حج و حرمین شریفین در تفسیر نمونه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حج و حرمین شریفین در تفسیر نمونه - نسخه متنی

ب‍ا م‍ق‍دم‍ه‌ ناصر م‍ک‍ارم‌ ش‍ی‍رازی‌؛ ب‍ه‌ ک‍وش‍ش‌: ع‍ل‍ی‌ ق‍اض‍ی ‌ع‍س‍ک‍ر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هنگامى كه به خدمت پيامبر (صلى الله عليه وآله) آمد فرمود: چرا اين گونه با عمويت (عباس) سخن گفتى؟
على(عليه السلام) گفت: اى رسول خدا! اگر من او را ناراحت ساختم با بيان حقيقتى بوده است، در برابر گفتار حق هر كس مى خواهد ناراحت شود و هر كس مى خواهد خشنود! جبرئيل نازل شد و گفت اى محمد!پروردگارت به تو سلام مى فرستد، و مى گويد اين آيات را بر آنها بخوان: { ...أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ... ; «آيا سيراب كردن حجاج و عمران مسجدالحرام را هم چون ايمان به خدا و روز رستاخيز و جهاد در راه او قرار داديد، هرگز مساوى نيستند.»
همين روايت، به همين مضمون، يا با تفاوت كمى، در كتاب هاى فراوانى از اهل سنت نقل شده، مانند تفسير طبرى و ثعلبى، اصحاب النزول واحدى، تفسير خازن بغدادى، معالم التنزيل علامه بغوى، مناقب ابن مغازلى، جامع الاصول ابن اثير، تفسير فخر رازى و كتاب هاى ديگر.

به هر حال حديث فوق از احاديث معروف و مشهورى است كه حتى افراد متعصب به آن اعتراف كرده اند و ما پس از اتمام تفسير اين آيات باز در اين باره سخن خواهيم گفت.

تفسير:

با اينكه آيات، شأن نزول خاص دارند، در عين حال مكمل بحث آيات گذشته اند و نظير آن در قرآن فراوان است.

در نخستين آيه مى گويد: «آيا سيراب كردن حاجيان خانه خدا و عمران مسجدالحرام را همانند كار كسى قرار داديد كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد و در راه خدا جهاد كرده است، اين دو هيچگاه در نزد خدا يكسان نيستند و خداوند جمعيت ستمكار را هدايت نمى كند»; { أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْيَوْمِ الاْخِرِ وَ جاهَدَ فِي سَبِيلِ اللهِ لا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللهِ وَ اللهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظّالِمِينَ .

[
(1)1ـ تفسير مجمع البيان، ذيل آيه مورد بحث.

(2)2ـ براى توضيح بيشتر درباره اين حديث و مشخصات مدارك آن به كتاب احقاق الحق، ج3، ص122 تا 127 مراجعه فرماييد.]

«سِقايَة» هم مصدر است به معنى آب دادن و هم به معنى وسيله و پيمانه اى است كه با آن آب مى دهند (همانگونه كه در آيه 70 سوره يوسف آمده است) و هم به معنى ظرف بزرگ يا حوضى است كه آب در آن مى ريزند. در مسجدالحرام در ميان چشمه زمزم و خانه كعبه، محلى وجود داشته كه به نام سقاية العباس معروف بوده است، گويا در آنجا ظرف بزرگى مى نهادند كه حاجيان از آن آب بر مى داشتند.

از تواريخ چنين بر مى آيد كه قبل از اسلام، منصب سقاية الحاج در رديف منصب كليد دارى خانه كعبه و از مهم ترين مناصب محسوب مى شد.

ضرورت و نياز شديد حجاج در ايام حج به آب، آن هم در آن سرزمين خشك و سوزان و كم آب كه غالب ايام سال هوا گرم است به اين موضوع (سقايت حاج) اهميت خاصى مى داد و كسى كه سرپرست اين مقام بود، از موقعيت ويژه اى طبعا برخوردار مى شد، چرا كه خدمت او به حجاج يك خدمت حياتى به شمار مى رفت.

هم چنين كليد دارى و عمران و آبادى مسجدالحرام كه مقدس ترين و بزرگ ترين كانون مذهبى حتى در زمان جاهليت محسوب مى شد، احترام فوق العاده اى براى شخص يا اشخاصى كه متصدى آن بودند، بر مى انگيخت.

با همه اينها قرآن مجيد مى گويد: ايمان به خداوند و جهاد در راه او از تمام اين كارها برتر و بالاتر است! در آيه بعد به عنوان تأكيد و توضيح مى فرمايد:

«كسانى كه ايمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا با مال و جان خود جهاد كردند، اينها در پيشگاه خداوند مقامى برتر و بزرگ تر دارند»; { الَّذِينَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللهِ... .

«و اينها به افتخار بزرگى نايل شده اند.» { ...وَ أُولئِكَ هُمُ الْفائِزُونَ .

در آيه بعد مى گويد: خداوند سه موهبت بزرگ در برابر اين سه كار مهم (ايمان، هجرت و جهاد) به آنها مى بخشد:

1ـ آنها را به رحمت گسترده خود بشارت مى دهد و از آن بهره مند مى سازد: { يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَة مِنْهُ... .

2ـ آنها را از رضامندى و خشنودى خويش بهره مند مى كند: { ...وَ رِضْوان... .

3ـ باغ هايى از بهشت در اختيار آنها مى گذارد كه نعمت هايش دايمى و هميشگى



است: { وَ جَنّات لَهُمْ فِيها نَعِيمٌ مُقِيمٌ .

در آيه بعد براى تأكيد بيشتر اضافه مى كند، جاودانه در آنها تا ابد خواهند ماند: { خالِدِينَ فِيها أَبَداً... .

زيرا نزد خداوند پاداش هاى عظيم است كه در برابر اعمال بندگان به آنها مى بخشد: { ...إِنَّ اللهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ .

در اينجا به دو نكته بايد توجه داشت:

1ـ تحريف تاريخ:

همانگونه كه در شأن نزول آيات فوق خوانديم، مطابق روايتى كه در بسيارى از معروفترين كتب اهل سنت نقل شده، اين آيات در مورد على(عليه السلام) و بيان فضايل او نازل شده هر چند مفهوم آن عام و گسترده است (بارها گفته ايم شأن نزول ها مفاهيم آيات را محدود نمى سازد).

ولى از آنجا كه بعضى از مفسران اهل سنت تمايل ندارند فضايل چشمگيرى براى على(عليه السلام) اثبات شود، با اينكه او را چهارمين پيشواى بزرگ خود مى دانند، اما مثل اينكه از اين مى ترسند كه اگر در برابر مداركى كه امتيازات فوق العاده على(عليه السلام) را اثبات مى كند، تسليم شوند، ممكن است جمعيت شيعه در برابر آنها بپاخيزند و آنها را در تنگنا قرار دهند، كه چرا ديگران را بر على(عليه السلام) مقدم داشتيد؟
از اين رو بسيار مى شود كه از واقعيت هاى تاريخى چشم مى پوشند و تا آنجا كه بتوانند به ايراد در اين گونه احاديث از نظر سند مى پردازند و اگر جاى دست اندازى در سند پيدا نكنند، سعى مى كنند به گونه اى دلالت آن را مخدوش سازند، اين گونه تعصب ها متاسفانه حتى در عصر ما ادامه دارد و حتى بعضى از دانشمندان روشنفكر آنان از اين بر كنار نمانده اند.

فراموش نمى كنم در گفتگويى كه با يكى از دانشمندان اهل سنت داشتم، هنگامى كه سخن از اينگونه احاديث به ميان آمد، جمله عجيبى اظهار داشت، او مى گفت: «به عقيده من، شيعه مى تواند تمام اصول و فروع مكتب خويش را از منابع و مدارك و كتاب هاى ما اثبات كند، چون به قدر كافى احاديثى كه به نفع مكتب شيعه باشد در كتب ما



وجود دارد!» ولى براى اينكه خود را از همه اين منابع و مدارك يك باره راحت كند،گفت: «به عقيده من پيشينيان ما افراد خوش باورى بودند و تمام احاديثى را كه شنيده اند در كتب خود آورده اند، و ما نمى توانيم آنچه را آنها نوشته اند به سادگى بپذيريم!» (البته سخنش شامل كتب صحاح و مسانيد معتبر و درجه اول آنان نيز مى شد!).

به او گفتم روش محققانه اين نيست كه انسان مكتبى را قبلا روى يكسلسله وراثت ها بپذيرد و بعد هر حديثى با آن موافق باشد، صحيح و هر حديثىبا آن تطبيق نكند، از آثار خوش باورى پيشينيان بداند، هر چند حديث معتبرى باشد.چه خوب است به جاى اين طرز فكر راه ديگرى انتخاب كنيد، قبلا خود را از هرگونه عقيده موروثى خالى سازيد، سپس در برابر مدارك منطقى بنشينيد، آنگاه انتخاب عقيده كنيد!

ملاحظه مى فرماييد: چرا و به چه علت احاديث مشهور و معروفى كه از مقام والاى على(عليه السلام) خبر مى دهد و برترى او را بر ديگران اثبات مى كند، اين چنين مورد بى مهرى بلكه مورد تهاجم رگبارهاى ايرادات قرار گرفته و گاهى نيز به دست فراموشى سپرده مى شود و اصلا سخنى از آن به ميان نمى آيد؟
گويى اصلا اين همه احاديث وجود خارجى ندارند!! با توجه به آنچه در بالا گفتيم، به گفتارى از مفسر معروف نويسنده المنار مى پردازيم، او در شأن نزول آيات فوق روايت معروف بالا را به كلى كنار نهاده و روايت ديگرى كه با محتواى آيات اصلا منطبق نيست و بايد آن را به عنوان يك حديث مخالف قرآن كنار زد، معتبر دانسته است، و آن حديثى است كه از نعمان بن بشير نقل شده كه مى گويد:

كنار منبر پيامبر(صلى الله عليه وآله) در ميان جمعى از صحابه نشسته بودم، يكى از آنها گفت:«من بعد از اسلام عملى را بالاتر از اين نمى دانم كه حاجيان خانه خدا را سيرابكنم» ديگرى گفت: «عمران مسجدالحرام از هر عملى بالاتر است» سومى گفت: «جهاد در راه خدا از آنچه گفتيد بهتر است»، عمر آنها را از گفتگو كردن نهى كرد و گفت:

«صداى خود را كنار منبر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بلند نكنيد ـ و آن روز، روز جمعه بود ـ ولى هنگامى كه نماز جمعه را خواندم، نزد رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى روم و از او در باره مسأله اى كه اختلاف كرديد سؤال مى كنم» (بعد از نماز نزد رسول خدا(صلى الله عليه وآله) رفت و سؤال كرد) در اين



موقع آيات فوق نازل شد.

در حالى كه اين روايت از جهات مختلفى با آيات مورد بحث ناسازگار است و مى دانيم هر روايتى كه مخالف قرآن باشد بايد آن را دور افكند; زيرا:

اولاً: در آيات فوق مقايسه ميان جهاد و سقاية الحاج و عمران مسجدالحرام نشده است، بلكه در يك سوى، مقايسه سقايت حاج و عمران مسجدالحرام قرار گرفته و در سوى ديگر ايمان به خداوند و روز رستاخيز و جهاد و اين نشان مى دهد كه افرادى آن اعمال را كه در دوران جاهليت انجام داده بودند با ايمان و جهاد مقايسه مى كردند، كه قرآن صريحا مى گويد اين دو برابر نيستند، نه مقايسه جهاد با عمران مسجدالحرام و سقاية الحاج.

ثانياً: جمله: { لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظّالِمِينَ نشان مى دهد كه اعمال گروه اول توأم با ظلم بوده است و اين در صورتى است كه در حال شرك واقع شده باشد، چه اينكه قرآن مى گويد: { ...إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ .

و اگر مقايسه ميان ايمان و سقايت حاج توأم با ايمان و جهاد باشد، جمله: { ...وَ اللهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظّالِمِينَ مفهومى نخواهد داشت.

ثالثا: آيه دوم مورد بحث كه مى گويد آن كسانى كه ايمان آوردند و هجرت كردند و جهاد نمودند، مقام والاترى دارند، مفهومش اين است: از كسانى كه ايمان و هجرت و جهاد نداشتند، برترند و اين با حديث نعمان سازش ندارد; زيرا گفتگو كنندگان طبق آن حديث همه از مؤمنان بودند و شايد در مهاجرت و جهاد شركت داشتند.

رابعا: درآيات گذشته سخن ازاقدام مشركان به عمران مساجدبود، { ما كانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجِدَ اللهِ... و آيات مورد بحث كه به دنبال آن قرار دارد، همان موضوع را تعقيب مى كند و اين نشان مى دهد كه عمران مسجدالحرام و سقايت حاج در حال شرك، موضوع بحث اين آيات است و اين چيزى است كه با روايت نعمان تطبيق نمى كند.

تنها مطلبى كه ممكن است در برابر اين استدلالات گفته شود، اين است كه تعبير به اعظم درجه نشان مى دهد كه هر دو طرف مقايسه، اعمال خوبى هستند، اگر چه يكى از
[
(1)1ـ تفسير المنار، ج10، ص215
(2)2ـ لقمان : 13

]

ديگرى برتر بوده است.

«صلح از جنگ بهتر است»، معنى اين جمله آن نيست كه جنگ چيز خوبى است و يا اينكه مى خوانيم: { ...وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِك ;(2) «بنده با ايمان از بت پرست بهتر است.» آيا بت پرست خير و فضيلتى دارد؟ در همين سوره توبه آيه 108 مى خوانيم: { ...لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْم أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ ; «مسجدى كه اساس آن از روز نخست بر پايه تقوى گذارده شده است (از مسجد ضرار همان مسجدى كه منافقان براى ايجاد تفرقه ساخته بودند) براى عبادت شايسته تر است.»
با اينكه مى دانيم عبادت در مسجد ضرار هيچ گونه شايستگى ندارد و نظير اين تعبيرات در قرآن و كلمات عرب و ساير زبان ها فراوان است.

از مجموع آنچه گفته شد، نتيجه مى گيريم كه روايت نعمان بن بشير چون بر خلاف محتواى قرآن است، بايد كنار نهاده شود و آنچه با ظاهر آيات مى سازد، همان حديث مشهورى است كه در آغاز بحث تحت عنوان شأن نزول بيان كرديم و اين فضيلتى است براى پيشواى بزرگ اسلام على بن أبى طالب(عليه السلام).

خداوند همه ما را به پيروى از حق و پيروى از اينگونه پيشوايان ثابت قدم بدارد و چشم و گوش باز و فكر دور از تعصب و عنايت كند.

همچنين از آيات فوق استفاده مى شود كه مقام رضوان كه از بزرگترين مواهب و مقاماتى است كه خداوند به مؤمنان و مجاهدان مى بخشد، چيزى است غير از باغ هاى بهشت و نعمت هاى جاويدانش و غير از رحمت گسترده پروردگار.

[
(1)1 . نساء : 128
2 . بقره : 221
(3)3ـ تفسير نمونه، ج7، ص329
]






/ 96