حج و حرمین شریفین در تفسیر نمونه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حج و حرمین شریفین در تفسیر نمونه - نسخه متنی

ب‍ا م‍ق‍دم‍ه‌ ناصر م‍ک‍ارم‌ ش‍ی‍رازی‌؛ ب‍ه‌ ک‍وش‍ش‌: ع‍ل‍ی‌ ق‍اض‍ی ‌ع‍س‍ک‍ر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

است ولى به هر حال مفهوم آيات دلالت دارد كه همه با هم، يا با فاصله كمى نازل شده است.

فرمان جنگ با ستمكاران
در نخستين آيه، قرآن دستور مقاتله و مبارزه با كسانى كه شمشير به روى مسلمانان مى كشند صادر كرده و به آنان اجازه داده است كه براى خاموش ساختن دشمنان دست به اسلحه ببرند و به تعبير ديگر دوران صبر و شكيبايى مسلمانان تمام شده بود و به قدر كافى قوت و قدرت پيدا كرده بودند كه با شجاعت و صراحت، از خود و حقوق خويش دفاع كنند، مى فرمايد: با كسانى كه با شما مى جنگند در راه خدا پيكار كنيد { وَ قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ الَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ... .

تعبير به فى سبيل الله، هدف اصلى جنگ هاى اسلامى را روشن مى سازد كه جنگ در منطق اسلام هرگز به خاطر انتقام جويى يا جاه طلبى يا كشورگشايى يا بدست آوردن غنائم و اشغال سرزمين هاى ديگران نيست.

اسلام همه اينها را محكوم مى كند و مى گويد: سلاح به دست گرفتن و به جهاد پرداختن فقط بايد در راه خدا و براى گسترش قوانين الهى و بسط توحيد و عدالت و دفاع از حق و ريشه كن ساختن ظلم و فساد و تباهى باشد.

همين نكته است كه جنگهاى اسلامى را از تمام جنگهايى كه در جهان روى مى دهد جدا مى سازد و نيز همين هدف، در تمام ابعاد جنگ اثر مى گذارد و كميت و كيفيت جنگ، نوع سلاح، چگونگى رفتار با اسيران، را به رنگ فى سبيل الله در مى آورد.

سبيل به گفته راغب در مفردات در اصل به معنى راهى است كه پيمودن آن آسان است و بعضى آن را منحصرا به معنى راه حق تفسير كرده اند ولى با توجه به اينكه اين واژه در قرآن مجيد، هم به راههاى حق و هم به راههاى باطل اطلاق شده، شايد منظورشان اين باشد كه از قرائن، حق بودن آن را استفاده كرده اند.

شك نيست كه پيمودن راه خدا (سبيل الله) يا به تعبير ديگر راه دين و آيين او، با تمام مشكلاتى كه دارد، چون موافق روح و جان افراد با ايمان است، كارى است آسان و گوارا، به همين دليل مؤمنان داوطلبانه و آشكارا، از آن استقبال مى كنند، هر چند


سرانجامش شهادت باشد.

جمله { ...الَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ... نيز صراحت دارد كه اين دستور مخصوص مقابله با كسانى است كه دست به اسلحه مى برند و تا دشمن به مقاتله و مبارزه بر نخيزد، مسلمانان نبايد حمله كنند و چنانكه خواهيم ديد، اين اصل (جز در بعضى موارد استثنايى كه خواهد آمد) همه جا محترم شمرده شده است.

جمعى از مفسران، مفهوم { ...الَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ... را در دايره خاصى محدود كرده اند، در حالى كه آيه مفهوم گسترده اى دارد و تمام كسانى را كه به نحوى از انحاء به پيكار بر مى خيزند شامل مى شود.

ضمناً از اين آيه استفاده مى شود كه هرگز غير نظاميان (مخصوصا زنان و كودكان) نبايد مورد تهاجم واقع شوند; زيرا آنها به مقاتله بر نخواسته اند، بنابر اين مصونيت دارند.

سپس توصيه به رعايت عدالت، حتى در ميدان جنگ و در برابر دشمنان كرده مى فرمايد: «از حد تجاوز نكنيد»; { ...وَ لا تَعْتَدُوا... .

چرا كه خداوند، تجاوزكاران را دوست نمى دارد { ...إِنَّ اللهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ... .

آرى هنگامى كه جنگ براى خدا و در راه خدا باشد، هيچگونه تعدى و تجاوز، نبايد در آن باشد و درست به همين دليل است كه در جنگهاى اسلامى ـ بر خلاف جنگهاى عصر ما ـ رعايت اصول اخلاقى فراوانى توصيه شده است، مثلا
افرادى كه سلاح بر زمين بگذارند و كسانى كه توانايى جنگ را از دست داده اند، يا اصولا قدرت بر جنگ ندارند، همچون مجروحان، پير مردان، زنان و كودكان نبايد مورد تعدى قرار گيرند، باغستانها و گياهان و زراعت ها را نبايد از بين ببرند و از مواد سمى براى زهرآلود كردن آبهاى آشاميدنى دشمن (جنگ شيميايى و ميكروبى) نبايد استفاده كنند.

على(عليه السلام) ـ طبق آنچه در نهج البلاغه آمده ـ به لشكريانش، قبل از شروع جنگ صفين دستور جامعى در اين زمينه داده كه شاهد گوياى بحث ما است: «لا تُقَاتِلُوهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ فَإِنَّكُمْ بِحَمْدِ اللهِ عَلَى حُجَّة وَ تَرْكُكُمْ إِيَّاهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ حُجَّةٌ أُخْرَى لَكُمْ عَلَيْهِمْ فَإِذَا كَانَتِ الْهَزِيمَةُ بِإِذْنِ اللهِ فَلا تَقْتُلُوا مُدْبِراً وَ لا تُصِيبُوا مُعْوِراً وَ لا تُجْهِزُوا عَلَى جَرِيح وَ لا تَهِيجُوا النِّسَاءَ بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَكُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَكُمْ».

«با آنها نجنگيد تا جنگ را آغاز كنند، چه اينكه شما بحمدالله (براى حقانيت خود)


داراى حجت و دليل هستيد و واگذاشتن آنها تا نبرد را آغاز كنند، حجت ديگرى است به سود شما و بر زيان آنان، آنگاه كه به اذن خدا آنان را شكست داديد، فراريان را نكشيد و بر ناتوانها ضربه نزنيد و مجروحان را به قتل نرسانيد و با اذيت و آزار، زنان را به هيجان نياوريد، هر چند به شما دشنام دهند و به رهبران شما ناسزا گويند.»
اين نكته نيز لازم به يادآورى است كه بعضى از مفسران، طبق پاره اى از روايات، اين آيه را ناسخ آيه اى كه منع از پيكار مى كند دانسته اند مانند { ...كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ... ; «دست به پيكار نزنيد» و بعضى آن را منسوخ به آيه: { وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً... ; «با همه مشركان پيكار كنيد.» شمرده اند ولى حق اين است كه اين آيه نه ناسخ است و نه منسوخ; زيرا ممنوع بودن جنگ با كفار متجاوز، زمانى بود كه مسلمانان از توان كافى برخوردار نبودند
و با تغيير شرايط موظف شدند از خود دفاع كنند و نيز مسأله پيكار با مشركان در واقع يك استثناء نسبت به آيه محسوب مى شود، بنابر اين تغيير حكم به خاطر تغيير شرايط نه نسخ است و نه استثناء ولى قرائن نشان مى دهد كه در روايات و همچنين كلمات پيشينيان، نسخ مفهومى غير از مفهوم امروز داشته به طورى كه معنى گسترده آن شامل اين گونه امور نيز مى شده است.

در آيه بعد كه تكميلى است بر دستور آيه قبل با صراحت بيشترى، سخن مى گويد، مى فرمايد: آنها (همان مشركانى كه از هيچ گونه ضربه زدن به مسلمين خوددارى نمى كردند) را هر كجا بيابيد به قتل برسانيد و از آنجا كه شما را بيرون ساختند (مكه) آنها را بيرون كنيد چرا كه اين يك دفاع عادلانه و مقابله به مثل منطقى است { ...وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ... .

سپس مى افزايد: فتنه از كشتار هم بدتر است { ...وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ... .

در اينكه فتنه چيست، مفسران و ارباب لغت، درباره آن بحث هايى دارند، اين واژه در اصل از فتن (بر وزن متن) گرفته شده كه به گفته راغب در مفردات به معنى قرار دادن طلا در آتش، براى ظاهر شدن ميزان خوبى آن از بدى است و به گفته بعضى گذاشتن طلا در آتش براى خالص شدن از ناخالصى هاست واژه فتنه و مشتقات آن در قرآن مجيد، دهها بار ذكر شده و در معانى مختلفى به كار رفته است.

گاه به معنى آزمايش و امتحان است، مانند: { أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنّا


وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ ; «مردم گمان مى كنند، همين كه گفتند ايمان آورديم، رها مى شوند و آزمايش نخواهند شد.»
و گاه به معنى فريب دادن، چنانكه مى فرمايد: { ...يا بَنِي آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ... }«اى فرزندان آدم، شيطان شما را نفريبد».

و گاه به معنى بلا و عذاب آمده مانند: { ...يَوْمَ هُمْ عَلَى النّارِ يُفْتَنُونَ * ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ هذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ ; «آن روز كه آنها بر آتش، عذاب مى شوند و به آنها گفته مى شود بچشيد عذاب خود را.»
و گاه به معنى گمراهى آمده، مانند: { ...وَ مَنْ يُرِدِ اللهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللهِ شَيْئاً... ; «كسى كه خدا گمراهى او را بخواهد (و از او سلب توفيق كند) هيچ قدرتى براى نجات او، در برابر خداوند نخواهى داشت.»
و گاه به معنى شرك و بت پرستى يا سد راه ايمان آورندگان، آمده مانند آيهمورد بحث و بعضى آيات بعد از آن كه مى فرمايد: { ...وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ للهِِ... با آنها پيكار كنيد تا شرك از ميان برود و دين مخصوص خداى يگانه باشد.

ولى ظاهر اين است كه تمام اين معانى به همان ريشه اصلى كه در معنى فتنه گفتهشد باز مى گردد (همانگونه كه غالب الفاظ مشترك چنين حالى را دارند) زيرا با توجه به اينكه معنى اصلى، قرار دادن طلا در زير فشار آتش براى خالص سازى، يا جدا كردن سره از ناسره است، در هر مورد كه نوعى فشار و شدت وجود داشته باشد اينواژه به كار مى رود، مانند امتحان كه معمولا با فشار و مشكلات همراه است و عذاب كهنوع ديگرى از شدت و فشار است و فريب و نيرنگ كه تحت فشارها انجام مى گيرد و همچنين شرك يا ايجاد مانع در راه هدايت خلق كه هر كدام متضمن نوعى فشار و شدت است.

كوتاه سخن اينكه: آيين بت پرستى و فسادهاى گوناگون فردى و اجتماعى مولود آن، در سرزمين مكه رايج شده بود و حرم امن خدا را آلوده كرده بود و فساد آن از قتل و كشتار هم بيشتر بود، آيه مورد بحث مى گويد به خاطر ترس از خون ريزى، دست از پيكار با بت پرستى بر نداريد كه بت پرستى از قتل، بدتر است.

اين احتمال نيز از سوى بعضى از مفسران داده شده كه منظور از فتنه در اينجا همان فساد اجتماعى باشد، از جمله تبعيد كردن مؤمنان از وطن مالوفشان كه اين امور گاه از كشتن هم دردناك تر است، يا سبب قتل و كشتارها در اجتماع مى شود، در آيه 73 سوره انفال چنين مى خوانيم: { إِلاّ تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي اْلأَرْضِ وَ فَسادٌ كَبِيرٌ ; «اگر اين دستور را (قطع رابطه با كفار) انجام ندهيد، فتنه و فساد عظيمى در زمين روى مى دهد.» (در اين آيه فتنه و فساد در كنار هم قرار گرفته است).

سپس به مسأله ديگرى در همين رابطه اشاره كرده، مى فرمايد: مسلمانان بايد احترام مسجدالحرام را نگهدارند و اين حرم امن الهى بايد هميشه محترم شمرده شود و لذا با آنها (مشركان) نزد مسجدالحرام پيكار نكنيد، مگر آنكه آنها در آنجا با شما بجنگند { وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتّى يُقاتِلُوكُمْ فِيهِ .

ولى اگر آنها با شما در آنجا جنگ كردند، آنها را به قتل برسانيد، چنين است جزاى كافران { فَإِنْ قاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذلِكَ جَزاءُ الْكافِرِينَ... .

چرا كه وقتى آنها حرمت اين حرم امن را بشكنند، ديگر سكوت در برابر آنان جايز نيست و بايد پاسخ محكم به آنان گفته شود تا از قداست و احترام حرم امن خدا، هرگز سوء استفاده نكنند.

ولى از آنجا كه اسلام هميشه نيش و نوش و انذار و بشارت را با هم مى آميزد تا معجون سالم تربيتى براى گنهكاران فراهم كند در آيه بعد راه بازگشت را به روى آنها گشوده و مى فرمايد: اگر دست از جنگ بردارند و خوددارى كنند، خداوند آمرزنده و مهربان است { فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ... .

آرى اگر از شرك دست بردارند و آتش فتنه و فساد را خاموش كنند، آنها برادران مسلمان شما خواهند بود و حتى چنانكه در دستورات ديگر آمده است از مجازات و غرامت هايى كه براى مجرمان است در مورد آنان صرف نظر مى شود.

بعضى جمله فان انتهوا (اگر خوددارى كنند) را به معنى خوددارى از شرك و كفر تفسير كرده اند (چنانكه در بالا گفتيم) و بعضى به معنى خوددارى از جنگ در مسجدالحرام يا اطراف آن دانسته اند.

جمع ميان هر دو معنى نيز ممكن است.

در آيه بعد به هدف جهاد در اسلام اشاره كرده، مى فرمايد: با آنها پيكار كنيد تا فتنه از ميان برود; { ...وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ... .

و دين مخصوص خدا باشد { ...وَ يَكُونَ الدِّينُ للهِِ... .

سپس اضافه مى كند: اگر آنها (از اعتقاد در اعمال نادرست خود) دست بردارند (مزاحم آنان نشويد زيرا) تعدى جز به ستمكاران روا نيست { ...فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاّ عَلَى الظّالِمِينَ .

در ظاهر، سه هدف براى جهاد در اين آيه ذكر شده، از ميان بردن فتنه ها و محو شرك و بت پرستى و جلوگيرى از ظلم و ستم.

اين احتمال وجود دارد كه منظور از فتنه همان شرك بوده باشد، بنابر اين هدف اول و دوم در هم ادغام مى شود و نيز اين احتمال وجود دارد كه منظور از ظلم در اينجا نيز همان شرك باشد چنانكه در آيه 13 سوره لقمان مى خوانيم: { ...إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ... ; «شرك ظلم بزرگى است.»
به اين ترتيب، هر سه هدف، به يك هدف باز مى گردد و آن مبارزه با شرك و بت پرستى كه سرچشمه انواع فتنه ها و مظالم و ستم هاست.

بعضى نيز ظلم را در اين آيه به معنى آغازگر جنگ بودن دانسته اند و يا آغازگر جنگ بودن، در حرم امن خدا.

ولى احتمال اول كه آيه سه هدف جداگانه را براى جنگ تعقيب كند قوى تر به نظر مى رسد، درست است كه شرك يكى از مصاديق فتنه است ولى فتنه مفهومى گسترده تر از شرك دارد و درست است كه شرك يكى از مصاديق ظلم است ولى ظلم مفهوم وسيع ترى دارد و اگر گاهى تفسير به شرك شده بيان يك مصداق است.

به اين ترتيب جهاد اسلامى نه به خاطر فرمانروايى در زمين و كشورگشايى و نه به منظور به چنگ آوردن غنائم و نه تهيه بازارهاى فروش يا تملك منابع حياتى كشورهاى ديگر، يا برترى بخشيدن نژادى بر نژاد ديگر است.

هدف يكى از سه چيز است: خاموش كردن آتش فتنه ها و آشوب ها كه سلب آزادى و امنيت از مردم مى كند و همچنين محو آثار شرك و بت پرستى و نيز مقابله با متجاوزان و ظالمان و دفاع در برابر آنان است.

نكته ها

1ـ مسأله جهاد در اسلام
در بسيارى از مذاهب انحرافى، جهاد به هيچ وجه وجود ندارد و همه چيز بر محور توصيه ها و نصايح و اندرزها دور مى زند، حتى بعضى هنگامى كه مى شنوند جهاد مسلحانه، يكى از اركان برنامه هاى اسلامى است در تعجب فرو مى روند كه مگر دين مى تواند، توأم با جنگ باشد.

اما با توجه به اينكه هميشه افراد زورمند و خودكامه و فرعونها و نمرودها و قارونها كه اهداف انبياء را مزاحم خويش مى ديده اند در برابر آن ايستاده و جز به محو دين و آيين خدا راضى نبودند روشن مى شود كه دينداران راستين، در عين تكيه بر عقل و منطق و اخلاق بايد در مقابل اين گردنكشان ظالم و ستمگر بايستند و راه خود را با مبارزه و در هم كوبيدن آنان به سوى جلو باز كنند، اصولا جهاد يكى از نشانه هاى موجود زنده است و يك قانون عمومى در عالم حيات است، تمام موجودات زنده اعم از انسان و حيوان و گياه، براى بقاى خود، با عوامل نابودى خود در حال مبارزه اند ـ شرح بيشتر اين سخن را در سوره نساء ذيل آيه 95 و 96 بخوانيد.

به هر حال از افتخارات ما مسلمانان، آميختن دين با مسأله حكومت و داشتن دستور جهاد در برنامه هاى دينى است، منتها بايد ديد جهاد اسلامى چه اهدافى را تعقيب مى كند آنچه ما را از ديگران جدا مى سازد همين است.

2ـ اهداف جهاد در اسلام
بعضى از غرب زده ها اصرار دارند جهاد اسلامى را منحصرا در جهاد دفاعى خلاصه كنند و با هر زحمتى كه هست تمام غزوات پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و يا جنگ هاى بعد از آن حضرت را، در اين راستا توجيه كنند، در حالى كه نه دليلى بر اين مسأله داريم و نه تمام غزوات رسول الله در اين معنى خلاصه مى شود بهتر اين است به جاى اين استنباط هاى نادرست به قرآن باز گرديم و اهداف جهاد را از قرآن بگيريم، اهدافى كه همه منطقى و قابل عرضه كردن به دوست و دشمن است.

چنانكه درآيات بالاخوانديم جهاددراسلام براى چندهدف مجازشمرده شده است.

الف ـ جهاد براى خاموش كردن فتنه ها
و به تعبير ديگر جهاد ابتدايى آزادى بخش. مى دانيم خداوند دستورها و برنامه هايى براى سعادت و آزادى و تكامل و خوشبختى و آسايش انسانها طرح كرده است و پيامبران خود را موظف ساخته كه اين دستورها را به مردم ابلاغ كنند، حال اگر فرد يا جمعيتى ابلاغ اين فرمانها را مزاحم منافع پست خود ببينند و سر راه دعوت انبياء موانعى ايجاد نمايند آنها حق دارند نخست از طريق مسالمت آميز و اگر ممكن نشد با توسل به زور اين موانع را از سر راه دعوت خود بردارند و آزادى تبليغ را براى خود كسب كنند.

به عبارت ديگر: مردم در همه اجتماعات اين حق را دارند كه نداى مناديان راه حق را بشنوند و در قبول دعوت آنها آزاد باشند حال اگر كسانى بخواهند آنها را از حق مشروعشان محروم سازند و اجازه ندهند صداى مناديان راه خدا به گوش جان آنها برسد و از قيد اسارت و بردگى فكرى و اجتماعى آزاد گردند طرفداران اين برنامه حق دارند براى فراهم ساختن اين آزادى از هر وسيله اى استفاده كنند و از اينجا ضرورت جهاد ابتدايى در اسلام و ساير اديان آسمانى روشن مى گردد.

همچنين اگر كسانى مؤمنان را تحت فشار قرار دهند كه به آيين سابق باز گردند براى رفع اين فشار نيز از هر وسيله اى مى توان استفاده كرد.

/ 96