توحيد و مسأله شرور
( 3 )
بحث امروز ما بحث قرآني خير و شر و به عبارت ديگر بديهاست ، يعني مي خواهيم ببينيم كه در قرآن كريم راجع به مسائل مربوط به خوبي و بدي و خير و شر چگونه اظهار نظر شده است . اولين مسأله اش اين است كه ببينيمآيا قرآن كريم اشياء را تقسيم كرده است به خوبي و بدي ، خوبها و بدها ، خيرها و شرها ، و شرها را اصلا بكلي از خداوند جدا دانسته است و براي آنها يك مبدأ و منشأ ديگري غير از خدا قائل شده است ( همان كه در شكل خيلي صريحش در ثنويت هست ) يا اينكه نه ، قرآن كريم هيچ چيزي را در دنيا موجود نمي داند الا اينكه او را مستند به مشيت الهي مي داند ، به اين معنا كه هر چيزي كه در اين دنيا به وجود آمده و به وجود مي آيد ، بالاخره سلسله عليت و خلق و ايجاد آن منتهي به خداوند مي شود ؟خدا ، خالق خوبيها و بديها
در اين جهت ترديدي نيست كه قرآن كريم خالق و آفريننده هر چيزي را خدا مي داند . همان طوري كه خدا را مبدأ حيات مي داند و مي گويد حيات به دست خداست ، او را مبدأ و منشأ موت ( همان كه ما او را بدي مي دانيم ) هم مي داند " يحيي و يميت " (1) ، نه اينكه خداوند زنده مي كند ، يك چيز ديگري هست كه ديگر مربوط به خدا نيست و او مي ميراند . يا مثلا : " و انه هو اضحك و ابكي ، و انه هو امات و احيي " ( 2 ) اوست كه مي خنداند يا موجبات سرور را فراهم مي كندو هم اوست كه مي گر ياند يا موجبات گريه و ناراحتي را به وجود مي آورد . " الذي خلق الموت و الحيوه ليبلوكم ايكم احسن عملا " ( 3 ) خدايي كه هم مرگ را آفريد و هم زندگي را آفريد . " و لنبلونكم بشي ء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرين " ( 4 ) شما را تحت آزمايش قرار مي دهيمبه نقصها و كمبودهايي در ناحيه مال يا در ناحيه جان به انواع مختلف . در اين جهت بحثي نيست . بله ، يك مطلب هست كه در عين حال قرآن كريم بين استناد خوبيها به خداوند تبارك و تعالي با استناد بديها يك فرقي مي گذارد كه آن فرق را توضيح خواهيم داد .آيه اول سوره انعام اين است : " الحمد لله الذي خلق السموات و الارض و جعل الظلمات و النور ". سپاس خدايي را كه آفريننده آسمانها و زمين است و قرار دهنده نور و ظلمت . اين " و قرار دهنده نور و ظلمت " معلوم است كه مي خواهد يك عقيده خاصي را نفي كند كه همان عقيده يزدان و اهريمن باشد ، كه خدا مبدأ نور است نه مبدأ ظلمت ، و مبدأ ظلمت كس ديگر است ،اين طور نيست ، مبدأ همه خداست . پس در اين جهت ما نبايد ترديد داشته باشيم كه آيا يك فكر ثنوي در قرآن وجود دارد ؟ خير ، فكر ثنوي در قرآن وجود ندارد . مطلب ديگر اين است : ما بحثي مي كرديم راجع به خير و شر ، خوبي و بدي ، و مي گفتيم كه منشأ بديها نيستيهاست و يا ما به هستيهايي مي گوييم " بدي " كه نه از جهت اينكه خودشان خودشان هستند بدند ،بلكه از جهت اينكه با اشياء ديگر برخورد و تصادم مي كنند و هستي را از آنها سلب مي كنند ، شر ناميده مي شوند . در اصطلاح ، اين طور تعبير مي كنند ، مي گويند يك شي ء يك وجود نفسي دارد ، يعني خودش1. بقره / 258 2. نجم / 43و 44 .3. ملك / 2 .4. بقره / 156 .