حج و حرمین شریفین در تفسیر نمونه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حج و حرمین شریفین در تفسیر نمونه - نسخه متنی

ب‍ا م‍ق‍دم‍ه‌ ناصر م‍ک‍ارم‌ ش‍ی‍رازی‌؛ ب‍ه‌ ک‍وش‍ش‌: ع‍ل‍ی‌ ق‍اض‍ی ‌ع‍س‍ک‍ر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النّاسِ ما وَلاّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كانُوا عَلَيْها قُلْ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراط مُسْتَقِيم(142)

(1)1 . بقره.

يهود از اين ماجرا سخت ناراحت شدند و طبق شيوه ديرينه خود به بهانه جويى و ايرادگيرى پرداختند.

آنها قبلا مى گفتند: ما بهتر از مسلمانان هستيم، چرا كه آنها از نظر قبله استقلال ندارند و پيرو ما هستند، اما همين كه دستور تغيير قبله از ناحيه خدا صادر شد زبان به اعتراض گشودند چنانكه قرآن در آيه مورد بحث مى گويد: «به زودى بعضى از سبك مغزان مردم مى گويند چه چيز آنها (مسلمانان) را از قبله اى كه بر آن بودند بر گردانيد؟»; { سَيَقُولُ السُّفَهاءُ مِنَ النّاسِ ما وَلاّهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كانُوا عَلَيْها... .

چرا اينها از قبله پيامبران پيشين امروز اعراض نمودند؟ اگر قبله اول صحيح بود اين تغيير چه معنى دارد؟ و اگر دومى صحيح است چرا سيزده سال و چند ماه به سوى بيت المقدس نماز خوانديد؟! خداوند به پيامبرش دستور مى دهد: «به آنها بگو شرق و غرب عالم از آن خداست، هر كس را بخواهد به راه راست هدايت مى كند»; { ...قُلْ لِلّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ إِلى صِراط مُسْتَقِيم .

اين يك دليل قاطع و روشن در برابر بهانه جويان بود كه بيت المقدس و كعبه و همه جا ملك خدا است، اصلا خدا خانه و مكانى ندارد، مهم آن است كه تسليم فرمان او باشيد هر جا خدا دستور دهد به آن سو نماز بخوانند، مقدس و محترم است، و هيچ مكانى بدون عنايت او داراى شرافت ذاتى نمى باشد.

و تغيير قبله در حقيقت مراحل مختلف آزمايش و تكامل است و هر يك مصداقى است از هدايت الهى، او است كه انسانها را به صراط مستقيم رهنمون مى شود.

نكته ها:

1ـ سفهاء جمع سفيه در اصل به معنى كسى است كه بدنش سبك باشد و به آسانى جابجا شود، عرب به افسارهاى سبك وزن حيوانات كه به هر طرف حركت مى كند سفيه مى گويد، ولى اين كلمه تدريجا به معنى سبك مغز به كار رفته و به صورت معنى اصلى در آمده، خواه اين سبك مغزى در امور دينى باشد يا دنيوى.

2ـ سابقاً گفتيم مسأله نسخ احكام و تغيير برنامه هاى تربيتى در مقطع هاى مختلف زمانى، مسأله تازه يا عجيبى نيست كه مورد ايراد قرار گيرد، ولى بهانه جويان يهود اين



مطلب را دستاويز خوبى براى انحراف افكار از اسلام پنداشتند و روى آن تبليغاتزيادى كردند، اما چنانكه در آيات بعد خواهيم ديد قرآن به آنها پاسخ هاى منطقى و دندان شكن داده است.

3ـ جمله: { ...يَهْدِي مَنْ يَشاءُ... ; «هر كس را خدا بخواهد هدايت مى كند.» چنانكه سابقاً نيز گفته ايم به اين معنى نيست كه خداوند بدون حساب كسى را هدايت مى كند، بلكه اين مشيت از حكمت خداوند و حساب مصالح و مفاسد سرچشمه مى گيرد(1).

امت وسط
وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْها إِلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ وَ إِنْ كانَتْ لَكَبِيرَةً إِلاّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللهُ وَ ما كانَ اللهُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُمْ إِنَّ اللهَ بِالنّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ(143)

.

143ـ همان گونه (كه قبله شما يك قبله ميانه است) شما را نيز امت ميانه اى قرار داديم (كه در حد اعتدال كه ميان افراط و تفريط هستيد) تا گواه بر مردم باشيد و پيامبر هم گواه بر شما و ما آن قبله اى را كه قبلا بر آن بودى، تنها براى اين قرار داديم كه افرادى از پيامبر پيروى مى كنند، از آنها كه به جاهليت باز مى گردند، مشخص شوند. اگر چه اين جز بر كسانى كه خداوند آنها را هدايت كرده دشوار بود (اين را نيز بدانيد كه نمازهاى شما در برابر قبله سابق صحيح بوده) و خدا هرگز ايمان (نماز) شما را ضايع نمى گرداند; زيرا خداوند نسبت به مردم رحيم و مهربان است.

در آيه مورد بحث به قسمتى از فلسفه و اسرار تغيير قبله اشاره شده است.

نخست مى گويد: «همانگونه (كه قبله شما يك قبله ميانه است) شما را نيز يك امت
[1ـ تفسير نمونه، ج1، ص481
(2)2 . بقره.]

ميانه قرار داديم»; { وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً... .

امتى كه از هر نظر در حد اعتدال باشد، نه كندرو و نه تندرو، نه در حد افراط و نه تفريء الگو و نمونه.

اما چرا قبله مسلمانان، قبله ميانه است؟ زيرا مسيحيان تقريبا به سمتمشرق مى ايستادند، به خاطر اينكه بيشتر ملل مسيحى در كشورهاى عربى زندگى مى كردند و براى ايستادن به سوى محل تولد عيسى(عليه السلام) كه در بيت المقدس بود، ناچار بودند به سمت مشرق بايستند و به اين ترتيب جهت مشرق، قبله آنان محسوب مى شد ولى يهود كه بيشتر در شامات و بابل و مانند آن به سر مى بردند، رو به سوى بيت المقدس كه براى آنان تقريبا در سمت غرب بود مى ايستادند و به اين ترتيب نقطه غرب، قبله آنان بود.

اما كعبه كه نسبت به مسلمانان آن روز (مسلمانان مدينه) در سمت جنوب و ميان مشرق و مغرب قرار داشت يك خط ميانه محسوب مى شد.

در حقيقت تمام اين مطالب را مى توان از جمله «وَ كَذلِكَ» استفاده كرد. هر چند در تفسير اين جمله مفسران احتمالات ديگرى داده اند كه قابل بحث و ايراد است.

به هر حال گويا قرآن مى خواهد رابطه اى ميان همه برنامه هاى اسلامى ارائه كند و آن اينكه نه تنها قبله مسلمانان يك قبله ميانه است كه تمام برنامه هايشان اين ويژگى را دارا است.

سپس اضافه مى كند: هدف اين بود كه: «شما گواه بر مردم باشيد و پيامبر هم گواه بر شما باشد»; { لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً... .

تعبير به گواه بودن امت اسلامى بر مردم جهان و همچنين گواه بودن پيامبر(صلى الله عليه وآله) نسبت به مسلمانان، ممكن است اشاره به اسوه و الگو بودن باشد; زيرا گواهان و شاهدان را هميشه از ميان افراد نمونه انتخاب مى كنند.

يعنى شما با داشتن اين عقايد و تعليمات، امتى نمونه هستيد. همانطور كه پيامبر در ميان شما يك فرد نمونه است.

[
(1)1 . تفسير نمونه، ج2، ص484

]

نكته ها:

1ـ اسرار تغيير قبله
تغيير قبله از بيت المقدس به خانه كعبه براى همه سئوال انگيز بود. آنها كه گمان مى كردند هر حكمى بايد ثابت باشد، مى گفتند اگر مى بايست ما به سوى كعبه نماز بخوانيم چرا از همان روز اول نگفتند؟ و اگر بيت المقدس مقدم بود كه قبله انبيا پيشين محسوب مى شد، چرا تغيير يافت؟
دشمنان نيز ميدان وسيعى براى سم پاشى يافتند. شايد مى گفتند: او در آغاز متوجه قبله پيامبران گذشته شد، اما پس از پيروزى هايش نژاد پرستى بر او غلبه نمود و آن را به قبله قوم خود تبديل كرد! يا مى گفتند: او براى جلب توجه يهود و مسيحيان، نخست بيت المقدس را پذيرفت، هنگامى كه مؤثر نيفتاد آن را تبديل به كعبه كرد.

بديهى است اين وسوسه ها، آن هم در جامعه اى كه هنوز نور علم و ايمان زوايايش را روشن نساخته بود و رسوبات دوران شرك و بت پرستى هنوز در آن وجود داشت، چه نگرانى و اضطرابى ايجاد مى كند.

لذا قرآن صريحا در آيه فوق مى گويد: اين يك آزمايش بزرگ براى مشخص شدن موضع مؤمنان و مشركان بود.

بعيد نيست يكى از علل مهم تغيير قبله اين مسأله باشد، از آنجا كه خانه كعبه در آن زمان كانون بت هاى مشركان بود، دستور داده شد مسلمانان موقتا به سوى بيت المقدس نماز بخوانند و به اين ترتيب صفوف خود را از مشركان جدا كنند.

اما هنگامى كه به مدينه هجرت كردند و تشكيل حكومت و ملت دادند و صفوف آنها از ديگران كاملا مشخص شد، ديگر ادامه اين وضع ضرورت نداشت در اين هنگام به سوى كعبه، قديمى ترين مركز توحيد و پرسابقه ترين كانون انبيا(عليهم السلام) باز گشتند.

بديهى است هم نماز خواندن به سوى بيت المقدس براى آنها كه كعبه را سرمايه معنى نژاد خود مى دانستند و هم بازگشت به سوى كعبه بعد از بيت المقدس بعد از عادت كردن به قبله نخست مشكل بود.

مسلمانان به اين وسيله در بوته آزمايش قرار گرفتند، تا آنچه از آثار شرك در وجودشان است در اين كوره داغ بسوزد و پيوندهاى خود را از گذشته شرك آلودشان



ببرند و روح تسليم مطلق در برابر فرمان حق در وجودشان پيدا شود.

اصولا همانگونه كه گفتيم خداوند مكان و محلى ندارد. قبله رمزى است براى وحدت صفوف و احياى خاطره هاى توحيدى و تغيير آن هيچ چيز را دگرگون نخواهد كرد، مهم تسليم بودن در برابر فرمان او و شكستن بت هاى تعصب و لجاجت و خود خواهى است.

همچنين به يكى ديگر از اسرار تغيير قبله اشاره كرده مى گويد: «ما آن قبله اى را كه قبلا بر آن بودى (بيت المقدس) تنها براى اين قرار داديم كه افرادى كه از رسول خدا پيروى مى كنند، از آنها كه به جاهليت باز مى گردند، باز شناخته شوند»; { وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْها إِلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ... .

قابل توجه اينكه نمى گويد: تا افرادى كه از تو پيروى مى كنند بلكه مى گويد: تا افرادى كه از رسول خدا پيروى مى كنند. اشاره به اينكه تو رهبرى و فرستاده خدايى و به همين جهت بايد در همه كار تسليم فرمان تو باشند، قبله كه سهل است، اگر ما فوق آن نيز دستور دهد، بهانه گيرى در آن دليل بر حفظ خلق و خوى دوران شرك و بت پرستى است.

جمله: { مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَيْهِ كه در اصل به معناى برگشتن روى پاشنه پا است، اشاره به ارتجاع و بازگشت به عقب مى نمايد.

سپس اضافه مى كند: «اگر چه اين كار جز براى كسانى كه خداوند هدايتشان كرده دشوار بود»; { ...وَ إِنْ كانَتْ لَكَبِيرَةً إِلاّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللهُ... .

آرى تا هدايت الهى نباشد، آن روح تسليم مطلق در برابر فرمان او، فراهم نمى شود. مهم اين است كه انسان چنان تسليم باشد كه حتى در اجراى اين گونه فرمان ها، احساس سنگينى و سختى ننمايد، بلكه چون از ناحيه او است در كامش شيرين تر از عسل باشد.

از آنجا كه دشمنان وسوسه گر يا دوستان نادان، فكر مى كردند با تغيير قبله ممكن است اعمال و عبادات سابق باطل باشد و اجر آن ها بر باد رود، در آخر آيه اضافه مى كند: «خدا هرگز ايمان (نماز) شما را ضايع نمى گرداند; زيرا خداوند نسبت به همه مردم رحيم و مهربان است»; { وَ ما كانَ اللهُ لِيُضِيعَ إِيمانَكُمْ إِنَّ اللهَ بِالنّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ .

دستورهاى او همچون نسخه هاى طبيب است. يك روز اين نسخه نجات بخش است و روز ديگر نسخه ديگر، هر كدام در جاى خود نيكو و ضامن سعادت و تكامل است بنا بر اين تغيير قبله نبايد هيچگونه نگرانى براى شما نسبت به نمازها و عبادات گذشته يا آينده ايجاد نمايد كه همه آنها صحيح بوده و هست.

2ـ امت اسلامى يك امت ميانه
كلمه وسط در لغت هم به معنى حد متوسط در ميان دو چيز آمده و هم به معنى جالب، زيبا، عالى و شريف; و اين هر دو ظاهراً به يك حقيقت باز مى گردد; زيرا معمولا شرافت و زيبايى در آن است كه چيزى از افراط و تفريط دور باشد و در حد اعتدال قرار گيرد.

تعبير جالبى قرآن در باره امت اسلامى كرده است; يعنى آنها را يك امت ميانه و معتدل ناميده است.

معتدل از نظر عقيده كه نه راه غُلّو را مى پيمايند و نه راه تقصير و شرك، نه طرفدار جبرند و نه تفويض، نه درباره صفات خدا معتقد به تشبيهند و نه تعطيل.

معتدل از نظر ارزش هاى معنوى و مادى، نه به كلى در جهان ماده فرو مى روند كه معنويت به فراموشى سپرده شود و نه آنچنان در عالم معنى فرو مى روند كه از جهان مادهبه كلى بى خبر شوند، نه همچون گروه عظيمى از يهود، جز گرايش مادى چيزى را نشناسند و نه همچون راهبان مسيحى به كلى ترك دنيا گويند.

معتدل از نظر علم و دانش، نه آنچنان بر دانسته هاى خود جمود دارند كه علوم ديگران را پذيرا نشوند و نه آنگونه خود باخته اند كه به دنبال هر صدايى برخيزند.

معتدل از نظر روابط اجتماعى، نه اطراف خود حصارى مى كشند كه از جهانيان به كلى جدا شوند و نه اصالت و استقلال خود را از دست مى دهند كه همچون غرب زدگان و شرق زدگان در اين ملت و آن امت ذوب شوند!

معتدل از نظر شيوه هاى اخلاقى، از نظر عبادت، از نظر تفكر و خلاصه معتدل در تمام جهات زندگى و حيات.

يك مسلمان واقعى هرگز نمى تواند انسان يك بعدى باشد، بلكه انسانى است



داراى ابعاد مختلف، متفكر، با ايمان، دادگر، مجاهد، مبارز، شجاع، مهربان فعال، آگاه وبا گذشت.

تعبير به حد وسء تعبيرى است كه از يكسو مسأله شاهد و گواه بودن امت اسلامى را مشخص مى سازد; زيرا كسانى كه در خط ميانه قرار دارند، مى توانند تمام خطوط انحرافى را در چپ و راست ببينند! و از سوى ديگر تعبيرى است كه دليل مطلب نيز در آن نهفته است و مى گويد: اگر شما گواهان خلق جهان هستيد، به دليل همين اعتدال و امت وسط بودنتان است.

يك مسلمان واقعى هرگز نمى تواند انسان يك بعدى باشد، بلكه انسانى است داراى ابعاد مختلف، متفكر، با ايمان، دادگر، مجاهد، مبارز، شجاع، مهربان فعال، آگاه و با گذشت.

تعبير به حد وسء تعبيرى است كه از يكسو مسأله شاهد و گواه بودن امت اسلامى را مشخص مى سازد; زيرا كسانى كه در خط ميانه قرار دارند مى توانند تمام خطوط انحرافى را در چپ و راست ببينند! و از سوى ديگر تعبيرى است كه دليل مطلب نيز در آن نهفته است، و مى گويد: اگر شما گواهان خلق جهان هستيد به دليل همين اعتدال و امت وسط بودنتان است.

/ 96