بیشترلیست موضوعات مقدّمه
با شكوه ترين مراسم عبادى پيشگفتار بخش اوّل:
زندگانى پرماجراى ابراهيم(عليه السلام) نبوت ابراهيم هجرت ابراهيم آخرين مرحله رسالت ابراهيم سرگذشت نوح وابراهيم(عليهما السلام) طرح جالب بت شكنى ابراهيم(عليه السلام) ابراهيم(عليه السلام) نقشه نابودى بت ها را مى كشد برهان دندان شكن ابراهيم چگونگى استدلال ابراهيم بر توحيد تبعيد يا هجرت؟ امامت اوج افتخار ابراهيم(عليه السلام) ابراهيم(عليه السلام) بنده مؤمن خدا دعاهاى ابراهيم(عليه السلام) دعاهاى سازنده ابراهيم بت شكن(عليه السلام) خواسته هاى ابراهيم(عليه السلام) از پيشگاه پروردگار ابراهيم(عليه السلام) خانه كعبه را بنا مى كند ابراهيم(عليه السلام) در قربانگاه بخش دوّم:
احكام و اسرار حج اهميت حج دعوت عام براى حج! هشت دستور در يك آيه «قربانى» تكليف گوشت هاى قربانى در عصر ما «حج و ياد خدا» آخرين سخن درباره حج فلسفه و اسرار عميق حج! بخش سوّم:
مكّه معظّمه نخستين خانه مردم توسعه مسجدالحرام عمران مسجد در صلاحيت همه كس نيست نخستين مهاجران اسلام حرم امن سوره فيل سوره قريش معراج
سوره اسراء مساله معراج هدف معراج معراج و علوم روز قيام از امّ القرى آغاز وحى ابى لهب ايمان ابوطالب و جنجالى كه در اين زمينه برپا كرده اند! پيشگامان در اسلام فتح مكه بزرگترين پيروزى اسلام بخش چهارم:
مدينه منوره اذان، شعار بزرگ اسلام مهاجرين و انصار تغيير قبله انفال جنگ احد غزوه حمراء الاسد سرسختى منافقان داخلى پايان توطئه يهود بنى نضير در مدينه جنگ احزاب غزوه بنى قريظه يك پيروزى بزرگ ديگر عمرة القضاء صلح حديبيّه و فتح خيبر جنگ حنين مباهله غدير خم سوره كوثر فدك توضیحاتافزودن یادداشت جدید
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِينَ149 بَلِ اللهُ مَوْلاكُمْ وَ هُوَ خَيْرُ النّاصِرِينَ150 سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ بِما أَشْرَكُوا بِاللهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً وَ مَأْواهُمُ النّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظّالِمِينَ151 149ـ اى كسانى كه ايمان آورده ايد اگر از كسانى كه كافر شده اند اطاعت كنيد شما را به عقب باز مى گردانند و سرانجام زيانكار خواهيد شد.150ـ (آنها تكيه گاه شما نيستند) بلكه تكيه گاه و سرپرست شما خدا است و او بهترين ياوران است.151ـ به زودى در دلهاى كافران به خاطر اينكه بدون دليل چيزهايى را براى خدا شريك قرار دادند، رعب و ترس مى افكنيم و جايگاه آنها آتش است و چه بد جايگاهى است جايگاه ستمكاران.{ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا... .اين آيات همانند آيات گذشته بعداز جنگ احد وبراى تجزيه وتحليل روى حوادث جنگ نازل گرديده است، وضع آيات گذشته و اين آيات نيز گواه بر اين حقيقت است.چنين به نظر مى رسد كه بعد از پايان جنگ احد، دشمنان اسلام با يك سلسله تبليغات مسموم كننده در لباس نصيحت و دلسوزى، تخم تفرقه در ميان مسلمانان مى پاشيدند و با استفاده از وضع نا مساعد روانى عده اى از مسلمانان تلاش مى كردند كه آنها را نسبت به اسلام بد بين كنند، شايد يهود و مسيحيان نيز در اين قسمت با منافقان همكارى داشتند، همانطور كه در ميدان احد نيز با دامن زدن به شايعه بى اساس كشته شدن پيغمبر(صلى الله عليه وآله) براى تضعيف روحيه مسلمانان كوشش مى كردند.آيه نخست به مسلمانان اخطار مى كند و از پيروى آنها بر حذر مى دارد و مى گويد: اگر از كفار پيروى كنيد شما را به عقب برمى گردانند و پس از پيمودن راه پر افتخار تكامل معنوى و مادى در پرتو تعليمات اسلام، به نقطه اول كه نقطه كفر و فساد بود سقوط مى دهند و در اين موقع بزرگترين زيانكارى دامنگير شما خواهد شد چه زيانى از اين بالاتر كه انسان اسلام را با كفر و سعادت را با شقاوت و حقيقت را با باطل معاوضه كند.سپس تأكيد مى كند كه شما بالاترين پشتيبان و بهترين ياور را داريد مى گويد: { بَلِ اللهُ مَوْلاكُمْ وَ هُوَ خَيْرُ النّاصِرِينَ ; «خدا پشتيبان و سرپرست شما است و او بهترين ياوران است»، ياورى است كه هرگز مغلوب نمى شود و هيچ قدرتى با قدرت او برابرى ندارد در حاليكه ياوران ديگر ممكن است گرفتار شكست و نابودى شوند; { سَنُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ... .در اينجا اشاره به نجات معجزآساى مسلمانان بعد از جنگ احد مى كند و يكى از موارد حمايت و نفرت خود از آنان را بازگو مى نمايد و آنها را نسبت به ـ آينده دلگرم مى سازد و وعده پيروزى مى دهد; زيرا همانطور كه گفتيم، بت پرستان مكه با اينكه در جنگ احد پيروزى چشمگيرى پيدا كرده بودند و لشكر اسلام ظاهرا از هم متلاشى شده بود مى بايست در بازگشت به سوى ميدان و از بين بردن باقيمانده قدرت مسلمين و حتى غارت كردن مدينه و كشتن شخص پيامبر كه از بى اساس بودن شايعه شهادت او آگاه شده بودند كمترين ترديدى به ـ خود راه ندهند.اما خداوند ترس و وحشت عجيبى در دلهاى آنها افكند، ترس و وحشت بى دليلى كه خاصيت كفر و بت پرستى و خرافه پرستى بود، سراسر وجود آنان را فرا گرفت به طورى كه در روايات مى خوانيم: آنها هنگامى كه از احد بازگشتند و به نزديكى مكه رسيدند، درست شكل و قيافه يك لشكر شكست خورده را داشتند.آيه فوق مى گويد: ما به زودى در دل كفار رعب و وحشت مى افكنيم (يعنى همانطور كه در پايان جنگ احد افكنديم و نمونه آن را با چشم خود ديديد) بنا بر اين به آينده خويش اميدوار باشيد.جالب اينكه علت ايجاد رعب و ترس را در دل هاى آنها چنين بيان مى كند: { بِما أَشْرَكُوا بِاللهِ ما لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطاناً... ، به اين جهت كه آنها چيزهايى را بدون دليل شريك خدا قرار داده بودند در حقيقت مردمى كه خرافى هستند و تابع دليل و برهان نمى باشند و كاهى را در نظر خود كوه مى كنند و سنگ و چوبى را معبود و پروردگار خويش مى دانند در برابر حوادث بسيار نا توانند زيرا خيلى زود گرفتار اشتباه محاسبه مى شوند و اگر يك حادثه جزيى در زندگى آنها رخ دهد و مثلا بشنوند مسلمانان مدينه همراه مجروحان ميدان جنگ، بار ديگر به ميدان احد برمى گردند اين موضوع بسيار بزرگ در نظرشان جلوه مى كند و سخت از آن به وحشت مى افتند، همانطور كه در دنياى امروز نيز افراد قدرتمندى را مشاهده مى كنيم كه از كوچكترين حادثه وحشت دارند و از كاه كوهى مى سازند زيرا تكيه گاه محكمى در زندگى براى خود انتخاب نكرده اند.{ ...وَ مَأْواهُمُ النّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظّالِمِينَ ; «اين افراد به خود و به اجتماع خود ستم كرده اند و بنا بر اين جايگاهى جز آتش نخواهند داشت و چه بد جايگاهى است.» پيروزى از طريق ترس دشمن در روايات متعددى مى خوانيم كه پيغمبر مى فرمود: يكى از امتيازاتى كه خداوند به من داده است اين است كه مرا به وسيله انداختن ترس در دل دشمن پيروزى داده است.اين موضوع اشاره به يكى از عوامل مهم پيروزى در جنگ ها مى كند كه مخصوصا امروز بسيار مورد توجه است كه يكى از مهمترين عوامل پيروزى، روحيه سرباز است و آن قدر كه روحيه عالى سربازان در پيروزى تأثير دارد كم و كيف آنها و چگونگى سلاح آنها اثر ندارد، اسلام با تقويت روح ايمان و عشق به جهاد و افتخار به شهادت و اتكاى به خداوند قادر منان، اين روح را در مجاهدان خود به عاليترين وجهى پرورش داد در حالى كه بت پرستان خرافى كه تكيه گاهشان بت هاى بى اراده و بى جان بود و عقيده به معاد و زندگى پس از مرگ نداشتند و خرافات افكار آنها را آلوده كرده بود روحيه اى ضعيف و ناتوان داشتند و يكى از عوامل مؤثر پيروزى مسلمانان بر آنها همين تفاوت روحيه بود(8).شكست پس از پيروزى وَ لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتّى إِذا فَشِلْتُمْ وَ تَنازَعْتُمْ فِي اْلأَمْرِ وَ عَصَيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما أَراكُمْ ما تُحِبُّونَ مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الدُّنْيا وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الاْخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ وَ لَقَدْ عَفا عَنْكُمْ وَ اللهُ ذُو فَضْل عَلَى الْمُؤْمِنِينَ(152)إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى أَحَد وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْراكُمْ فَأَثابَكُمْ غَمًّا بِغَمّ لِكَيْلا تَحْزَنُوا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا ما أَصابَكُمْ وَ اللهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ(153)ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً يَغْشى طائِفَةً مِنْكُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ اْلأَمْرِ مِنْ شَيْء قُلْ إِنَّ اْلأَمْرَ كُلَّهُ لِلّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ ما لا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ اْلأَمْرِ شَيْءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِمْ وَ لِيَبْتَلِيَ اللهُ ما فِي صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُمْ وَ اللهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ(154)152ـ خداوند وعده خود را به شما (در باره پيروزى بر دشمن در احد) راست گفت، در آن هنگام (در آغاز جنگ احد) دشمنان را به فرمان او به قتل مى رسانديد (و اين پيروزى ادامه داشت) تا اينكه سست شديد و (بر سر رها كردن سنگرها) و در كار خود به نزاع پرداختيد، و بعد از آن كه آنچه را دوست مى داشتيد (از غلبه بر دشمن) به شما نشان داد نافرمانى كرديد، بعضى از شما خواهان دنيا بودند و بعضى خواهان آخرت، سپس خداوند شما را از آنها منصرف ساخت (و پيروزى شما به شكست انجاميد) تا شما را آزمايش كند و او شما را بخشيد و خداوند نسبت به مؤمنان فضل و بخشش دارد.153ـ (به خاطر بياوريد) هنگامى كه از كوه بالا مى رفتيد و (جمعى در وسط بيابان پراكنده مى شديد و) به عقب ماندگان نگاه نمى كرديد، و پيامبر از پشت سر شما را صدا مى زد، سپس اندوه ها يكى پس از ديگرى به سوى شما روى آورد، اين به خاطر آن بود كه ديگر براى از دست رفتن (غنائم جنگى) غمگين نشويد و نه به خاطر مصيبت هايى كه بر شما وارد مى گردد، و خداوند از آنچه انجام مى دهيد آگاه است.154ـ سپس به دنبال اين غم و اندوه آرامشى بر شما فرستاد، اين آرامش به صورت خواب سبكى بود (كه در شب بعد از حادثه احد) جمعى از شما را فرو گرفت اما جمع ديگرى در فكر جان خويش بودند (و خواب چشمان آنها را فرا نگرفت) آنها گمان هاى نادرستى در باره خدا همچون گمان هاى دوران جاهليت داشتند، و مى گفتند: آيا چيزى از پيروزى نصيب ما مى شود؟ بگو همه كارها(و پيروزى ها) بدست خدا است، آنها در دل خود امورى را پنهان مى دارند كه براى تو آشكار نمى سازند مى گويند: اگر سهمى از پيروزى داشتيم در اينجا كشته نمى شديم، بگو اگر هم در خانه هاى خود بوديد آنهايى كه كشته شدن در سرنوشت آنها بود به بسترشان مى ريختند (و آنها را به قتل مى رساندند) و اينها براى اين است كه خداوند آنچه در سينه شما پنهان است بيازمايد و آنچه در دل هاى شما (از ايمان) مى باشد خالص گرداند و خداوند از آنچه در درون سينه ها است با خبر است.در ماجراى جنگ احد گفتيم مسلمانان در آغاز جنگ با اتحاد و شجاعت خاصى جنگيدند، و بزودى پيروز شدند و لشكر دشمن از هم پراكنده شد و موجى از شادى سراسر لشكر اسلام را فرا گرفت، ولى نافرمانى جمعى از تيراندازان كه در كوه عينين به سركردگى عبدالله بن جبير مى جنگيدند و رها كردن آن سنگر حساس و مشغول شدن آنها و ديگران به جمع آورى غنائم، سبب شد كه ورق برگردد و شكست سختى به لشكر اسلام وارد گردد.هنگامى كه مسلمانان با دادن تلفات و خسارات سنگين به مدينه بازگشتند با يكديگر مى گفتند: مگر خداوند به ما وعده فتح و پيروزى نداده بود؟ پس چرا در اين جنگ شكست خورديم؟ آيات فوق به آنها پاسخ مى گويد و علل شكست را توضيح مى دهد.اكنون به تفسير جزئيات آيات باز مى گرديم: { وَ لَقَدْ صَدَقَكُمُ اللهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتّى إِذا فَشِلْتُمْ .در اين جمله، قرآن مى گويد: وعده خدا در باره پيروزى شما كاملا درست بود و به همين دليل در آغاز جنگ پيروز شديد و به فرمان خدا دشمن را پراكنده ساختيد و اين وعده پيروزى تا زمانى كه دست از استقامت و پيروزى فرمان پيغمبر برنداشته بوديد ادامه داشت، شكست از آن زمان شروع شد كه سستى و نافرمانى شما را فرا گرفت يعنى اگر تصور كرديد كه وعده پيروزى بدون قيد و شرط بوده سخت در اشتباه بوده ايد، تمام وعده هاى پيروزى مشروط به پيروى از فرمان خدا است.در باره اينكه خداوند در كجا به مسلمانان وعده پيروزى در اين جنگ داده بود دو احتمال است: نخست اينكه منظور وعده هاى عمومى است كه بطور مكرر از خدا به مؤمنان در باره پيروزى بر دشمنان داده شده بود، ديگر اينكه پيامبر خدا كه وعده او وعدهالهى است صريحا قبل از شروع جنگ احد به مسلمانان وعده پيروزى در اين ميدان داده بود.{ ...وَ تَنازَعْتُمْ فِي اْلأَمْرِ وَ عَصَيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما أَراكُمْ ما تُحِبُّونَ مِنْكُمْ... از اين جمله كه اشاره به وضع تيراندازان كوه عينين است به خوبى استفاده مى شود تيراندازانى كه در شكاف كوه بودند در باره رها كردن سنگر خود اختلاف كردند و جمع زيادى دست به عصيان و مخالفت زدند (تعبير به عصيتم يعنى نافرمانى كرديد نشان مى دهد كه اكثريت دست به مخالفت زده بودند) و لذا قرآن مى گويد: پس از مشاهده آن پيروزى چشم گير كه مورد علاقه شما بود راه عصيان پيش گرفتيد، و در حقيقت براى بدست آوردن پيروزى كوشش لازم را به خرج داديد، اما براى نگاهداشتن آن استقامت نكرديد و هميشه نگاهدارى پيروزيها از بدست آوردن آن مشكلتر است.{ ...مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الدُّنْيا وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الاْخِرَةَ... ، در اين موقع جمعى از شما خواستار دنيا و جمع غنائم بوديد در حاليكه جمعى ديگر همچون خود عبدالله بن جبير و چند نفر از تيراندازان ثابت قدم خواستار آخرت و پاداشهاى الهى بودند.{ ...ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ... در اينجا ورق برگشت و خداوند پيروزى شما را به شكست تبديل كرد تا شما را بيازمايد و تنبيه كند و پرورش دهد.{ ...وَ لَقَدْ عَفا عَنْكُمْ وَ اللهُ ذُو فَضْل عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سپس خداوند همه اين نافرمانيها و گناهان شما را بخشيد در حالى كه سزاوار مجازات بوديد زيرا خداوند نسبت به مؤمنان از هرگونه نعمتى فروگذار نمى كند.{ إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى أَحَد وَ الرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْراكُمْ... در اين آيه خداوند صحنه پايان احد را به مسلمانان يادآورى مى كند و مى فرمايد به خاطر بياوريد هنگامى را كه بهر طرف پراكنده مى شديد و فرار مى كرديد و هيچ نگاه به عقب سر نمى كرديد كه ساير برادران شما در چه حالند در حالى كه پيامبر از پشت سر فرياد مى زد: «إِليّ عباد الله إِليّ عِباد الله، أنا رسول الله»;(10) «بندگان خدا به سوى من بازگرديد به سوى من بازگرديد من رسول خدايم»، ولى هيچ يك از شما به سخنان او توجه نداشتيد.{ ...فَأَثابَكُمْ غَمًّا بِغَمّ... در اين هنگام غم و اندوه يكى پس از ديگرى به سوى شما رو آورد، اندوه به خاطر شكست، به خاطر از دست دادن جمعى از افسران و سربازان شجاع، به خاطر مجروحان و به خاطر شايعه شهادت پيامبر و واقعيت جراحات او، اينها همه نتيجه آن مخالفت ها بود.{ ...لِكَيْلا تَحْزَنُوا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا ما أَصابَكُمْ... هجوم سيل غم و اندوه به سوى شما براى اين بود كه ديگر به خاطر از دست رفتن غنائم جنگى غمگين نشويد و از جراحاتى كه در ميدان جنگ در راه پيروزى به شما مى رسد نگران نباشيد.{ ...وَ اللهُ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ خدا از اعمال شما آگاه بود و به خوبى وضع اطاعت كنندگان و مجاهدان واقعى و هم چنين فراريان را مى داند، بنا بر اين هيچ يك از شما نبايد خود را فريب دهد و چيزى بر خلاف آنچه در ميدان احد واقع شده ادعا كند اگر براستى جزو دسته اول هستيد خدا را شكر گوييد و در غير اين صورت از گناهان خود توبه كنيد.وسوسه هاى جاهليت { ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً... شب بعد از جنگ احد شب دردناك و پر اضطرابى بود مسلمانان پيش بينى مى كردند كه سربازان فاتح قريش بار ديگر به مدينه بازگردند و آخرين مقاومت مسلمانان را در هم بشكنند و شايد جسته گريخته خبر تصميم بت پرستان به بازگشت، نيز به آنها رسيده بود و مسلما اگر بازمى گشتند خطرناكترين مرحله جنگ رخ مى داد.در اين ميان مجاهدان راستين و توبه كنندگانى كه از فرار احد پشيمان شده بودند و به لطف پروردگار اعتماد داشتند و به وعده هاى پيغمبر نسبت به آينده دلگرم و مطمئن بودند در ميان اين اضطراب و وحشت عمومى خواب آسوده و آرام بخشى داشتند در حالى كه لباس جنگ در تن آنها بود و سلاح در كنار آنها، اما منافقان و افراد ضعيف الايمان و ترسو در ميان انبوهى از افكار ناراحت كننده تمام شب را بيدار ماندند و بدون اينكه بخواهند، براى مؤمنان حقيقى پاسدارى كردند، آيه فوق ماجراى آن شب را تشريح مى كند و مى گويد: سپس بعد از آنهمه غم و اندوه روز احد، آرامش را بر شما نازل كرد.اين آرامش همان خواب سبكى بود كه جمعى از شما را فرا گرفت، اما جمع ديگرى بودند كه تنها به فكر جان خود بودند و به چيزى جز نجات خويش نمى انديشيدند و به همين جهت آرامش را بكلى از دست داده بودند.اين يكى از آثار مهم ايمان است كه مؤمن حتى در زندگى اين جهان آرامش لذت بخشى دارد كه افراد بى ايمان يا منافق و يا ضعيف الايمان هيچگاه طعم آن را نمى چشند.سپس قرآن مجيد به تشريح گفتگوها و افكار منافقان و افراد سست ايمان كه در آن شب بيدار ماندند پرداخته مى گويد: { ...يَظُنُّونَ بِاللهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ... ; آنها در باره خدا گمانهاى نادرست همانند گمانهاى دوران جاهليت و قبل از اسلام داشتند و در افكار خود احتمال دروغ بودن وعده هاى پيامبر را مى دادند و به يكديگر و يا به خويشتن مى گفتند: {...هَلْ لَنا مِنَ اْلأَمْرِ مِنْ شَيْء... ; «آيا ممكن است با اين وضع دلخراشى كه مى بينيم پيروزى نصيب ما بشود؟» يعنى بسيار بعيد و يا غير ممكن است، قرآن در جواب آنها مى گويد: { ...قُلْ إِنَّ اْلأَمْرَ كُلَّهُ لِلّهِ... ; «بگو آرى پيروزى بدست خدا است و اگر او بخواهد و شما را شايسته ببيند نصيب شما خواهد كرد.» «آنها حاضر نبودند همه آنچه را در دل داشتند اظهار كنند; زيرا مى ترسيدند در صف كافران قرار گيرند»; { ...يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ ما لا يُبْدُونَ لَكَ... .گويا آنها چنين مى پنداشتند كه شكست احد نشانه نادرست بودن آيين اسلام است و لذا مى گفتند: { ...لَوْ كانَ لَنا مِنَ اْلأَمْرِ شَيْءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا... ; «اگر ما بر حق بوديم و سهمى از پيروزى داشتيم در اينجا اينهمه كشته نمى داديم.» خداوند در پاسخ آنها به دو مطلب اشاره مى كند: نخست اينكه: تصور نكنيد كسى با فرار از ميدان جنگ و از حوادث سختى كه بايد به استقبال آن بشتابد مى تواند از مرگ فرار كند، آنها كه اجلشان رسيده حتى اگر در خانه هاى خود بمانند به بستر آنها مى تازند و آنها را در بستر خواهند كشت; { ...قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِمْ... .اصولا ملتى كه بر اثر سستى اكثريتش محكوم به شكست است بالاخره طعم مرگ را خواهد چشيد چه بهتر كه آن را در ميدان جهاد و در زير ضربات شمشير دشمن در حال مبارزه افتخار آميز ببيند نه اينكه در خانه اش بر سر او بريزند و او را با ذلت در ميان بستر از بين ببرند.ديگر اينكه بايد اين حوادث پيش بيايد و هر كس آنچه در دل دارد آشكار كند و صفوف مشخص گردد، و به علاوه افراد تدريجا پرورش يابند و نيات آنها خالص و ايمان آنها محكم و قلوب آنها پاك شود; { ...وَ لِيَبْتَلِيَ اللهُ ما فِي صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُمْ... .در پايان آيه مى گويد: { ...وَ اللهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ ; «خداوند اسرار درون سينه ها را مى داند» و به همين دليل تنها به اعمال مردم نگاه نمى كند بلكه مى خواهد قلوب آنها را نيز بيازمايد و از هرگونه آلودگى به شرك و نفاق و شك و ترديد پاك سازد.گناه سرچشمه گناه ديگر است إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ(155)155ـ آنها كه در روز روبرو شدن دو جمعيت با يكديگر (روز جنگ احد) فرار كردند شيطان آنها را بر اثر پاره اى از گناهانى كه قبلا مرتكب شده بودند به لغزش انداخت و خداوند آنها را بخشيد، خداوند آمرزنده و حليم است.{ إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ... .اين آيه كه باز ناظر به حوادث جنگ احد است حقيقت ديگرى را براى مسلمانان بازگو مى كند و آن اينكه: لغزش هايى كه بر اثر وسوسه هاى شيطانى به انسان دست مى دهد و او را به گناهانى مى كشاند، نتيجه زمينه هاى نامناسب روحى است كه بر اثر گناهان پيشين در انسان فراهم شده و راه را براى گناهان ديگر هموار ساخته است و گرنه وسوسه هاى شيطانى در دلهاى پاك كه آثار گناهان سابق در آن نيست اثرى در آن نمى گذارد و لذا مى فرمايد: آنهايى كه در ميدان احد فرار كردند، شيطان آنان را به سبب پاره اى از اعمالشان به لغزش انداخت، اما خدا آنها را بخشيد، خداوند آمرزنده و حليم است و به اين ترتيب به آنها مى آموزد كه براى كسب پيروزى در آينده بايد بكوشند نخست خود را تربيت كنند و دل را از گناه بشويند.ممكن است منظور از گناهى كه سابقاً مرتكب شده اند همان گناه دنياپرستى و جمع آورى غنائم و مخالفت فرمان پيامبر در بحبوحه جنگ بوده باشد و يا گناهان ديگرى كه قبل از حادثه احد مرتكب شده بودند و نيروى ايمان را در آنها تضعيف كرده بود.مفسر بزرگ مرحوم طبرسى در ذيل اين آيه، از ابو القاسم بلخى نقل مى كند كه در روز احد همه مهاجرين و انصار جز 13 نفر (كه با پيامبر 14 نفر مى شدند) فرار كردند از اين 13 نفر 8 نفر از انصار و 5 نفر از مهاجرين بودند كه در شخص اين افراد اختلاف شده به جز على(عليه السلام) و طلحه كه همه بالاتفاق گفته اند آنها فرار نكردند(13).بهره بردارى منافقان يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَ قالُوا لاِِخْوانِهِمْ إِذا ضَرَبُوا فِي اْلأَرْضِ أَوْ كانُوا غُزًّى لَوْ كانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللهُ ذلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَ اللهُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ اللهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ(156)وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللهِ وَ رَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمّا يَجْمَعُونَ(157)وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لاَِلَى اللهِ تُحْشَرُونَ(158)156ـ اى كسانيكه ايمان آورده ايد شما همانند كافران نباشيد كه هنگامى كه برادرانشان به مسافرتى مى روند، يا در جنگ شركت مى كنند (و از دنيا مى روند و يا كشته مى شوند) مى گويند اگر آنها نزد ما بودند نمى مردند و كشته نمى شدند (شما اين گونه سخنان نگوييد) تا خدا اين حسرت را بر دل آنها بگذارد و خداوند زنده ميكند و مى ميراند (و حيات و مرگ بدست او است) و خدا به آنچه انجام ميدهيد بينا است.157ـ (تازه) اگر در راه خدا كشته شويد يا بميريد (زيان نكرده ايد زيرا) آمرزش و رحمت خدا از تمام آنچه آنها (در طول عمر خود) جمع آورى ميكنند بهتر است.158ـ و اگر بميريد و يا كشته شويد به سوى خدا بازمى گرديد (بنا بر اين فانى نمى شويد كه از فنا وحشت داشته باشيد).{ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا... .حادثه احد از دو نظر براى مسلمانان فوق العاده اهميت داشت: نخست اينكه آئينه تمام نمايى بود كه مى توانست چهره واقعى مسلمانان آن زمان را منعكس سازد، و آنها را وادار به اصلاح وضع خود و بر طرف ساختن نقاط ضعف بنمايد و به همين جهت قرآن فوق العاده روى آن تكيه كرده، و در آيات بسيارى كه در گذشته خوانديم و در آينده نيز خواهيم خواند از آن استفاده تربيتى مى كند.از سوى ديگر اين حادثه زمينه را براى سم پاشى دشمنان و منافقان آماده ساخت و به همين دليل آيات زيادى براى خنثى كردن اين سم پاشى ها نازل گرديد كه آيات فوق از آنها است.اين آيات به منظور در هم كوبيدن فعاليت هاى تخريبى منافقان و هشدار به ـ مسلمانان، نخست به افراد با ايمان خطاب كرده و مى گويد: شما همانند كافران نباشيد كه هنگامى كه برادرانشان به مسافرتى مى روند و يا در صف مجاهدان قرار مى گيرند و كشته مى شوند مى گويند: افسوس اگر نزد ما بودند نمى مردند و كشته نمى شدند.گرچه آنها اين سخنان را در لباس دلسوزى ايراد مى كنند اما نظرى جز مسموم ساختن روحيه شما ندارند و نبايد شما تحت تأثير اين سخنان مسموم قرار گيريد و چنين جمله هايى بر زبان آريد.اگر شما مؤمنان تحت تأثير سخنان گمراه كننده آنان قرار گيريد و همان حرفها را تكرار كنيد طبعا روحيه شما ضعيف گشته و از رفتن به ميدان جهاد و سفر در راه خدا خوددارى خواهيد كرد و آنها به هدف خود نائل مى شوند، ولى شما اين كار را نكنيد و با روحيه قوى به ميدان جهاد برويد تا اين حسرت بر دل منافقان براى هميشه بماند; { لِيَجْعَلَ اللهُ ذلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ... .سپس قرآن به سمپاشى آنها سه پاسخ منطقى مى دهد:1ـ مرگ و حيات در هر حال بدست خدا است و مسافرت و يا حضور در ميدان جنگ نمى تواند مسير قطعى آن را تغيير دهد و خدا از همه اعمال بندگان با خبر است; { ...وَ اللهُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ اللهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ .2ـ تازه اگر در راه خدا بميريد يا كشته شويد و به گمان منافقان مرگى زودرس دامن شما را بگيرد چيزى از دست نداده ايد زيرا آمرزش و رحمت پروردگار از تمام اموالى كه شما يا منافقان با ادامه حيات براى خود جمع آورى مى كنيد بالاتر است; { ...وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللهِ وَ رَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمّا يَجْمَعُونَ .اصولا نبايد اين دو را با هم مقايسه كرد ولى در برابر افكار پستى كه چند روز زندگى و ثروت اندوزى را بر افتخار جهاد و شهادت مقدم مى داشتند راهى جز اين نبود كه بگويد: آنچه را شما از طريق شهادت يا مردن در راه خدا بدست مى آوريد بهتر است از آنچه كافران از راه زندگى نكبت بار و آميخته با شهوات و دنياپرستى خويش جمع آورى مى كنند.