائم و قرائن آن در اعمال او به قدر كافى به چشم مى خورد، پيش از آنكه غافلگير شود اعلام لغو پيمان كرده و در برابر او به پا خيزد.

ثانياً: در پيمان هايى كه به خاطر شرايط خاص بر قوم و ملتى تحميل مى شود، و آنها خود را ناگزير از پذيرش آن مى بينند، چه مانعى دارد كه پس از قدرت و توانايى اين گونه پيمان ها را به طور يك جانبه لغو كنند.

آيين بت پرستى نه يك مذهب بود و نه يك مكتب عاقلانه، بلكه يك روش خرافى و موهوم و خطرناك بود، كه مى بايست سرانجام از جامعه انسانى برچيده شود، و اگر قدرت و قوت بت پرستان در جزيره عرب به قدرى در آغاز كار زياد بود، كه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) مجبور شد تن به صلح و پيمان با آنها در دهد، دليل اين نخواهد بود كه به هنگام كسب نيرو و قدرت به چنين پيمان تحميلى كه بر خلاف منطق و عقل و درايت است، وفادار بماند، اين درست به آن مى ماند
كه يك مصلح بزرگ در ميان گاو پرستان بعضى از كشورها ظهور كند، و براى برچيدن اين برنامه دست به كار تبليغات وسيع بزند، و به هنگامى كه تحت فشار قرار گيرد، به ناچار با آنها پيمان ترك مخاصمه ببندد، ولى به هنگامى كه پيروان كافى پيدا كرد، قيام كند و براى جاروب كردن اين افكار پوسيده دست به كار شود، و پيمان خود را با آنها ملغى شده اعلام نمايد.

لذا مى بينيم اين حكم مخصوص مشركان بوده و اهل كتاب و ساير اقوامى كه در اطراف جزيره عربستان وجود داشتند، و به نوعى با پيامبر(صلى الله عليه وآله) پيمان بسته بودند، پيمانشان تا پايان عمر پيامبر(صلى الله عليه وآله) محترم شمرده شد.

به علاوه مى بينيم لغو پيمان مشركان به شكل غافلگيرانه صورت نگرفت، بلكه چهار ماه به آنها مهلت داده شد، و در مركز اجتماع عمومى حجاز; يعنى روز عيد قربان در كنار خانه كعبه اين موضوع به آگاهى همه رسانده شد، تا فرصت كافى براى فكر و انديشه بيشتر پيدا كنند، شايد دست از اين آيين خرافى كه مايه عقب ماندگى و پراكندگى و جهل و خباثت است، بردارند، خداوند هرگز راضى نشد آنها را غافلگير سازد و مجال تفكر را از آنها سلب كند حتى اگر آماده پذيرش اسلام نشوند
مجال كافى براى تهيه نيرو بمنظور دفاع از خود داشته باشند تا در يك جنگ غير عادلانه درگير نشوند! اگر پيامبر(صلى الله عليه وآله)نظر تربيتى و رعايت اصول انسانى نداشت هرگز نبايد با دادن مهلت چهارماهه دشمن را از خواب بيدار كند و مجال كافى براى تهيه نيرو و آمادگى جنگى به او بدهد بلكه بايد در يك روز معين پس از الغاى يك جانبه پيمان، بدون مقدمه، به آنها حمله كند و بساط آنان را برچيند.

بهمين دليل مى بينيم بسيارى از بت پرستان از اين مهلت چهارماهه استفاده كردند و با مطالعه بيشتر در تعليمات اسلام به آغوش آن باز گشتند.

2ـ اين چهار ماه از كى شروع شد؟
در پاسخ اين سؤال بين مفسران گفتگو است اما آنچه از ظاهر آيات فوق بر مى آيد اين است كه شروع آن از زمانى بود كه اين اعلاميه براى عموم خوانده شد و مى دانيم كه روز خواندن آن روز عيد قربان، دهم ماه ذالحجه، بود، بنابر اين پايان آن روز دهم ماه ربيع الاول از سال بعد محسوب مى شد. حديثى كه از امام صادق(عليه السلام) نقل شده نيز اين مطلب را تأييد مى كند.

وَ أَذانٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ اْلأَكْبَرِ أَنَّ اللهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللهِ وَ بَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذاب أَلِيم(3)

إِلاَّ الَّذِينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً وَ لَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَداً فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ(4)

3ـ و اين اعلامى است از ناحيه خدا و پيامبرش به (عموم) مردم در روز حج اكبر (روز عيد قربان) كه خداوند و پيامبر او از مشركان بيزارند، با اين حال اگر توبه كنيد به نفع شما است و اگر سرپيچى نماييد بدانيد شما نمى توانيد خدا را ناتوان سازيد (و از قلمرو قدرتش خارج شويد) و كافران را به مجازات دردناك بشارت ده.

4ـ مگر كسانى از مشركان كه با آنها عهد بستيد و چيزى از آن فروگذار نكردند و احدى را بر ضد شما تقويت ننمودند، پيمان آنها را تا پايان مدتشان محترم بشمريد; زيرا خداوند پرهيزكاران را دوست دارد.

آنها كه پيمانشان محترم است
در اين آيات بار ديگر موضوع الغاى پيمان هاى مشركان با تأكيد بيشترى عنوان شده است و حتى تاريخ اعلام آنرا تعيين مى كند و مى گويد: «اين اعلامى است از طرف خدا و پيامبرش به عموم مردم در روز حج اكبر كه خداوند و فرستاده او از مشركان بيزارند»; { وَ أَذانٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ اْلأَكْبَرِ أَنَّ اللهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَ رَسُولُهُ... در حقيقت خداوند مى خواهد با اين اعلام عمومى در سرزمين مكه وآنهم درآن روزبزرگ راههاى بهانه جويى دشمن را ببندد و زبان بدگويان و مفسده جويان را قطع كند، تا نگويند ما را غافلگير ساختند و ناجوانمردانه به ما حمله كردند.

قابل توجه اينكه تعبير الى الناس بجاى الى المشركين نشان مى دهد كه لازم بوده است به همه مردمى كه در آن روز در مكه حاضر مى شوند اين پيام ابلاغ شود تا غير مشركان نيز گواه بر اين موضوع باشند.

سپس روى سخن را به خود مشركان كرده و از طريق تشويق و تهديد براى هدايت آنها كوشش مى كند، نخست مى گويد: «اگر توبه كنيد و به سوى خدا باز گرديد و دست از آيين بت پرستى برداريد به نفع شما است»; { ...فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ... .

يعنى قبول آيين توحيد به نفع شما و جامعه شما و دنيا و آخرت خودتان است و اگر نيك بينديشيد همه نابسامانى هايتان در پرتو آن، سامان مى يابد، نه اينكه سودى براى خدا و پيامبر در بر داشته باشد.

بعد به مخالفان متعصب و لجوج هشدار مى دهد كه «اگر از اين فرمان كه ضامن سعادت خودتان است سرپيچى كنيد بدانيد هرگز نمى توانيد خداوند را ناتوان سازيد و از قلمرو قدرت او بيرون رويد»; { ...وَ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللهِ... .

و در پايان اين آيه به كسانى كه با سرسختى مقاومت مى كنند اعلام خطر مى نمايد و مى گويد: «كافران بت پرست را به عذاب دردناك بشارت ده»; { ...وَ بَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُوا بِعَذاب أَلِيم .

همانگونه كه سابقاً هم اشاره كرديم اين الغاى يك جانبه پيمان هاى مشركان مخصوص كسانى بود كه نشانه هايى بر آمادگى براى پيمان شكنى از آنها ظاهر شده بود، لذا در آيه بعد يك گروه را استثنا كرده، مى گويد: «مگر آن دسته از مشركين كه با آنها پيمان بسته ايد و هيچگاه بر خلاف شرائط پيمان گام برنداشتند و كم و كسرى در آن ايجاد نكردند، و نه احدى را بر ضد شما تقويت نمودند»; { إِلاَّ الَّذِينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئاً وَ لَمْ يُظاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَداً... .

«در مورد اين گروه تا پايان مدت بعهد و پيمانشان وفادار باشيد»; { ...فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلى مُدَّتِهِمْ... .

زيرا «خداوند پرهيزكاران و آنها را كه از هرگونه پيمان شكنى و و تجاوز اجتناب مى كنند دوست مى دارد»; { ...إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ .

در اينجا به چند نكته بايد توجه كرد.

1ـ حج اكبر كدام است؟
در ميان مفسران درباره منظور از روز حج اكبر گفتگو است، اما آنچه از بسيارى از روايات كه از طرق اهل بيت و اهل سنت نقل شده، استفاده مى شود اين است كه منظور از آن روز دهم ذى الحجه، روز عيد قربان، و به تعبير ديگر يوم النحر مى باشد.

پايان يافتن مدت چهار ماه تا روز دهم ماه ربيع الثانى طبق آنچه در منابع اسلامى آمده، دليل ديگر بر اين موضوع است، به علاوه در روز عيد قربان در واقع قسمت اصلى اعمال حج پايان مى يابد و از اينرو، روز حج مى توان به آن اطلاق كرد.

و اما اينكه چرا آن را اكبر گفته اند به خاطر آن است كه در آن سال همه گروهها اعم از مسلمانان و بت پرستان (طبق سنتى كه از قديم داشتند) در مراسم حج شركت كرده بودند ولى اين كار در سالهاى بعد به كلى موقوف شد.

علاوه بر تفسير فوق كه در روايات اسلامى نيز آمده، و تفسير ديگرى نيز وجود دارد، و آن اينكه منظور از آن مراسم حج است، در مقابل مراسم عمره كه حج اصغر ناميده مى شود.

اين تفسير نيز در پاره اى از روايات آمده است، و هيچ مانعى ندارد كه هر دو علت توأما سبب اين نامگذارى شده باشد.

2ـ مواد چهارگانه اى كه در آن روز اعلام شد
گرچه قرآن اعلام بيزارى و برائت خدا را از مشركان به صورت سر بسته بيان كرده است، اما از روايات اسلامى استفاده مى شود كه على(عليه السلام) مأمور بود چهار موضوع را به مردم ابلاغ كند:

1ـ الغاى پيمان مشركان.

2ـ عدم حق شركت آنها در مراسم حج در سال آينده.

3ـ ممنوع بودن طواف افراد عريان و برهنه كه تا آن زمان در ميان مشركان رايج بود.

4ـ ممنوع بودن ورود مشركان در خانه خدا.

در تفسير مجمع البيان از امام باقر(عليه السلام)نقل شده كه على(عليه السلام) در مراسم حج آن سال خطبه اى خواند و فرمود: «لا يَطُوفَنَّ بِالْبَيْتِ عُرْيَانٌ وَ لا يَحُجَّنَّ الْبَيْتَ مُشْرِكٌ وَ مَنْ كانَتْ لَهُ مُدَّةٌ فَهُوَ إِلى مُدَّتِهِ وَ مَنْ لَمْ تَكُنْ لَهُ مُدَّةٌ فَمُدَّتُهُ أَرْبَعزةَ أَشْهُر»;(252) «از اين پس هيچ برهنه اى نبايد طواف خانه خدا بيايد، و هيچ بت پرستى حق شركت در مراسم حج ندارد، و آنهايى كه پيمانشان با پيامبر(صلى الله عليه وآله) مدت دارد تا پايان مدت محترم است، و آنها كه پيمانشان مدت ندارد، مدتش چهار ماه خواهد بود.»
در بعضى از روايات ديگر اشاره به موضوع چهارم يعنى عدم دخول بت پرستان در خانه كعبه شده است.

3ـ چه كسانى پيمان مدت دار داشتند؟
از گفتار مورخان و بعضى مفسران چنين استفاده مى شود كه آنها گروهى از طايفه بنى كنانة و بنى ضمرة بودند كه نه ماه از مدت پيمان ترك مخاصمه آنها باقى مانده بود، و چون به مواد پيمان وفادار مانده بودند و در تقويت دشمنان اسلام شركت نداشتند، پيامبر(صلى الله عليه وآله) تا پايان مدت نسبت به پيمانشان وفادار ماند.

بعضى ديگر طايفه اى از بنى خزاعة را جزو اين گروه كه پيمانشان مدت داشت، دانسته اند.

اسرار حج


فلسفه و اسرار عميق حج!

مراسم پرشكوه حج ـ همچون عبادات ديگر ـ داراى بركات و آثار فراوانى در فرد و جامعه اسلامى است كه اگر طبق برنامه صحيح انجام پذيرد و از آن بهره بردارى درستى شود، مى تواند هر سال منشا تحول تازه اى در جوامع اسلامى شود.

اين مناسك بزرگ در حقيقت داراى چهار بعد است كه هر يك از ديگرى ريشه دارتر و پر سودتر است:

1ـ بعد اخلاقى حج
مهمترين فلسفه حج، همان دگرگونى اخلاقى است كه در انسان ها به وجود مى آورد، مراسم احرام انسان را به كلى از تعينات مادى و امتيازات ظاهرى و لباس هاى رنگارنگ و زر و زيور بيرون مى برد و با تحريم لذايذ و پرداختن به خودسازى كه از وظايف محرم است، او را از جهان ماده جدا كرده و در عالمى از نور و روحانيت و صفا فرو مى برد و آنها را كه در حال عادى بار سنگين امتيازات موهوم و درجه ها و مدال ها را بر دوش خود احساس مى كنند، يك مرتبه سبك بار و راحت و آسوده مى كند.

سپس مراسم ديگر حج يكى پس از ديگرى انجام مى گيرد، مراسمى كه علاقه هاى معنوى انسان را لحظه به لحظه با خدايش محكم تر و رابطه او را نزديك تر و قوى تر مى سازد، او را از گذشته تاريك و گناه آلودش بريده و به آينده اى روشن و پر از صفا و نور پيوند مى دهد.

مخصوصا توجه به اين حقيقت كه مراسم حج، در هر قدم ياد آور خاطرات ابراهيم بت شكن(عليه السلام) و اسماعيل ذبيح الله و مادرش هاجر است و مجاهدت ها و گذشت ها و ايثارگرى آنها را لحظه به لحظه در برابر چشمان انسان مجسم مى كند و نيز توجه به اينكه سرزمين مكه عموما و مسجدالحرام و خانه كعبه و محل طواف خصوصاً ياد آور خاطرات پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و پيشوايان بزرگ و مجاهدت هاى مسلمانان صدر اول است، اين انقلاب اخلاقى عميق تر مى شود، به گونه اى كه در هر گوشه اى از مسجدالحرام و سرزمين مكه، انسان چهره پيامبر (صلى الله عليه وآله) و على(عليه السلام)و ساير پيشوايان بزرگ را مى بيند و صداى آواى حماسه هاى آنها را مى شنود.

آرى، اينها همه دست به دست هم مى دهند و زمينه يك انقلاب اخلاقى را در دل هاى آماده فراهم مى سازند، به گونه اى توصيف ناشدنى ورق زندگانى انسان را بر مى گردانند و صفحه نوينى در حيات او آغاز مى كنند.

بى جهت نيست كه در روايات اسلامى مى خوانيم: كسى كه حج را به طور كامل انجام دهد «يَخْرُجُ مِنْ ذُنُوبِهِ كَهَيْئَةِ يَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ»;(254) «از گناهان خود بيرون مى آيد همانند روزى كه از مادر متولد شده است».

/ 96