ايمان ابوطالب و جنجالى كه در اين زمينه برپا كرده اند! - حج و حرمین شریفین در تفسیر نمونه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حج و حرمین شریفین در تفسیر نمونه - نسخه متنی

ب‍ا م‍ق‍دم‍ه‌ ناصر م‍ک‍ارم‌ ش‍ی‍رازی‌؛ ب‍ه‌ ک‍وش‍ش‌: ع‍ل‍ی‌ ق‍اض‍ی ‌ع‍س‍ک‍ر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ايمان ابوطالب و جنجالى كه در اين زمينه برپا كرده اند!

ابتدا اين موضوع براى كسانى كه اهل مطالعه هستند، عجيب جلوه مى كند كه چرا گروهى از راويان اخبار اصرار داشتند ابوطالب عموى پيامبر(صلى الله عليه وآله) را كه به اتفاق همه مسلمانان جهان از كسانى بود كه حداكثر فداكارى و ايثار و حمايت را در مورد پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) انجام داد، بى ايمان و مشرك جلوه دهند و كافر بميرانند؟! چرا در باره ديگران كه نقشى در تاريخ اسلام نداشتند، اين همه اصرار نيست؟ از اينجا مى فهميم مسأله، يك مساله عادى نيست سپس با كمى دقت به اين نتيجه مى رسيم كه پشت سر اين بحث هاى تاريخى و روايى، بازى سياسى خطرناكى از ناحيه رقبا و دشمنان على(عليه السلام) در جريان بوده است، آنها اصرار داشتند هر فضيلتى را از او سلب كنند و حتى پدر ايثارگر و فداكارش را مشرك قلمداد كنند و بى ايمان از دنيا ببرند!

يقينا بنى اميه و هواخواهان آنها در عصر خود و حتى پيش از آنكه به حكومت برسند، هر جا توانستند به اين فكر دامن زدند و كوشش داشتند از هر جا كه ممكن است شواهدى هر چند سست و بى پايه براى اثبات اين مدعا سر هم كنند.

ما قطع نظر از اين موج انحرافى سياسى آلوده كه خود از جهاتى قابل دقت و مطالعه است، مسأله را به عنوان يك مساله صرفا تاريخى و تفسيرى به طوربسيار فشرده مورد بررسى قرار مى دهيم تا روشن شود در پشت سر اين جنجال ها هيچگونه مدرك معتبرى وجود ندارد، بلكه شواهد زنده اى بر ضد آن در دست داريم:

1ـ آيه: { إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ...(1) هيچ گونه ارتباطى با ابوطالب ندارد و آيات قبل از آن به خوبى دلالت مى كند كه در باره گروهى از مؤمنان اهل كتاب در برابر مشركان مكه است.

جالب اينكه فخر رازى كه خود به اصطلاح اجماع مسلمين را بر نزول آيه در باره ابوطالب نقل كرده، تصريح مى كند كه در ظاهر آيه كمترين دلالتى بر كفر ابوطالب نيست.(2) اما با اين حال چرا اصرار دارند كه آن را به شرك ابوطالب ارتباط دهند، راستى وحشت آور است؟!

2ـ مهمترين دليلى كه در اين زمينه اقامه كرده اند، ادعاى اجماع مسلمين است كه ابوطالب، مشرك از دنيا رفته است! در حالى كه چنين اجماعى دروغ محض است، چنانكه مفسر معروف اهل سنت آلوسى در روح المعانى تصريح كرده است كه اين مساله اجماعى نيست و حكايت اجماع مسلمين يا مفسرين بر اينكه آيه فوق درباره ابوطالب نازل شده، صحيح به نظر نمى رسد. چرا كه علماى شيعه و بسيارى از مفسرين آنها معتقد به اسلام ابوطالب هستند و ادعاى اجماع ائمه اهل بيت(عليهم السلام) بر اين معنى كرده اند، به علاوه اكثر قصيده هاى ابوطالب شهادت بر ايمان او مى دهد.

3ـ دقت و بررسى نشان مى دهد كه اين ادعاى اجماع از اخبار آحادى سر چشمه مى گيرد كه هيچ اعتبارى به آن نيست و در سند اين روايات، افراد مشكوك يا كذابى هستند.

از جمله روايتى است كه «ابن مردويه» با سند خودش از «ابن عباس» نقل كرده كه آيه: { إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ... در باره «ابوطالب» نازل شده است، پيامبر(صلى الله عليه وآله) به او اصرار كرد اسلام بياورد، او نپذيرفت!

در حالى كه در سند اين روايت، «ابو سهل سرى» است كه بنا به تصريح بعضى از بزرگان علم رجال، او يكى از دروغ پردازان و جعل كنندگان و سارقان حديث بود و
[1ـ قصص: 56

2ـ تفسير كبير فخر رازى، ج25، ص3
(3)3ـ روح المعانى: ج20، ص84
(4)4ـ درالمنثور: ج5، ص133

]

همچنين «عبد القدوس ابى سعيد دمشقى» كه باز در سند اين حديث است، او نيز ازكذابين است!

ظاهر تعبير حديث، چنين گواهى مى دهد كه «ابن عباس» بدون واسطه اين حديث را نقل و خودش شاهد و ناظر بوده است، در حالى كه مى دانيم «ابن عباس»، سه سال قبل از هجرت متولد شد، بنا بر اين هنگام وفات «ابوطالب» هنوز از پستان مادر شير مى خورد! اين نشان مى دهد كه جاعلان حديث، حتى در كار خود ناشى بوده اند.

حديث ديگرى در اين زمينه از «ابو هريره» نقل كرده اند كه مى گويد:

هنگامى كه وفات ابوطالب فرا رسيد، پيامبر(صلى الله عليه وآله) به او فرمود: «اى عمو بگو «لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ» تا من روز قيامت نزد خدا براى تو گواهى به توحيد دهم».

ابوطالب گفت: اگر نه به خاطر اين بود كه قريش مرا سرزنش مى كرد كه او به هنگام مرگ از روى ترس، اظهار ايمان نمود من شهادت به توحيد مى دادم و چشم تو را روشن مى ساختم! در اين هنگام آيه: { إِنَّكَ لا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ... نازل شد!

باز ظاهر حديث اين است كه «ابو هريره»، شخصا شاهد چنين مطلبى بوده است. در حالى كه مى دانيم «ابو هريره» در سال فتح خيبر; يعنى هفت سال بعد از هجرت، اظهار اسلام كرد. او كجا و وفات ابوطالب كه قبل از هجرت واقع شد كجا؟! بنا بر اين آثار جعل ناشيانه در اين حديث نيز نمايان است.

اگر گفته شود ابن عباس و ابو هريره، خود شاهد اين ماجرا نبودند و اين داستان را از ديگرى شنيده اند، سؤال مى كنيم از چه كسى؟ شخصى كه اين روايت را براى اين دو نفر بيان كرده ناشناس و مجهول است و چنين حديثى را مرسل مى نامند و همه مى دانند اعتبارى به احاديث مرسل نيست.

متاسفانه جمعى از مفسران و راويان اخبار بدون دقت و مطالعه اين گونه احاديث را در كتاب هاى خود از يكديگر گرفته و نقل كرده اند و كم كم براى خود اجماعى درست كرده اند اما كدام اجماع؟ كدام حديث معتبر؟

4ـ از همه اينها گذشته، متن همين احاديث مجعول نشان مى دهد كه «ابوطالب»
[
(1)1ـ الغدير، ج8، ص20
(2)2ـ درالمنثور، ج5، ص133

]

ايمان به حقانيت پيامبر(صلى الله عليه وآله) داشته، هر چند روى ملاحظاتى بر زبان جارى نمى كرده و مى دانيم ايمان به قلب است و زبان جنبه طريقيت دارد. در بعضى از احاديث اسلامى، وضع ابوطالب به اصحاب كهف تشبيه شده است كه ايمان در دل داشتند، هر چند به عللى قدرت اظهار آن را نداشتند.

5ـ مگر مى توان در مسأله اى به اين مهمى، يك جانبه بحث كرد و تنها به روايت مرسله از ابو هريره و ابن عباس و مانند آن قناعت نمود؟ چرا اجماع امامان اهل بيت(عليهم السلام) و چرا اجماع علماى شيعه در اينجا مورد توجه قرار نمى گيرد؟! با آنكه آنها به وضع خاندان پيامبر(صلى الله عليه وآله) آشناترند.

ما امروز اشعار زيادى از ابوطالب در دست داريم كه ايمان او را به اسلام و رسالت محمد(صلى الله عليه وآله) به عنوان پيامبر اسلام با وضوح تمام بيان مى كند. اين اشعار را بسيارى از بزرگان و دانشمندان در كتاب هايشان آورده اند.

6ـ از همه اينها گذشته، تاريخ زندگى ابوطالب و فداكارى عظيم او نسبت به پيامبر(صلى الله عليه وآله) و علاقه شديد پيامبر(صلى الله عليه وآله) و مسلمانان نسبت به او تا آنجا كه سال مرگش را عام الحزن (سال اندوه) نام نهادند، همه نشان مى دهد كه او به اسلام عشق مىورزيد و دفاعش از پيامبر(صلى الله عليه وآله) به عنوان دفاع از يك خويشاوند نبود، بلكه به صورت دفاع يك مؤمن مخلص و يك عاشق پاكباخته و سرباز فداكار از جان گذشته از رهبر و پيشواى خود بود با اين حال چقدر غفلت و بى خبرى و ناسپاسى و ظلم است كه گروهى اصرار داشته باشند، اين مؤمن موحد مخلص را از دنيا ببرند؟!

[
(1)1ـ تفسير صافى: ج4، ص95; تفسير برهان: ذيل آيه 56 قصص.
](2)2 . نمونه هاى گويايى از آن را در جلد پنجم تفسير نمونهبه بعد (ذيل آيه 26 سوره انعام) از منابع معروف اهل سنت نقل شده است.

(3)3ـ تفسير نمونه، ج16، ص125

/ 96