اى كعبه را ز يمن قدوم تو صد شرف
بطحا ز نور طلعت تو يافته فروغ
يثرب ز خاك تو با رونق و نوا
وى مرده را ز مقدم پاك تو صد صفا
يثرب ز خاك تو با رونق و نوا
يثرب ز خاك تو با رونق و نوا
[
(1)1ـ «لا» در اينجا زائده است و براى تأكيد آمده، البته طبق تفسير ديگرى احتمال دارد «لا» نافيه باشد.]
اگر قاتل پدرشان در آنجا ديده مى شد، در امان بود. حتى مى گويند كسانى كه از پوستدرختان مكه بر مى گرفتند و به خود مى بستند، به خاطر آن در امان بودند.ولى با اين حال چرا تمام اين آداب و سنن در مورد پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) زير پا گذاشته شد؟! چرا هرگونه اذيت و آزار نسبت به او و يارانش روا مى داشتند و حتى خونشان را مباح مى شمردند؟!اين تفسير در حديثى از امام صادق(عليه السلام) نيز نقل شده است.سپس مى افزايد: «و قسم به پدر و فرزندش»; { وَ والِد وَ ما وَلَدَ .در اينكه منظور از اين پدر و فرزند كيست؟ تفسيرهاى متعددى ذكر كرده اند. نخست اينكه منظور از والد ابراهيم خليل(عليه السلام) و از ولد اسماعيل ذبيح(عليه السلام) است و با توجه به اينكه در آيه قبل، به شهر مكه سوگند ياد شده و مى دانيم ابراهيم و فرزندش(عليهما السلام) بنيانگذار كعبه و شهر مكه بودند، اين تفسير بسيار مناسب به نظر مى رسد. بخصوص اينكه عرب جاهلى نيز براى حضرت ابراهيم و فرزندش(عليهما السلام) اهميت فوق العاده اى قايل بود و به آنها افتخار مى كرد و بسيارى از آنها نسب خود را به آن دو مى رساندند. ديگر اينكه منظور آدم و فرزندانش(عليهم السلام)است.سوم اينكه منظور آدم(عليه السلام) و پيامبرانى هستند كه از دودمان او برخاسته اند.چهارم اينكه منظور سوگند به هر پدر و فرزندى است، چرا كه مساله تولد و بقاى نسل انسانى در طول ادوار مختلف، از شگفت انگيزترين بدايع خلقت است و خداوند مخصوصا به آن سوگند ياد كرده است.جمع ميان اين چهار تفسير نيز بعيد نيست، هر چند تفسير اول از همه مناسبتر به نظر مى رسد.سپس به چيزى مى پردازد كه هدف نهايى اين سوگندها است. مى فرمايد:«مسلما ما انسان را در رنج آفريديم»; { لَقَدْ خَلَقْنَا اْلإِنْسانَ فِي كَبَد .كبد به گفته طبرسى در مجمع البيان در اصل به معنى شدت است، و لذا هنگامى كه شير غليظ شود تكبّد اللبن مى گويند.ولى به گفته راغب در مفردات كبد (بر وزن حسد) به معنى دردى است كه عارض
[
(1)1ـ مجمع البيان، ج10، ص493
]
كبد انسان (جگر سياه) مى شود و سپس به هرگونه مشقت و رنج اطلاق شده است.ريشه اين لغت هر چه باشد مفهوم فعلى آن همان رنج و ناراحتى است.آرى انسان از آغاز زندگى حتى از آن لحظه اى كه نطفه او در قرارگاه رحم واقع مى شود، مراحل زيادى از مشكلات و درد و رنجها را طى مى كند تا متولد شود، و بعد از تولد در دوران طفوليت، و سپس جوانى، و از همه مشكل تر دوران پيرى، مواجه به انواع مشقت ها و رنج ها است، و اين است طبيعت زندگى دنيا، و انتظار غير آن داشتن اشتباه است اشتباه، و به گفته شاعر عرب:
طبعت على كدر و أنت تريدها
و مكلفوا الأيام ضد طباعها
متطلب في الماء حذوه نار
صفوا من الأقذار و الأكدار
متطلب في الماء حذوه نار
متطلب في الماء حذوه نار
[
(1)1 . مسكّن الفؤاد، ص14
]
تصور مى كند، هنگامى كه به قدرت مى رسد تمام احكام الهى را زير پا مى گذارد، و مطلقا خدا را بنده نيست، آيا به راستى چنين مى پندارد كه از چنگال مجازات پروردگار رهايى مى يابد، چه اشتباه بزرگى! اين احتمال نيز داده شده كه منظور ثروتمندانى هستند كه مى پنداشتند احدى توانايى ندارد ثروت آنها را بگيرد.و نيز گفته شده منظور كسانى هستند كه معتقد بودند احدى آنها را در برابر اعمالشان بازخواست نمى كنند.ولى آيه مفهوم جامعى دارد كه ممكن است همه اين تفسيرها را شامل شود.بعضى گفته اند: آيه فوق اشاره به مردى از قبيله جمح كه ابو الاسد ناميده مى شد، او به قدرى نيرومند بود كه روى يك قطعه چرم مى نشست ده نفر مى خواستند آن را از زير پاى او بكشند نمى توانستند، چرم پاره پاره مى شد و او از جا تكان نمى خورد!ولى نظر داشتن آيه به چنين فرد يا افراد مغرورى مانع از عموميت مفهوم آن نيست.سپس در ادامه همين سخن مى افزايد: «او مى گويد من مال زيادى را تباه كردم»; { يَقُولُ أَهْلَكْتُ مالاً لُبَداً . و اين اشاره به كسانى است كه وقتى به آنها پيشنهاد صرف مال در كار خيرى مى كردند از روى غرور و نخوت مى گفتند: ما بسيار در اين راهها صرف كرده ايم در حالى كه چيزى براى خدا انفاق نكرده بودند، و اگر اموالى به اين و آن داده بودند براى تظاهر و ريا كارى و اغراض شخصى بوده است.بعضى نيز گفته اند: آيه اشاره است به كسانى كه اموال زيادى در دشمنى با اسلام و پيامبر(صلى الله عليه وآله) و توطئه هاى ضد اسلامى صرف كرده بودند، و به آن افتخار مى كردند، همانگونه كه در حديثى آمده است كه در روز جنگ خندق هنگامى كه على(عليه السلام) اسلام را به عمرو بن عبد وَدّ عرضه نمود، او در پاسخ گفت: «فَأَيْنَ ما أَنْفَقْتُ فِيكُمْ مالاً لُبَداً»; «پس آن همه اموالى كه بر ضد شما مصرف كردم چه مى شود؟!»
بعضى نيز گفته اند: آيه ناظر به بعضى از سران قريش مانند حارث بن عامر است كه مرتكب گناهى شده بود راه نجات را از پيامبر(صلى الله عليه وآله) سؤال كرد حضرت دستور كفاره به او داد.او گفت: اموال من از آن روز كه وارد دين اسلام شدم در كفارات و نفقات نابود شد!جمع ميان هر سه تفسير نيز بى مانع است، هر چند تفسير اول تناسب بيشترى با آيه بعد دارد.تعبير به اهلكت اشاره به اين است كه اموال او در حقيقت نابود شده و بهره اى عايدش نمى شود.لُبَد (بر وزن لغت) به معنى شىء متراكم و انبوه است و در اينجا به معنى مال فراوان است.سپس مى افزايد: «آيا گمان مى كند كه هيچكس او را نديده و نمى بيند؟!»; { أَ يَحْسَبُ أَنْ لَمْ يَرَهُ أَحَدٌ .او از اين حقيقت غافل است كه خداوند نه فقط ظواهر اعمال او را در خلوت و جمع مى بيند، بلكه از اعماق قلب و روح او نيز آگاه است، و از نيات او با خبر، مگر ممكن است خدايى كه وجود بى انتهايش به همه چيز احاطه دارد چيزى را نبيند و نداند؟! اين غافلان بى خبرند كه بر اثر جهل و ناآگاهى خود را از مراقبت دائمى پروردگار بر كنار مى پندارند.آرى خدا مى داند اين اموال را از كجا به دست آورده؟ و در چه راهى مصرف كرده است؟! در حديثى از ابن عباس نقل شده است كه پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود:«لا يجاوز قدما عبد حتّى يسأل عن أربع: عن شبابه فيما أبلاه و عن عمره فيما أفناه و عن ماله من أين جمعه و فيما أنفقه و عن حبّنا أهل البيت».«در قيامت هيچ بنده اى قدم از قدم بر نمى دارد تا از چهار چيز سؤال شود:از عمرش كه در چه راهى آن را فانى كرده؟ و از مالش كه از كجا جمع آورى نموده، و در چه راه مصرف كرده است؟ و از عملش كه چه كارى انجام داده؟ و از محبت ما اهل بيت!»
كوتاه سخن اينكه چگونه انسان مغرور مى شود و ادعاى قدرت مى كند در حالى كه زندگى او با درد و رنج عجين است، اگر مالى دارد به شبى است، و اگر جانى دارد به تبى است! وانگهى چگونه ادعا مى كند كه من اموال فراوانى در راه خدا انفاق كرده ام، در حالى كه او از نيتش آگاه است، هم كيفيت تحصيل آن اموال نامشروع را مى داند و هم چگونگى صرف كردن رياكارانه و مغرضانه آن را.
[
(1)1 . علل الشرائع ، ج1، ص218
(2)2ـ تفسير نمونه، ج27، ص14
]