آخرين سخن درباره حج - حج و حرمین شریفین در تفسیر نمونه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حج و حرمین شریفین در تفسیر نمونه - نسخه متنی

ب‍ا م‍ق‍دم‍ه‌ ناصر م‍ک‍ارم‌ ش‍ی‍رازی‌؛ ب‍ه‌ ک‍وش‍ش‌: ع‍ل‍ی‌ ق‍اض‍ی ‌ع‍س‍ک‍ر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عظمت و بزرگى در پرتو ارتباط با خدا است نه مباهات به ارتباط موهوم به نياكان. منظور از اين تعبير اين نيست كه هم نياكان را ذكر كنيد و هم خدا را، بلكه اشاره اى است بهاين واقعيت كه اگر آنها به خاطر پاره اى از مواهب لايق يادآورى هستند، پس چرا به سراغ خداوند نمى رويد كه تمام عالم هستى و تمام نعمت هاى جهان از ناحيه اوست؟ منبع جميع كمالات و صاحب صفات جلال و جمال و ولى نعمت همگان است.

در اينكه منظور از ذكر خدا در اينجا چيست؟ اقوال زيادى در ميان مفسران ديده مى شود، ولى ظاهر اين است كه تمام اذكار الهى را بعد از مراسم شامل مى شود. در واقع بايد خداوند را بر تمام نعمت هايش مخصوصا نعمت ايمان و هدايت به اين مراسم بزرگ شكر گويند و آثار تربيتى حج را با ياد الهى تكامل بخشند.

در اينجا قرآن مردم را به دو گروه تقسيم مى كند، مى فرمايد: «گروهى از مردم مى گويند خداوندا! در دنيا به ما (نيكى) عطا فرما ولى در آخرت بهره اى ندارند»; { فَمِنَ النّاسِ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا وَ ما لَهُ فِي الاْخِرَةِ مِنْ خَلاق... .

گروهى ديگر مى گويند: پروردگارا! به ما در دنيا (نيكى) عطا كن و در آخرت (نيكى) مرحمت فرما و ما را از عذاب آتش نگاهدار»; { وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ .

در حقيقت اين قسمت از آيات اشاره به خواسته هاى مردم و اهداف آنها در اين عبادت بزرگ است. بعضى جز به مواهب مادى دنيا نظر ندارند و چيزى غير از آن از خدا نمى خواهند، بديهى است آنها در آخرت از همه چيز بى بهره اند.

ولى گروهى هم مواهب مادى دنيا را مى خواهند و هم مواهب معنوى را، بلكه زندگى دنيا را نيز به عنوان مقدمه تكامل معنوى مى طلبند و اين است منطق اسلام كه هم نظر به جسم و ماده دارد و هم جان و معنا و اولى را زمينه ساز دومى مى شمرد و هرگز با انسان هاى يك بعدى; يعنى آنها كه در ماديات غوطهورند و براى آن اصالت قائلند، يا كسانى كه به كلى از زندگانى دنيا بيگانه اند سازگار نيست.

در اين كه منظور از حسنة در اين آيه چيست؟ تفسيرهاى مختلفى براى آن ذكر كرده اند، در روايتى از امام صادق(عليه السلام) به معنى وسعت رزق و حسن خلق در دنيا و خشنودى خدا و بهشت در آخرت تفسير شده است; «وَ السَّعَةُ فِي الرِّزْقِ وَ الْمَعَاشِ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ فِي الدُّنْيَا وَ رِضْوَانُ اللَّهِ وَ الْجَنَّةُ فِي اْلآخِرَةِ».

بعضى از مفسران آن را به معنى علم و عبادت در دنيا و بهشت در آخرت، يا مال در دنيا و بهشت در آخرت، يا همسر خوب و صالح در دنيا و بهشت در آخرت دانسته اند.

در حديثى نيز از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) آمده است: «مَنْ أُوتِىَ قَلْباً شاكِراً وَ زَوْجَةً صالِحَةً تَعِينَهُ عَلى أَمْرِ دُنْياهُ وَ آخِرَتِهِ فَقَدْ أُوتِيَ فِي الدُّنْيا حَسَنَةً وَ فِي الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَ وَقْيُ عَذابِ النّارِ»; «كسى كه خدا به او قلبى شاكر، زبانى مشغول به ذكر حق و همسرى با ايمان كه او را در امور دنيا و آخرت يارى كند ببخشد، نيكى دنيا و آخرت را به او داده و از عذاب آتش باز داشته شده.»
بديهى است حسنه به معنى هرگونه خير و خوبى است و مفهومى وسيع و گسترده دارد كه تمام مواهب مادى و معنوى را شامل مى شود. بنابر اين آنچه در روايات فوق يا كلمات مفسران آمده است، بيان مصداق هاى روشن آن است. و مفهوم آيه را محدود نمى كند و اينكه بعضى از مفسران تصور كرده اند حسنه چون در آيه به صورت مفرد نكره است،
هرگونه نيكى را شامل نمى شود و لذا در تعيين مصداق آن در ميان مفسران گفتگو است،(237) اشتباهى بيش نيست; زيرا گاه مى شود كه مفرد نكره نيز معنى جنس مى بخشد و مورد آيه ظاهراً از اين قبيل است و به گفته بعضى از مفسران، افراد با ايمان اصل حسنه را از خدا مى خواهند، بدون اينكه نوعى از آن را انتخاب كنند و همه را واگذار به مشيت و اراده و انعام الهى مى نمايند.

در آخرين آيه، اشاره به گروه دوم كرده (همان گروهى كه حسنه دنيا و آخرت را از خدا مى طلبند) مى فرمايد: «آنها نصيب و بهره اى از كسب خود دارند و خداوند سريع الحساب است»; { أُولئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمّا كَسَبُوا وَ اللهُ سَرِيعُ الْحِسابِ .

در حقيقت اين آيه نقطه مقابل جمله اى است كه در آيات قبل درباره گروه اول آمد كه مى فرمايد: { ...وَ ما لَهُ فِي الاْخِرَةِ مِنْ خَلاق ; «آنها نصيبى در آخرت ندارند.»
بعضى نيز احتمال داده اند كه به هر دو گروه بازگردد، گروه اول بهره اى از متاع دنيا مى برند و گروه دوم خير دنيا و آخرت نصيبشان مى شود. شبيه آنچه در آيات 18 تا 20 سوره اسراء آمده است كه مى فرمايد: آن كس كه تنها زندگى زودگذر دنيا را مى طلبد، آن مقدار را كه بخواهيم و به هر كس اراده كنيم به او مى دهيم، سپس دوزخ را براى او قرار خواهيم داد... و آن كس كه سراى آخرت را طلب كند و سعى و كوشش خود را براى آن انجام دهد، در حالى كه ايمان داشته باشد، سعى و تلاش او پاداش داده خواهد شد و هر يك از اين دو از عطاى پروردگارت بهره و كمك مى گيرد. ولى تفسير اول با آيات مورد بحث هماهنگ تر است.

تعبير به نصيب گرچه به صورت نكره آمده، ولى قراين گواهى مى دهد كه نكره در اينجا براى بيان عظمت است و تعبير به «مِمّا كَسَبُوا»; «به خاطر آنچه انجام دادند»، اشاره به كمى اين نصيب و بهره نيست; زيرا ممكن است من در اينجا ابتداييه باشد نه تبعيضى.

تعبير به كسب در جمله «مِمّا كَسَبُوا»، به گفته بسيارى از مفسران به معنى همين دعايى است كه درباره خير دنيا و آخرت مى كند و انتخاب اين تعبير ممكن است اشاره به نكته لطيفى باشد كه دعا كردن خود يكى از بهترين عبادات و اعمال است.

از بررسى ده ها آيه، در قرآن مجيد كه ماده كسب و مشتقاتش در آن به كار رفته به خوبى استفاده مى شود كه اين واژه در غير كارهاى جسمى ـ يعنى اعمال روحى و قلبى ـ نيز به كار مى رود، چنانكه در آيه 225 سوره بقره مى خوانيم: { وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما كَسَبَتْ قُلُوبُكُمْ ; «ولى خداوند به آنچه قلبهاى شما كسب كرده است، شما را مؤاخذه مى كند.»
بنابر اين جاى تعجب نيست كه دعا نوعى كسب و اكتساب باشد، بخصوص كه دعاى حقيقى تنها با زبان نيست، بلكه با قلب و با تمام وجود انسان است.

جمله { ...وَ اللهُ سَرِيعُ الْحِسابِ كه در آخرين آيه از آيات فوق آمده است، اشاره به اين است كه هم خداوند با سرعت به حساب بندگان مى رسد و هم پاداش ها و كيفرهايى را كه وعده داده بزودى به آنها مى دهد، همه اينها نقد است و سريع و نسيه و توأم با تاخير نيست.

در حديثى مى خوانيم: «خداوند حساب تمام خلايق را در يك چشم بر هم زدن رسيدگى مى كند»; «أَنّ اللهَ سُبْحانَهُ يُحاسِبُ الْخَلائِقَ كُلَّهُمْ فِي مِقْدارِ لَمْحِ الْبَصَرِ».

اين به خاطر آن است كه علم خداوند همانند مخلوقات نيست، كه محدوديت آن سبب شود مطلبى او را از مطلبى ديگر غافل سازد.

از اين گذشته محاسبه پروردگار، زمانى لازم ندارد; زيرا اعمال ما بر جسم و جان ما، بلكه بر موجودات اطراف ما ـ زمين و امواج هوا ـ و اشياء ديگر، اثر باقى مى گذارد و از اين نظر مى توان وجود انسان را تشبيه به انواع اتومبيل هايى كرد كه با داشتن دستگاه كيلومترشمار، هميشه ميزان كار كرد خود را در هر لحظه به طور روشن و مشخص نشان مى دهند، و ديگر نيازى به حساب و كتاب مسافت هايى را كه اتومبيل در طول عمرش پيموده است نيست(240).

آخرين سخن درباره حج

وَ اذْكُرُوا اللهَ فِي أَيّام مَعْدُودات فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقى وَ اتَّقُوا اللهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ(203)

203ـ و خدا را در روزهاى معينى ياد كنيد! (روزهاى 11 و 12 و 13 ماه ذى الحجه) و هر كس شتاب كند، و (ذكر خدا را) در دو روز انجام دهد، گناهى بر او نيست، و هر كه تاخير كند، (و سه روز انجام دهد نيز) گناهى بر او نيست، براى كسى كه تقوا پيشه كند و از خدا بپرهيزيد و بدانيد شما به سوى او محشور خواهيد شد!

اين آيه در حقيقت، آخرين آيه اى است كه در اين سوره درباره مراسم حج، سخن مى گويد و سنت هاى جاهلى را در رابطه با تفاخرهاى موهوم نسبت به نياكان و گذشتگان در هم مى شكند و به آنها توصيه مى كند كه (بعد از مراسم عيد) به ياد خدا باشند. مى فرمايد: خدا را در روزهاى معينى ياد كنيد { وَ اذْكُرُوا اللهَ فِي أَيّام مَعْدُودات .

با توجه به اينكه اين دستور، به قرينه آيات سابق مربوط به پايان مراسم حج است، ناظر به روزهاى يازده و دوازده و سيزده ماه خواهد بود كه در لسان روايات به عنوان ايام تشريق ناميده شده، چنانكه از نامش پيداست ايامى است روشنى بخش كه روح و جسمانسان را در پرتو اين مراسم، نورانى مى كند.

در آيه 28 سوره حج، دستور به ذكر نام خدا در ايام معلومات آمد و در اينجا در ايام معدودات، معروف اين است كه ايام معلومات به معنى ده روز آغاز ذى الحجه و ايام معدودات همان ايام تشريق است كه در بالا گفته شد، ولى بعضى از مفسران، احتمالاتى غير از اين داده اند كه شرح آن در ذيل آيه 28 سوره حج خواهد آمد.

در اينكه منظور از اين اذكار چيست؟ در احاديث اسلامى به اين صورت تعيين شده كه بعد از پانزده نماز كه آغازش نماز ظهر روز عيد قربان و پايانش نماز روز سيزدهم است، جمله هاى الهام بخش زير تكرار گردد: «اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ، لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ، اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى مَا هَدَانَا، اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى مَا رَزَقَنَا مِنْ بَهِيمَةِ الاَْْنْعَامِ».

سپس در دنبال اين دستور مى افزايد: «كسانى كه تعجيل كنند و (ذكر خدا را) در دو روز انجام دهند، گناهى بر آنان نيست، و كسانى كه تاخير كنند (و سه روز انجام دهند نيز) گناهى بر آنها نيست، براى كسانى كه تقوا پيشه كنند»; { ...فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ لِمَنِ اتَّقى .

اين تعبير در حقيقت، اشاره به نوعى تخيير در اداى ذكر خدا، ميان دو روز و سه روز است.

جمله «لِمَنِ اتَّقى»; «براى كسانى كه تقوا پيشه كرده باشند»، ظاهراً قيد است براى مسأله تعجيل در دو روز; يعنى قناعت به دو روز مخصوص اين گونه اشخاص است.

در روايات اهل بيت(عليهم السلام) آمده است كه منظور از پرهيز در اينجا پرهيز از صيد است; يعنى كسانى كه به هنگام احرام، پرهيز از صيد يا از تمام تروك احرام كرده اند، مى توانند بعد از عيد قربان، دو روز در منى بمانند و مراسم آن را به جا آورند و ياد خدا كنند و اما كسانى كه پرهيز نكرده باشند بايد سه روز بمانند و آن مراسم را به جا آورند و ذكر خدا كنند.

بعضى جمله «لا إِثْمَ عَلَيْهِ» را اشاره به نفى هرگونه گناه از زايران خانه خدا مى دانند; يعنى آنها بعد از انجام مناسك حج كه پايانش اين اذكار است، در صورت ايمان و اخلاص كامل همه آثار گناهان پيشين و رسوبات معاصى از دل و جانشان شسته مى شود و با روحى پاك از هرگونه آلايش از اين مراسم باز مى گردند.

اين سخن گر چه ذاتا صحيح است، اما ظاهراً آيه با معنى اول هماهنگ تر است.

در پايان آيه، يك دستور كلى به تقوا داده، مى فرمايد: «تقواى الهى پيشه كنيد و بدانيد شما به سوى او محشور خواهيد شد»; { ...وَ اتَّقُوا اللهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ .

بنابر يكى از دو تفسيرى كه در بالا ذكر شد، اين جمله مى تواند اشاره به اين باشد كه مراسم روحانى حج، گناهان گذشته شما را پاك كرد و همچون فرزندى كه از مادر متولد شده است، پاك از اين مراسم باز مى گرديد، اما مراقب باشيد بعدا خود را آلوده نكنيد.

نكته ها

1ـ ايام معلومات چيست؟
در آيات
28ـ 26 سوره حج، خداوند دستور مى دهد در ايام معلومات ياد او كنيد و در آيه 203 سوره بقره، همين امر به صورت ديگرى آمده است: { وَ اذْكُرُوا اللهَ فِي أَيّام مَعْدُودات ; «خدا را در ايام معدودى ياد كنيد.»
در اينكه ايام معلومات چيست؟ و آيا با ايام معدودات كه در سوره بقره آمده يكى است يا متفاوت است؟ ميان مفسران گفتگوست و روايات نيز در اين زمينه متفاوت است:

گروهى از مفسران، طبق بعضى از روايات اسلامى، معتقدند كه منظور از ايام معلومات، ده روز آغاز ذى حجه است و ايام معدودات، ايام التشريق يعنى روزهاى يازدهم، دوازدهم و سيزدهم ذى حجه است، روزهايى كه نورانى و روشنى بخش همه دلها است.

در حالى كه گروهى ديگر، طبق بعضى ديگر از روايات، گفته اند: هر دو اشاره به ايام التشريق است و ايام تشريق را گاهى همان سه روز گرفته اند و گاهى روز دهم ـ يعنى عيد قربان ـ را نيز بر آن افزوده اند.

جمله { ...فَمَنْ تَعَجَّلَ فِي يَوْمَيْنِ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ... ; «كسى كه در دو روز مراسم ذكر خدا را به جا آورد، گناهى بر او نيست» كه در سوره بقره آمده است نشان مى دهد كه ايام تشريق بيش از سه روز نيست; زيرا تعجيل در آن، سبب مى شود كه يك روز از آن كاسته و تبديل به دو روز شود.

ولى با توجه به اينكه در آيات مورد بحث، بعد از ذكر ايام معلومات، مساله قربانى آمده و مى دانيم قربانى معمولا در روز دهم انجام مى گيرد، اين موضوع تأييد مى شود كه ايام معلومات ده روز آغاز ذى الحجه است كه به روز دهم، روز قربانى ختم مى شود، و به اين ترتيب تفسير اول كه دوگانگى مفهوم ايام معلومات با ايام معدودات باشد، تقويت مى شود.

اما با توجه به وحدت تعبيرهايى كه در دو آيه وارد شده، بيشتر اين مسأله به ذهن مى رسد كه هر دو اشاره به يك مطلب است، هدف در هر دو، توجه به ياد خداوند و نام خداوند در ايام معينى است كه از دهم ذى الحجه شروع مى شود و به سيزدهم پايان مى يابد. البته يكى از موارد ذكر نام خدا، ذكر نام او به هنگام قربانى است.

2ـ ذكر خداوند در سرزمين منا
در روايات متعددى مى خوانيم كه منظور از ذكر خداوند در اين ايام، تكبير مخصوصى است كه بعد از نماز ظهر روز عيد قربان گفته مى شود و تا پانزده نماز ادامه دارد (يعنى بعد از نماز صبح سيزدهم خاتمه مى يابد) و آن اين ذكر است: «اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ، لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ وَ لِلَّهِ الْحَمْدُ، اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى مَا هَدَانَا، اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى مَا رَزَقَنَا مِنْ بَهِيمَةِ الاَْْنْعَامِ».(245) ضمناً در پاره اى از روايات تصريح شده است كه تكبير در اين پانزده نوبت، مخصوص كسانى است كه در سرزمين منا و ايام حج باشند، اما كسانى كه در ساير بلادند، اين تكبيرات را تنها بعد از ده نماز مى خوانند (از نماز ظهر روز عيد شروع و به نماز صبح روز دوازدهم ختم مى شود).

قابل توجه اينكه، روايات تكبير شاهد ديگرى است بر اينكه ذكر در آيات فوق، جنبه كلى دارد و مخصوص ذكر خداوند به هنگام قربانى كردن نيست. هر چند اين مفهوم كلى، شامل آن مصداق نيز مى شود.

3ـ «استلام حجر»
وَ شاهِد وَ مَشْهُود(3)

و سوگند به شاهد و مشهود.

در سومين و چهارمين سوگندهاى اين سوره خداوند مى فرمايد: و قسم به شاهد و مشهود (و شاهد و مشهود).

در اينكه منظور از شاهد و مشهود چيست؟ تفسيرهاى بسيار فراوانى ذكر كرده اند كه بالغ بر سى تفسير مى شود، و مهم ترين آنها تفسيرهاى زير است:

1ـ شاهد شخص پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) است چنانكه قرآن مى گويد: { يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً ;(248) «اى پيغمبر ما تو را شاهد و بشارت دهنده و بيم دهنده فرستاديم.»
و مشهود همان روز قيامت است، چنانكه قرآن مى گويد: { ...ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النّاسُ وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ... ; «روز قيامت روزى است كه همه مردم در آن جمع مى شوند، و روزى است كاملا مشهود و آشكار.» (هود 103).

2ـ شاهد گواهان عمل انسان اند، مانند اعضاى پيكر او چنانكه در آيه 24 سوره نور مى خوانيم: { يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ ; «روزى كه زبانها و دستها و پاهايشان به اعمالى كه انجام داده اند گواهى مى دهد.»
و مشهود انسانها و اعمال آنها هستند.

3ـ شاهد به معنى روز جمعه است كه شاهد اجتماع مسلمين در مراسم بسيار مهم نماز آن روز است.

و مشهود روز عرفه است كه زائران بيت الله الحرام شاهد و ناظر آن روزند، در روايتى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و امام باقر(عليه السلام) و امام صادق(عليه السلام) اين تفسير نقل شده است.

4ـ شاهد روز عيد قربان و مشهود روز عرفه (روز ما قبل آن) مى باشد.

در حديثى آمده است كه مردى وارد مسجد پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) شد كسى را ديد كه نشسته و از رسول الله(صلى الله عليه وآله) حديث نقل مى كند، مى گويد: تفسير اين آيه را از او خواستم گفت: آرى شاهد روز جمعه و مشهود روز عرفه است، از او گذشتم به ديگرى رسيدم كه از رسول الله(صلى الله عليه وآله) سخن مى گويد، تفسير همين آيه را از او خواستم، گفت: شاهد روز جمعه و مشهود روز عيد قربان است، از او نيز گذشتم به نوجوانى رسيدم خوشرو كه او نيز از رسول خدا حديث مى گفت گفتم:
از تفسير اين آيه برايم سخن بگو، گفت: شاهد محمد(صلى الله عليه وآله) است و مشهود روز قيامت آيا نشنيده اى كه خداوند مى فرمايد: { يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً و نيز نشنيده اى كه مى گويد: { ...ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النّاسُ وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ... .

من سؤال كردم نخستين نفر كه بود گفتند: ابن عباس، دومين نفر را پرسيدم، گفتند: عبدالله بن عمر، و از سومين نفر سؤال كردم گفتند: حسن بن على(عليهما السلام)است!

5ـ منظور از شاهد شبها و روزها است، و مشهود بنى آدم است كه به اعمال او گواهى مى دهد، همان گونه كه در دعاى امام زين العابدين(عليه السلام) در دعاى صباح و مساء مى خوانيم: «وَ هَذَا يَوْمٌ حَادِثٌ جَدِيدٌ، وَ هُوَ عَلَيْنَا شَاهِدٌ عَتِيدٌ، إِنْ أَحْسَنَّا وَدَّعَنَا بِحَمْد، وَ إِنْ أَسَأْنَا فَارَقَنَا بِذَمّ»; اين روز تازه اى است كه شاهد آماده بر اعمال ما است، اگر نيكى كنيم با حمد و سپاس ما را وداع مى گويد، و اگر بد كنيم با نكوهش و مذمت از ما جدا مى شود.»

6ـ منظور از شاهد ملائكه و مشهود قرآن است.

7ـ منظور از شاهد حجر الاسود و مشهود حاجيان اند كه در كنار آن مى آيند و دست بر آن مى نهند.

8ـ شاهد خلق است و مشهود حق است.

9ـ منظور از شاهد امت اسلامى است و مشهود امتهاى ديگر همانگونه كه در آيه 143 سوره بقره آمده است: { ...لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ... ; «هدف اين است كه شما گواه بر ديگر امت ها باشيد.»

10ـ شاهد پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) و مشهود ساير انبيا هستند، به گواهى آيه 41 سوره نساء { وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهِيداً ; «در آن روز ما تو را به عنوان گواه بر آنها (بر پيامبران ديگر) مى آوريم.»

/ 96