پيروزى بر اين گروه ستمگر و لجوج نتايج پر بارى براى مسلمانان داشت از جمله: الف ـ پاك شدن جبهه داخلى مدينه و آسوده شدن خاطر مسلمانان از جاسوسهاى يهود .ب ـ فرو ريختن پايگاه مشركان عرب درمدينه و قطع اميد آنان از شورشى از درون.ج ـ تقويت بنيه مالى مسلمين بهوسيله غنائم اين جنگ.د ـ هموار شدن راه پيروزيهاى آينده، مخصوصا فتح خيبر!هـ ـ تثبيت موقعيت حكومت اسلامى درنظر دوست ودشمن در داخلوخارج مدينه.4ـ تعبيرات پر معنى آيات
از جمله تعبيراتى كه در آيات فوق به چشم مى خورد اين است كه در مورد كشته شدگان اين جنگ مى گويد: { ...فَرِيقاً تَقْتُلُونَ... يعنى فريقاً را مقدم بر تقتلون مى دارد در حالى كه در مورد اسيران فريقا را از فعل آن يعنى تاسرون مؤخر داشته است، بعضى از مفسران در تفسير آن گفته اند اين به خاطر آن است كه در مسأله كشته شدگان، تكيه بيشتر روى اشخاص است چرا كه سران بزرگ آنها در اين گروه بودند ولى در مورد اسارت، افراد سرشناسى نبودند كه روى آنها تكيه كند، بعلاوه اين تقديم و تاخير، سبب شده كه قتل و اسر (كشتن و اسارت) كه دو عامل پيروزى بر دشمن است در كنار هم قرار گيرند و تناسب در ميان آنها رعايت شود.و نيز در نخستين آيه مورد بحث، پايين آوردن يهود را از قلعه هايشان، قبل از جمله قذف فى قلوبهم الرعب (خداوند در دلهاى آنها رعب وحشت افكند) ذكر كرده است، در حالى كه ترتيب طبيعى بر خلاف اين است; يعنى نخست ايجاد رعب مى شود سپس پايين آمدن از آن قلعه هاى محكم، اين به خاطر آن است كه آنچه به حال مسلمانان مهم و شادى بخش بوده و هدف اصلى را تشكيل داده است، در هم شكستن قلعه هاى بسيار مستحكم آنها بوده است.تعبير به { ...وَ أَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ... و ديارهم نيز بيانگر اين حقيقت است كه شما بى آنكه زحمت چندانى براى اين جنگ متحمل شويد خداوند زمينها و خانه ها و اموال آنان را در اختيارتان قرار داد.وبالاخره تكيه بر قدرت خداوند در آخرين آيه { ...وَ كانَ اللهُ عَلى كُلِّ شَيْء قَدِيراً }اشاره به اين است كه او يك روز وسيله باد و طوفان و لشكر نامريى، احزاب را شكست دادوروز ديگربالشكررعبووحشت،حاميان آنهايعنى يهودبنى قريظه رادرهم شكست(1).
[1ـ تفسير نمونه، ج17، ص276
]
عمرة القضاء
عمرة القضاء همان عمره اى است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) سال بعد از حديبيه; يعنى در ذى القعده سال هفتم هجرت (درست يك سال بعد از آنكه مشركان آنها را از ورود به مسجدالحرام بازداشتند) به اتفاق يارانش انجام داد و نامگذارى آن به اين نام به خاطر آن است كه در حقيقت قضاى سال قبل محسوب مى شد.توضيح اينكه، طبق يكى از مواد قرار داد حديبيه، برنامه اين بود كه مسلمانان در سال آينده مراسم عمره و زيارت خانه خداوند را آزادانه انجام دهند ولى بيش از سه روز در مكه توقف نكنند و در اين مدت سران قريش و مشركان سرشناس مكه از شهر خارج شوند (تا هم از درگيرى احتمالى پرهيز شود و هم آنها كه به خاطر كينه توزى و تعصب ياراى ديدن منظره عبادت توحيدى مسلمانان را نداشتند آن را نبينند!).در بعضى از تواريخ آمده است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) با يارانش محرم شدند و با شترهاى قربانى حركت كردند و تا نزديكى ظهران رسيدند، در اين هنگام پيامبر(صلى الله عليه وآله) يكى از يارانش را به نام محمدبن مسلمه با مقدار قابل توجهى اسب هاى سوارى و اسلحه پيشاپيش خود فرستاد، هنگامى كه مشركان اين برنامه را ديدند، شديدا ترسيدند و گمان كردند كه حضرت(صلى الله عليه وآله) مى خواهد با آنها نبرد كند و قرار داد دهساله خود را نقض نمايد. اين خبر را به اهل مكه دادند، اما هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) نزديك مكه رسيد، دستور داد تيرها و نيزه و سلاح هاى ديگر را به سرزمينى كه ياجج نام داشت منتقل سازند و خود و يارانش تنها با شمشير آن هم غلاف كرده وارد مكه شدند.اهل مكه هنگامى كه اين عمل را ديدند، خوشحال شدند كه به وعده وفا شده (گويااقدام پيغمبر(صلى الله عليه وآله) هشدارى بود براى مشركان كه اگر بخواهند نقض عهد كنند و توطئه اى بر ضد مسلمانان بچينند آنها قدرت مقابله با آن را دارند).رؤساى مكه از مكه خارج شدند تا اين مناظر را كه براى آنها دلخراش بود نبينند ولى بقيه اهل مكه از مردان و زنان و كودكان در مسير راه و در پشت بام ها و در اطراف خانه خداوند جمع شده بودند تا مسلمانان و مراسم عمره آنها را ببينند.پيامبر(صلى الله عليه وآله) با ابهت خاصى وارد مكه شد و شتران قربانى فراوانى همراه داشت، با نهايت محبت و ادب با اهل مكه رفتار كرد و دستور داد مسلمانان به هنگام طواف با سرعت حركت كنند و احرامى را كمى كنار بزنند، تا شانه هاى نيرومند و ستبر آنها آشكار شود و اين صحنه در روح و فكر مردم مكه به عنوان دليل زنده اى از قدرت و قوت و رشادت مسلمانان اثر گذارد.مجموعاً عمرة القضاء هم عبادت بود و هم نمايش قدرت و بايد گفت كه بذر فتح مكه كه در سال بعد روى داد در همان ايام پاشيده شد و زمينه را كاملا براى تسليم مكيان در برابر اسلام فراهم ساخت.اين وضع به قدرى براى سران قريش ناگوار بود كه پس از گذشتن سه روز كسى را فرستادند خدمت پيامبر (صلى الله عليه وآله) كه طبق قرار داد بايد هر چه زودتر مكه را ترك كند.جالب اينكه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) زن بيوه اى را از زنان مكه كه با بعضى از سران معروف قريش خويشاوندى داشت، به ازدواج خود در آورد تا طبق رسم عرب پيوند خود را با آنها مستحكم كرده و از عداوت و مخالفت آنها بكاهد.هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) پيشنهاد خروج ازمكه راشنيد فرمود: من مايلم براى مراسم اين ازدواج غذايى تهيه كنم و از شما دعوت نمايم كارى كه اگر انجام مى شد نقش مؤثرى در نفوذ بيشتر پيامبر(صلى الله عليه وآله) در قلوب آنها داشت ولى آنها نپذيرفتند و اين دعوت را رسما رد كردند.(1) و190ـ و در راه خدا، با كسانى كه با شما مى جنگند، نبرد كنيد! و از حد تجاوز نكنيد، كه خدا تعدى كنندگان را دوست نمى دارد!191ـ و آنها را [ بت پرستانى كه از هيچ گونه جنايتى باكى ندارند ] هر كجا يافتيد، به قتل برسانيد! و از آنجا كه شما را بيرون ساختند [ مكه ]، آنها را بيرون كنيد و فتنه (و بت پرستى) از كشتار هم بدتر است! و با آنها، در نزد مسجدالحرام (در منطقه حرم)، جنگ نكنيد! مگر اينكه در آن جا با شما بجنگند.پس اگر (در آن جا) با شما پيكار كردند، آنها را به قتل برسانيد! چنين است
[
(2)1ـ مجمع البيان، ج9، ص127، فى ظلال القرآن، ج7، ص511، تاريخ طبرى، ج2، ص310، با تلخيص.2ـ تفسير نمونه، ج22، ص108]
صلح حديبيّه
وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ الَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ(190)وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتّى يُقاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذلِكَ جَزاءُ الْكافِرِينَ(191)فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ(192)وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ للهِِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاّ عَلَى الظّالِمِينَ(193)(1)1 . بقره
جزاى كافران!192ـ و اگر خوددارى كردند، خداوند آمرزنده و مهربان است.193ـ و با آنها پيكار كنيد! تا فتنه (و بت پرستى و سلب آزادى از مردم،) باقى نماند و دين، مخصوص خدا گردد.پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشويد! زيرا) تعدى جز بر ستمكاران روا نيست.
شأن نزول:
بعضى از مفسران، دو شان نزول براى نخستين آيه از اين آيات نقل كرده اند.نخست اينكه اين آيه اولين آيه اى بود كه در باره جنگ با دشمنان اسلام نازل شد و پس از نزول اين آيه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) با آنها كه از در پيكار در آمدند، پيكار كرد و نسبت به آنان كه سر جنگ نداشتند خوددارى مى كرد و اين ادامه داشت تا دستور اقتلوا المشركين كه اجازه پيكار با همه مشركان را مى داد نازل شد.دوم شان نزولى است كه از ابن عباس نقل شده كه اين آيه در مورد صلح حديبيه نازل گرديد و جريان چنين است كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) با 1400 نفر از ياران خود، آماده عمره شدند، چون به سرزمين حديبيه (محلى است در نزديكى مكه) رسيدند، مشركان از ورود آنها به مكه و انجام مناسك عمره، ممانعت كردند و پس از گفتگوى زياد با پيامبر(صلى الله عليه وآله)مصالحه كردند، كه سال بعد براى انجام عمره به مكه بيايند و آنان مكه را سه روز براى او و مسلمانان خالى خواهند كرد تا طواف خانه خدا كنند.سال بعد هنگامى كه آماده رفتن به مكه شدند، از اين خائف بودند كه مشركان به وعده خود وفا نكنند و مانع شوند و جنگى به وقوع پيوندد و در صورت وقوع حادثه يا جنگ، پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) از مقاتله در ماه حرام ناراحت بود، كه آيه فوق در اين مورد نازل شد و دستور داد كه اگر دشمن نبرد را شروع كند شما هم در برابر او به مبارزه برخيزيد.به نظر مى رسد كه شان نزول اول مناسب آيه اول و شان نزول دوم مناسب آيات بعد[
(1)1ـ تفسير فخر رازى، ج5، ص127
(2)2ـ مجمع البيان، ج17 ص284
]