" شيطان " از نظر قرآن - توحید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

توحید - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نمي كند ، به حد فعليت نمي رسد ، رشد نمي كند . ولي وقتي كه يك موجود در معرض عمل و امتحان قرار گرفت ، سير كمالي خودش را طي مي كند ، رشد مي كند ، پيشرفت مي كند ، نظير كارهاي تمريني است كه ورزشكاران قبل از مسابقه هاي نهايي انجام مي دهند ، آنچه كه انجام مي دهند براي اين نيست كه مربي بفهمد هر كس استعدادش چقدر است ؟ براي اين است كه خودشان آماده شوند ، براي اين است كه هر چه در استعداد دارند به ظهور بپيوندد .

سختيها و شدايدي كه خداوند تبارك و تعالي در دنيا براي انسان پيش مي آورد و بلكه در تعبير ديگر قرآن نعمتهايي هم كه در دنيا براي انسان مي آورد ، براي اين است كه آن استعدادهاي باطني بروز كند ، يعني از قوه به فعليت برسد .

انسان از نظر حالات روحي ، درست حالت يك بچه اي را دارد كه از نظر جسمي در حالي كه تازه به دنيا آمده است استعداد اين را كه يك جوان برومند بشود دارد ولي حالا كه آن را ندارد ، بايد تدريجا رشد كند تا يك جوان برومند بشود .

انسان هم از نظر كمالات واقعي و نفساني ( يعني آنچه كه در استعداد دارد ) اول در يك حد بالقوه است ، مي تواند باشد ، اما حالا كه نيست ، از يك طرف به واسطه سختيها و شدايد و از طرف ديگر به واسطه همان نعمتهايي كه به او داده مي شود ،در معرض يك چنين امتحاني قرار مي گيرد تا به حد كمال برسد . " و لنبلونكم بشي ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرين " . بايد اين سختيها پيش بيايد و در زمينه اين سختيهاست كه آن صبرها ، مقاومتها ، پختگيها ، كمالها براي انسان پيدا مي شود ، آن وقت موضوع اين نويد و بشارت واقع مي شود . اين هم دو آيه كه مربوط به يك موضوع بود و عرض كرديم .

" شيطان " از نظر قرآن

يك مطلب ديگر هم اينجا عرض كنيم و به عرايض خودمان خاتمه دهيم ، يعني اين بحث ما ديگر به پايان مي رسد ، و آن موضوع اين است : در قرآن كريم از شيطان زياد ياد شده است . بحث شيطان هم خودش يك بحث بسيار مهمي است . در اخبار و احاديث ما اين موضوعي كه عرض مي كنم نيامده است ، ولي در كتابهاي ما نقل كرده اند كه در بعضي از شروح انجيل آمده است . شهرستاني در ملل و نحل ، از كتابهاي مسيحيها نقل كرده كه حتي خود شيطان بعد از آنكه ملعون و مطرود بارگاه الهي شد ، شش اعتراض به خداوند كرد و گفت : اولا تو چرا مرا آفريدي ، تو كه مي دانستي من آخر كارم به اينجا مي كشد چرا مرا آفريدي ؟بعد از آنكه مرا آفريدي ، تو كه مي دانستي اگر به من امر به سجده كني ، طبيعت من حاضر نيست كه اين خضوع را انجام دهد ، تو كه مي دانستي من معصيت مي كنم ، چرا امر كردي ؟ بعد از آنكه من سجده نكردم و دشمن آدم شدم ، چرا مرا براو مسلط كردي ؟ من به تو گفتم : " انظرني الي يوم يبعثون " ( 1 ) به من مهلت بده ، مرا از بين نبر ، چرا مرا هلاك نكردي ؟ گفتم به من مهلت بده ، گفتي بسيار خوب ، مهلت دادم . گفتم من مي خواهم فرزندان آدم را وسوسه كنم براي اينكه آنها را گمراه كنم ، خيالات بد در دل آنها القاء كنم ، گفتي بسيار خوب برو هر كار دلت مي خواهد بكن ، وقتي گمراه كردي ، من هم گمراهان را يكسره مي برم جهنم . و از اين جور سؤالات . در اول حرفش در اين نقلي كه شراح اناجيل كرده اند گفت :خدايا تو حكيم هستي ، از حكيم اين كارها نسزد . به جوابش گفتند كه اول ما تو را به همان حرف خودت مي گيريم ، گفتي ما حكيم هستيم . بله ، ما كه حكيم هستيم ، هيچ كاري را بدون حكمت انجام نمي دهيم . بنابراين فضولي موقوف ، برو دنبال كارت ! ببينيد ،راجع به شيطان بحثهايي هست . اولا قرآن كريم اين طور مي فهماند كه شيطان قبل از خلقت انسان در صف ملائكه بود ، بعد از خلقت انسان از صف ملائكه خارج و رجيم شد . در موضوع وسوسه هاي شيطاني هم قرآن كريم بيان كرده است كه اين موجود انسان را وسوسه مي كند ، از زبان خود او نقل كرده است : " بما اغويتني لازينن لهم في الارض " ( 2 ) من بر روي زمين يك چيزهايي را در نظر اينها جلوه مي دهم ، نشان مي دهد كه كيفيت گمراه كردن شيطان چه كيفيتي است ،يعني از راه ادراكات و احساسات و از راه دل وارد مي شود ، راه ديگري هم نيست . باز از قرآن كريم اين مطلب استفاده مي شود كه اين تسلط شيطان بر انسان يك تسلط محدودي است ، چون خودش هم مي گويد : " لاغوينهم اجمعين ، الا عبادك منهم المخلصين " ( 3 ) گمراهشان خواهم كرد مگر بندگان مخلص تورا ، كه آنها را ديگر

1. اعراف / 14 .

2. حجر / 39 .

3. حجر / 39و 40 .

/ 112